بازگشت

ترجمه


[51] -51- صدوق رحمه الله با سند خود از صقر بن ابي دلف كرخي نقل مي كند كه گفت:

متوكل، چون آقاي ما امام هادي عليه السلام را برد، آمدم كه از خبرش جويا شوم، رازقي كه دربان متوكل بود مرا ديد، دستور داد تا نزدش بروم، نزد او رفتم، گفت: صقر! چكار داري؟ گفتم: جناب استاد! خير است.

گفت: بنشين، [نشستم،] و فكر اين سؤال او، و سؤال هاي آينده اش مرا آشفته كرد، با خود گفتم: اشتباه كردم كه آمدم. اشاره كرد و مردم را از خود دور كرد، پس به من گفت: چكار داري؟ و براي چه آمده اي؟

گفتم: براي كار خيري گفت: شايد مي خواهي از مولايت خبر بگيري؟

گفتم: كدام مولا؟ مولاي من امير است.

گفت: آرام باش، مولاي تو حق است، من نيز مذهب تو را دارم.

گفتم: الحمدلله! گفت: آيا مي خواهي او را ببيني؟

گفتم آري. گفت: بنشين تا رئيس پيك ها از نزدش بيرون آيد، نشستم، چون بيرون آمد، رازقي به غلامش گفت: دست صقر را بگير، و به حجره اي كه علوي در آن زنداني است ببر، و آن ها را تنها بگذار، او مرا به آن حجره درآورد، به اتاقي اشاره كرد، و من داخل شدم، و ديدم كه امام هادي عليه السلام روي حصيري نشسته، و قبري در برابرش كنده اند، سلام كردم، پاسخم را داد، و دستور داد بنشينم، سپس فرمود: صقر! براي چه آمده اي؟

عرض كردم: سرورم! آمده ام تا از احوال تو آگاه شوم. سپس به قبر نگاه كردم و گريستم، به من نگاه كرد و فرمود: صقر! نگران نباش، فعلا نمي توانند به ما بدي برسانند.

عرض كردم: الحمدلله!

سپس گفتم: سرورم! حديثي از رسول خدا عليه السلام نقل شده كه معني آن را نمي دانم. فرمود: كدام حديث؟

عرض كردم: حديث «با روزها دشمني نكنيد كه با شما دشمني مي كنند» معناي آن چيست؟

فرمود: آري، تا آسمان ها و زمين به پاست، روزها ما هستيم، شنبه، نام [و كنايه از] پيامبر خداست، يكشنبه، كنايه از اميرمؤمنان است، دوشنبه، حسن و حسين عليهماالسلام است، سه شنبه، علي بن الحسين، محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهم السلام است، چهارشنبه، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي عليهم السلام و من است، پنجشنبه، فرزندم حسن بن علي عليه السلام است، و جمعه، فرزند فرزندم [حجة بن الحسن عليه السلام] است، كه گروه حق خواه بني آدم، نزد او گرد آيند، و او زمين را پر از داد و عدل كند، همچنانكه پر از ظلم و جور شده است.

اين است معناي روزها، پس در دنيا با ايشان دشمني نكنيد، كه در آخرت با شما دشمني مي كنند سپس فرمود: [صقر!] خداحافظي كن و برو كه من بر تو ايمن نيستم.