بازگشت

ترجمه


[68] -68- طوسي رحمه الله با سند خود نقل مي كند كه:

نزد امام هادي عليه السلام از درگذشت امام جواد عليه السلام ياد شد، فرمود: اينك تا من زنده هستم امامت با من است، مردم چگونه خواهند بود چون امام پس از مرا از دست دهند؟!

[69] -69- صدوق رحمه الله با سند نقل مي كند كه:

چون امام جواد عليه السلام از دنيا رفت، شيعيان به امام هادي عليه السلام نامه نوشته، از امامت [آينده] پرسيدند، امام عليه السلام در پاسخ نوشت، تا من زنده هستم، امامت با من است، و چون مقدرات خداي سبحان بر من فرود آمد، خداوند جانشين مرا براي شما مي آورد، و شما كجا خواهيد بود براي جانشين پس از او؟!

[70] -70- و نيز صدوق رحمه الله با سند خود از صقر بن ابي دلف نقل مي كند كه گفت:

از امام هادي عليه السلام شنيدم مي فرمود: امام پس از من، حسن فرزند من است، و امام پس از حسن، فرزندش قائم [آل محمد عج] است، كه زمين را پر از داد و عدل مي كند، چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.



[71] -71- طوسي رحمه الله با سند نقل مي كند كه:

امام هادي عليه السلام فرمود: حسن فرزند من، قائم [و امام] پس از من است.

[72] -72- و نيز از احمد بن عيسي علوي نقل مي كند كه گفت:

در روستاي «صريا» خدمت امام هادي عليه السلام رسيديم و سلام كرديم، ناگاه ديديم ابوجعفر و ابومحمد وارد شدند، نزد ابوجعفر رفتيم تا سلام كنيم، امام هادي عليه السلام فرمود: اين امام شما نيست - و با دست اشاره به ابومحمد كرد، فرمود: - بر شما باد به امامتان.

[73] -73- كليني رحمه الله با سند از شاهويه بن عبدالله نقل مي كند كه گفت:

امام هادي عليه السلام به من نوشت: تو مي خواستي از جانشين پس از امام جواد عليه السلام بپرسي، و براي آن به اضطراب [و دردسر] افتادي، [تا پيدا كردي،] اينك غمگين مباش زيرا خداي سبحان هيچ گروهي را پس از آن كه هدايت فرمود، گمراه نمي كند تا آنچه را كه بايد از آن بپرهيزند، برايشان بيان كند، و امام پس از من ابومحمد فرزند من است، و هر چه كه به آن نيازمنديد نزد اوست، خداوند هر چه را بخواهد، پيش، و هر چه را بخواهد، پس مي اندازد، [و خودش فرمايد:] هر آيه اي را كه نسخ كنيم، يا به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا مانند آن را مي آوريم»، من آنچه را كه خردمند بيدار را قانع كند، و براي او بيان [حقيقت] باشد، نوشتم.

[74] -74- و نيز از محمد بن يحيي نقل مي كند كه گفت:

پس از درگذشت امام جواد عليه السلام، خدمت امام هادي عليه السلام رسيدم، و به او تسليت گفتم، ابومحمد [امام حسن عسكري عليه السلام] نشسته بود، گريست، امام هادي عليه السلام رو به او كرد، و فرمود: خداي سبحان از او در تو، جانشيني، قرار داده است، پس سپاسگزارش باش.

[75] -75- و نيز از علي بن عمر نوفلي نقل مي كند كه گفت:

در حياط منزل امام هادي عليه السلام در خدمتش بودم، كه فرزندش محمد از كنار ما گذشت، به امام عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم! بعد از شما، اين امام ماست؟

فرمود: نه، پس از من، امام شما حسن عليه السلام است.

[76] -76- و نيز از عبدالله بن محمد اصفهاني نقل مي كند كه:

امام هادي عليه السلام فرمود: امام شما پس از من، كسي است كه بر من نماز مي خواند، و ما تا آن روز ابومحمد [امام حسن عسكري عليه السلام] را نمي شناختيم، پس [از درگذشت امام هادي عليه السلام]، ابومحمد بيرون آمد، و بر جنازه ي آن حضرت عليه السلام نماز خواند.

[77] -77- مسعودي با سند از علي بن مهزيار نقل مي كند كه گفت:

به امام هادي عليه السلام عرض كردم: از پدرت درباره امام پس از او پرسيدم، به امامت تو تصريح كرد، اينك امام پس از تو كيست؟

فرمود: با بزرگترين دو فرزندم، و بر ابومحمد [امام حسن عسكري عليه السلام] تصريح كرد، سپس فرمود: پس از حسن عليه السلام و حسين عليه السلام، امامت در دو برادر نخواهد بود.

[78] -78- كليني رحمه الله با سند از علي بن مهزيار نقل مي كند كه گفت:

به امام هادي عليه السلام عرض كردم: چنانچه - خداي نكرده - حادثه اي رخ دهد، امامت به چه كسي مي رسد؟ فرمود: امامت من به بزرگترين دو فرزندم مي رسد.

[79] -79- و نيز از علي بن عمرو عطار نقل مي كند كه گفت:

خدمت امام هادي عليه السلام رسيدم، در حالي كه پسرش ابوجعفر [محمد] زنده بود، و من گمان مي كردم امام [بعدي]، اوست، عرض كردم: فدايت شوم! كداميك از فرزندانت را مخصوص [امامت] كنم؟

فرمود: كسي را مخصوص امامت نكنيد تا امر من به شما برسد.

عطار مي گويد: بعدا به امام عليه السلام نوشتم: امامت [پس از شما]، با كيست؟ در پاسخم نوشت: با پسر بزرگترم، عطار مي گويد: ابومحمد، بزرگتر از ابوجعفر بود.

[80] -80- و نيز از داود بن قاسم نقل مي كند كه گفت:

از امام هادي عليه السلام شنيدم مي فرمود: جانشين پس از من، حسن است، و شما چگونه خواهيد بود براي جانشين پس از او؟!

عرض كردم: فدايت شوم چرا؟ فرمود: شما خود او را نمي بينيد و روا نيست كه با نام از او ياد كنيد.

عرض كردم! پس چگونه يادش كنيم؟ فرمود: بگوئيد: حجت آل محمد صلي الله عليه و آله.

[81] -81- و نيز از سعد بن عبدالله، از جماعتي از بني هاشم كه يكي از آن ها حسن بن حسن افطس است نقل مي كند كه:

ايشان در روز درگذشت محمد بن علي بن محمد [پسر امام هادي عليه السلام]، به منزل امام هادي عليه السلام آمدند، تا به او تسليت گويند، در حياط منزل براي حضرت عليه السلام، فرشي گسترده، و مردم گردش نشسته بودند، كه غير از خادمان، و مردم متفرقه، در حدود صد و پنجاه تن از خاندان ابوطالب، و بني هاشم، و قريش بودند، ناگاه ديدند حسن بن علي عليهماالسلام با گريبان چاك زده آمد، و در جانب راست حضرت عليه السلام ايستاد، ما او را نمي شناختيم. بعد از مدتي، امام هادي عليه السلام رو به او كرد، و فرمود: فرزندم! خداي سبحان را شكر كن، كه در [وجود] تو، امري [بزرگ] پديد آورد. جوان گريست، و خدا را سپاس گفت و استرجاع نمود و گفت: ستايش مخصوص خداست كه پروردگار جهانيان است، و من از خدا مي خواهم كه نعمت هايش به ما [اهل بيت عليهم السلام] را، در [نعمت وجود] تو كامل كند، انا لله و انا اليه راجعون: ما همه از آن خداييم، و به سوي او باز مي گرديم.

پرسيديم: او كيست؟ گفتند: حسن فرزند امام هادي عليه السلام، او در آن زمان، حدودا بيست سال، يا كمي بيشتر، داشت، در آن روز ما او را شناختيم، و دانستيم كه امام هادي عليه السلام، به امامت و جانشيني او اشاره فرمود.

[82] -82- كليني رحمه الله با سند خود از ابوهاشم جعفري نقل مي كند كه گفت:

پس از درگذشت ابوجعفر، فرزند امام هادي عليه السلام، در خدمت آن حضرت عليه السلام بودم، و با خود فكر مي كردم، و مي خواستم به زبان آورم كه: قصه ي ابوجعفر، و ابومحمد در اين زمان، همچون قصه ي ابوالحسن موسي عليه السلام، و اسماعيل، فرزندان جعفر بن محمد [صادق عليه السلام] است، زيرا اميد به امامت ابومحمد، پس از ابوجعفر بود، ولي پيش از آن كه من چيزي به زبان آورم، امام هادي عليه السلام رو به من كرد، و فرمود: آري، اي اباهاشم! خدا را پس از ابوجعفر، درباره ي ابومحمد بدايي حاصل شد كه برايش ناشناخته بود، چنانكه خدا را پس از درگذشت اسماعيل، درباره ي موسي عليه السلام بدايي حاصل شد كه به سبب آن، حالش را آشكار كرد و اين مطلب، چنان است كه در خاطر تو گذشت، هر چند اهل باطل را خوش نيايد و فرزندم ابومحمد، جانشين پس از من است، كه دانش مورد نياز مردم، نزد او و ابزار امامت همراه اوست.

[83] -83- و نيز از ابوبكر فهفكي نقل مي كند كه گفت:

امام هادي عليه السلام، به من نوشت كه: فرزندم ابومحمد، از جهت ساختار وجودي، خيرخواه ترين آل محمد، و معتبرترين حجت ايشان است، او پسر بزرگتر، و جانشين من است، كه رشته هاي امامت، و احكام آن به او مي رسد، پس هر چه مي خواهي از من بپرسي از او بپرس، كه دانش مورد نياز مردم، نزد اوست.