بازگشت

ترجمه


[183] -183- و نيز با سند از احمد بن اسحاق قمي نقل مي كند كه گفت:

روزي خدمت امام هادي عليه السلام رسيدم، و عرض كردم: سرورم! من مي روم و مي آيم، و چون مي آيم، هميشه نمي توانم خدمت شما برسم، سخن چه كسي را بپذيريم، و فرمان چه كسي را ببريم؟ فرمود: اين ابوعمرو، كه ثقه ي امين است، آنچه به شما مي گويد، از من مي گويد، و آنچه به شما مي رساند از من مي رساند.

و چون امام هادي عليه السلام از دنيا رفت، روزي خدمت فرزندش امام حسن عسگري عليه السلام رسيدم، و همان سؤال را كردم، در پاسخ فرمود: اين ابوعمرو، كه ثقه ي امين است، هم مورد وثوق امام هادي عليه السلام، هم مورد وثوق من، در زندگي و مرگ ما است، پس آنچه به شما مي گويد از من مي گويد، و آنچه به شما مي رساند از من مي رساند.

ابومحمد هارون از ابوعلي نقل مي كند كه:

ابوعباس حميري گفت: ما از اين سخن امام عليه السلام بسيار ياد مي كرديم، و آن را نشانه ي بزرگي مقام ابوعمرو مي شمرديم.

[184] -184- كليني رحمه الله با سند خود از عبدالله بن جعفر حميري نقل مي كند كه گفت:

من و شيخ ابوعمرو، نزد احمد بن اسحاق بوديم، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه از ابوعمرو [نايب اول امام عصر عليه السلام]، درباره ي جانشين امام حسن عسكري عليه السلام بپرسم. به او گفتم: اي اباعمرو! من مي خواهم از شما چيزي بپرسم كه در آن شكي ندارم، زيرا اعتقاد و دين من اين است كه زمين از حجت خدا خالي نمي ماند مگر چهل روز پيش از قيامت، و چون آن روز فرارسد، حجت از زمين برداشته، و راه توبه بسته مي شود، ديگر «كسي كه قبلا ايمان نياورده، يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمي بخشد»، و ايشان بدترين خلق خداي سبحان اند، و ايشانند كه قيامت عليه آنان بر پا مي شود، ولي من دوست دارم كه يقينم افزوده گردد، ابراهيم عليه السلام از پروردگار خود خواست كه به او نشان دهد چگونه مردگان را زنده مي كند، «گفت: چگونه مردگان را زنده مي كني؟ فرمود: مگر ايمان نداري؟ گفت: چرا، ولي تا دلم آرامش يابد».

ابوعلي احمد بن اسحاق به من خبر داد كه از امام هادي عليه السلام سؤال كردم: با كه معامله كنم؟ يا [احكام دينم را] از كه به دست آورم؟ و سخن كه را بپذيرم؟ فرمود: عمري مورد اعتماد من است، آنچه از جانب من به تو مي رساند، به راستي از من مي رساند، و آنچه از جانب من مي گويد، به راستي از من مي گويد، از او بشنو، و اطاعت كن كه او مورد وثوق و امين من است.

و نيز ابوعلي به من خبر داد كه از امام حسن عسكري عليه السلام نيز همين سؤال را كردم، فرمود: عمري، و پسرش [محمد بن عثمان، نايب دوم] مورد اعتماد هستند، هر چه از من به تو مي رسانند، به راستي از من مي رسانند، و آنچه به تو مي گويند، به راستي از من مي گويند، از ايشان بشنو، و اطاعت كن، كه ايشان مورد وثوق، و امين اند. اين سخن دو امام عليه السلام درباره ي شما است.

ابوعمرو به سجده افتاد و گريه كرد، سپس گفت: حاجتت را بخواه، گفتم: شما جانشين پس از امام عسكري عليه السلام را ديده اي،؟ گفت: آري به خدا! و با دست اشاره كرد و گفت: گردن [و شانه ي] او اين چنين [زيبا و قوي] بود گفتم: يك سؤال ديگر مانده است، گفت: بگو، گفتم: نامش چيست؟ گفت: شما حرام است كه نام او را بپرسيد، و من اين را از پيش خود نمي گويم، زيرا بر من روا نيست كه چيزي را حلال يا حرام كنم، بلكه اين سخن خود آن حضرت عليه السلام است، زيرا مطلب نزد سلطان [معتمد عباسي] چنين وانمود شده كه امام حسن عسكري عليه السلام وفات نموده، و فرزندي از خود به جا نگذاشته، و ميراثش را تقسيم كرده است، و كسي كه حق نداشته [جعفر كذاب]، آن را برده و خورده است و عيالش در به در شده اند، و كسي جرات ندارد با ايشان آشنا شود، و يا چيزي به آنان برساند، [آري] اگر نامش در زبان ها بيفتد تعقيبش مي كنند، از خدا بترسيد، و از اين موضوع دست برداريد.

كليني رحمه الله مي گويد: شيخي از اصحاب ما [شيعيان] كه نامش را از ياد برده ام، به من گفت: اباعمرو از احمد بن اسحاق همين سئوال را كرد، و او هم همين جواب را داد.