بازگشت

ترجمه


[16] -16- موسي بن محمد بن الرضا عليهماالسلام [1] گويد: يحيي بن اكثم [2] را در دارالعامه [3] ملاقات كردم، [به صورت كتبي] سؤالاتي از من كرد، سپس خدمت برادرم علي بن محمد عليهماالسلام رسيدم، حضرت عليه السلام اندرزهايي به من كرد كه سبب شد در حق آن جناب بصيرت يابم، و لزوم اطاعتش را بشناسم، پس عرض كردم: فدايت شوم، ابن اكثم از من سؤالاتي كرده، و خواسته تا نظر خود را بگويم، حضرت عليه السلام خنديد و فرمود: نظر دادي؟ عرض كردم: نه، نمي دانستم، فرمود: چه بود؟ عرض كردم: سؤالات كتبي او از اين قرار است:

1- خداوند مي فرمايد: «كسي كه نزد او دانشي از كتاب الهي بود، گفت: من آن [تخت بلقيس] را پيش از آن كه چشم خود را بر هم زني برايت مي آورم»، مگر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به علم آصف محتاج بود؟

2- و خداوند مي فرمايد: «و [يوسف] پدر و مادرش را به تخت برنشانيد، و [همه ي آنان] براي او به سجده درافتادند»، آيا يعقوب و فرزندانش كه پيامبر بودند، براي يوسف سجده كردند؟

3- و مي فرمايد: «و اگر از آنچه بر تو نازل كرده ايم در شكي، از كساني كه پيش از تو كتاب الهي را مي خوانده اند بپرس»، مخاطب آيه كيست؟ اگر پيامبر صلي الله عليه و آله است، پس به شك افتاده است، و اگر ديگري است، پس قرآن بر كه نازل شده است؟

4- و مي فرمايد: «و اگر آنچه درخت در زمين است قلم باشد، و دريا را هفت درياي ديگر به ياري آيد، سخنان خدا پايان نپذيرد»، اين درياها چيست؟ و كجاست؟

5- و مي فرمايد: «و در آن [بهشت]، آنچه را كه دل ها بخواهند، و ديدگان را خوش آيد هست»، دل آدم عليه السلام گندم خواست، و خورد، پس چرا كيفرش دادند؟

6- و مي فرمايد: «يا پسران و دختران را به آن ها تزويج مي كنيم»، خدا پسران را به بندگانش تزويج مي كند، پس چرا قوم لوط را كيفر داد؟

7- و چگونه شهادت زن تنها، جايز است، با اينكه خداوند مي فرمايد: «و دو مرد عادل را به شهادت گيريد»؟

8- و علي عليه السلام در ارث خنثي، مي فرمايد: «[تعيين] ارث [مرد يا زن بودن] او، طبق مجراي بول اوست»، جريان بول او را چه كسي بايد ببيند؟ اگر مرد بيند شايد او زن باشد، و اگر زن بيند شايد او مرد باشد، و شهادت [خودش هم كه] ذي نفع [است]، قبول نيست.

9- و مردي كه سراغ گله ي گوسفندان آمد، و چوپان را ديد كه با گوسفندي آميزش كرده، و چون چشمش به صاحب گله افتاد، كنار رفت، و آن گوسفند در ميان گوسفندان ديگر گم شد، اين گوسفندان را چگونه سر ببرند؟ آيا خوردن [گوشت] آن ها جايز است يا نه؟

10- و نماز صبح چرا بلند خوانده مي شود، با اينكه از نمازهاي روز است، و اين نماز شب است كه بلند خوانده مي شود؟

11- علي عليه السلام به ابن جرموز [قاتل زبير] فرمود: قاتل ابن صفيه را به آتش بشارت ده، چگونه او كه امام بود قاتل را نكشت؟

12- باز چرا علي عليه السلام در جنگ صفين، همه ي مهاجمان، و فراريان، و مجروحان را كشت، ولي در جنگ جمل فراريان و مجروحان را نكشت، و اعلان كرد: هر كه به خانه اش رود، ايمن است، و هر كه سلاحش را افكند، ايمن است، اين اختلاف رويه براي چه بود؟ اگر حكم اول درست بود، پس دومي اشتباه بوده است.

13- و اگر كسي اقرار به لواط كند، آيا حد مي خورد يا نه؟

امام هادي عليه السلام فرمود: بنويس. عرض كردم: چه بنويسم؟ فرمود: بنويس.

به نام خداوند بخشنده مهربان

خدا تو را به راه راست هدايت كند، نامه ي تو رسيد، با خرده گيري هاي خود، ما را آزموده اي تا اگر [در پاسخ گويي] كوتاهي كرديم، بهانه اي براي عيبجويي ما به دست آوري، خدا طبق نيتي كه داري، سزايت دهد، اينك به پاسخ پرسش هايت گوش فرا ده، فهمت را براي درك آن ها آماده و حواست را جمع كن، كه حجت بر تو تمام شد، والسلام.

1- آنكه نزد او دانشي از كتاب الهي بود، آصف بن برخيا بود، و سليمان عليه السلام از علم به آنچه آصف مي شناخت عاجز نبود، بلكه مي خواست به امت خود از جن و انس، معرفي كند كه حجت بعد از او آصف است، و آن علم را سليمان - به امر خدا - به وي سپرده و تعليم داده بود تا در امامت و رهبريش اختلاف نكنند، چنانكه در زمان حضرت داود عليه السلام هم، به سليمان تعليم شده بود، تا پيامبري و امامت او پس از پدر معلوم شود، و حجت بر مردم تمام گردد.

2- اما سجده ي يعقوب و فرزندانش، براي اطاعت خدا، و محبت به يوسف بود [، نه براي يوسف]، چنانكه سجده ي فرشتگان به آدم عليه السلام نيز براي آدم نبود، بلكه براي اطاعت خدا، و محبت به آدم بود، پس سجده ي يعقوب و فرزندانش به همراه يوسف، به شكرانه ي گرد هم آمدن دوباره [، و پايان دوره ي فراق] بود، آيا نمي بيني كه همان دم در مقام شكر مي گويد: «پروردگارا! تو به من دولت دادي، و از تعبير خواب ها به من آموختي...»

3- و اما مخاطب در آيه «فان كنت في شك...»، پيامبر خداست، او در وحيي كه بر او نازل شده بود شك نداشت، نادانان مي گفتند: چرا خدا از فرشتگان، پيامبري نفرستاد، و پيغمبرش را با ما فرق نگذاشت تا از خوردن و آشاميدن و راه رفتن در بازارها بي نياز باشد؟ خداوند به پيامبرش وحي كرد كه در حضور اين جاهلان، از كساني كه پيش از تو با كتاب هاي آسماني آشنا بوده اند بپرس آيا خدا تاكنون پيامبري براي بشر فرستاده كه نخورد و ننوشد و در بازارها راه نرود؟ تو هم مثل آن ها.

و اين كه فرمود: «و اگر شك داري...» با اينكه او شك نداشت، براي مماشات با خصم است، چنانكه [در آيه مباهله] مي فرمايد: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم، سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم»، [البته دروغگويان، نصارا بودند، ولي] اگر مي گفت: [لعنت خدا را] بر شما [قرار دهيم]، براي مباهله حاضر نمي شدند، و خدا مي دانست پيغمبرش رسالتهاي او را ابلاغ مي كند، و دروغگو نيست، و پيامبر هم به راستگويي خود يقين داشت، ولي مي خواست كه [به قصد بي طرفي، و نرم كردن دل خصم با او]، همراهي و مماشات كند.

4- و اما آيه ي (و لو أن ما في الأرض من شجرة أقلام...)، آري چنين است، اگر درخت هاي دنيا قلم شوند، و دريا را هفت درياي ديگر به ياري آيد، و چشمه هاي زمين بجوشد، همه ي اين ها تمام شوند پيش از آن كه كلمات خدا پايان پذيرد، و [اينكه پرسيدي: هفت دريا چيست؟ مراد از] آن ها [هر آبي است كه منبع دارد،] همچون چشمه ي كبريت، چشمه ي يمن [يا: نمر]، چشمه ي برهوت، و چشمه ي طبريه، و آب گرم ماسبندان، آب گرم افريقيه معروف به لسان، و چشمه ي بحرون.

و ما كلمات پايان ناپذير خدائيم كه فضائلمان از درك بيرون است.

5- و اما بهشت، البته هر گونه خوراكي، نوشابه، و سرگرمي كه دل ها بخواهند، و چشم ها لذت برند، در آن هست، و همه را هم خدا براي آدم عليه السلام حلال كرده بود، و درختي كه آدم و همسرش را از آن نهي فرمود، درخت حسد بود، به آن ها توصيه كرده بود كه به چشم حسد بر كساني كه خدا بر ديگران فضيلتشان داده، ننگرند، ولي آدم عليه السلام فراموش كرد، و بر آنان حسد برد، و خدا او را با همت و اراده نيافت.

6- و اما آيه ي «او يزوجهم ذكرانا و اناثا»، مفهومش اين است كه فرزندان برخي مردم هم پسر است، و هم دختر، [كه در يك خانه همنشين اند]، به دو همنشين نيز «زوجان» گفته مي شود كه هر يك «زوج» ديگري است، [نه آن كه مراد، ازدواج باشد]، پناه بر خدا كه مراد پروردگار جليل، نيرنگ هايي باشد كه تو بر خود ساخته اي تا مجوز گناهان [، لواط كاري] امت باشد، «و هر كه مرتكب اين گناه شود، كيفر بيند، روز قيامت، عذابش دو چندان شود، و پيوسته در آن، خوار بماند»، مگر آن كه توبه كند.

7- و اما قبول شهادت يك زن، اين مربوط به «قابله» است، كه شهادت او [به زنده يا مرده بودن نوزاد در هنگام زايمان]، اگر پسنديده [و موثق] باشد، پذيرفته است، وگرنه، كمتر از دو زن كافي نيست، و به حكم ضرورت به جاي دو مرد محسوب مي شوند، زيرا اينجا مرد نمي تواند كار زن را به عهده بگيرد، و اگر يك زن [ناموثق] بيش نبود، شهادتش با قسم پذيرفته است.

8- و اما مسئله خنثي همان است كه علي عليه السلام فرموده، اما به اين صورت كه: مردان عادلي جلو آيينه مي ايستند، خنثي پشت سر آن ها برهنه مي شود، آنان عكس او را در آيينه مي بينند و شهادت مي دهند.

9- و اما در موضوع صاحب گله، و چوپان، اگر گوسفندي را كه چوپان با آن آميزش كرده بود مي شناسد، همان را سر مي برد، و مي سوزاند، و اگر نمي شناسد [با قرعه تعيين مي كند]، گله را دو نصف مي كند، و قرعه مي كشد، به نام هر يك درآمد، نصف ديگر آزاد است، باز همين نصف را دو نيمه مي كند و قرعه مي كشد، و عمل را ادامه مي دهد تا دو تا بيشتر نماند، و قرعه ي آخرين به نام هر يك افتاد، همان را سر مي برد، و مي سوزاند، و بقيه آزاد مي شوند.

10- و اما بلند خواندن نماز صبح، براي اين است كه پيامبر صلي الله عليه و آله آن را وقتي مي خواند كه هوا تاريك بود، از اين جهت به حكم قرائت هاي شبانه است.

11- و اما فرموده ي علي عليه السلام كه: «قاتل ابن صفيه را به آتش بشارت ده»، اين مژده اي بود كه قبلا پيغمبر داده بود، و قاتل از خوارج بود كه در جنگ نهروان شركت كرد، و علي عليه السلام او را در بصره نكشت، زيرا مي دانست كه در فتنه ي نهروان كشته مي شود.

12- و اما اين كه، علي عليه السلام، مهاجم و فراري، و زخمي در نبرد صفين را مي كشت، و فراري جنگ جمل را تعقيب نمي كرد، و زخمي ايشان را نمي كشت، و هر كه سلاح مي افكند، و به خانه ي خود مي رفت، امان مي داد، سرش اين بود كه اهل جمل، رهبرشان [طلحه و زبير]، كشته شدند، و ديگر [پايگاه و تشكل و] جمعيتي نداشتند كه به آن بازگردند، [و فتنه را از سر گيرند،] همه دست از جنگ، و مخالفت، و پيمان شكني كشيده به خانه هاي خود برگشتند، راضي بودند كه كسي با آن ها كاري نداشته باشد، از اين رو حكم ايشان كه ديگر در انديشه ي يارگيري، [و جنگ مجدد نبودند،] برداشتن شمشير، و خودداري از آزارشان بود، اما اهل صفين به [پايگاه، و] اردوگاهي مجهز برمي گشتند، و رهبري داشتند كه اسلحه، زره، نيزه و شمشير برايشان فراهم مي كرد، و جوائز گرانبها به ايشان مي داد، و آذوقه برايشان تهيه مي ديد، بيماران را عيادت، و دست و پا شكستگان را شكسته بندي، و زخمي ها را مداوا، و پياده ها را مركب، و برهنگان را جامه مي داد، و باز به ميدان نبرد مي فرستاد، از اين رو علي عليه السلام - كه به حكم خدا در نبرد با [سركشان] اهل توحيد آگاه بود - ميان اين دو گروه، برابر رفتار نكرد، بلكه حق را بر ايشان شرح مي داد، هر كه نمي پذيرفت با شمشير روبرو مي شد، مگر آنكه توبه مي كرد.

13- و اما مردي كه به لواط اقرار كند، اگر شاهدي در كار نباشد، و به دلخواه اقرار كند، حاكم شرعي كه از جانب خدا كيفر مي دهد، مي تواند بر او منت بگذارد، [و چون خود اقرار كرده، معافش دارد،] آيا نشنيده اي كه خداوند [به حضرت سليمان] مي فرمايد: «اين عطاي ما است...»، به همه ي پرسش هايت پاسخ داديم، اين را بدان.


پاورقي

[1] موسي بن محمد بن الرضا عليه السلام، برادر حضرت هادي عليه السلام معروف به موسي مبرقع است، كه در قم مدفون است.

[2] يحيي بن اكثم تميمي، قاضي القضاة مأمون عباسي، و محبوب ترين كس نزد او بوده است، ابن خلكان و مسعودي گويند: كان ألوط قاض نعرفه في العراق.

[3] شايد بيروني خليفه باشد.