بازگشت

ترجمه


[202] -202- و نيز با سند خود از محمد بن عيسي نقل مي كند كه گفت:

امام هادي عليه السلام از جانب خود به من نوشت: خدا قاسم يقطيني را لعنت كند، و خدا علي بن حسكه قمي را لعنت كند، شيطان به نظر قاسم آمده است تا براي فريب، سخنان آراسته به وي القا كند.

[203] -203- و نيز با سند خود از سهل بن زياد آدمي نقل مي كند كه گفت:

يكي از ياران ما به امام هادي عليه السلام نوشت: فدايت شوم، سرورم! علي بن حسكه ادعا مي كند كه از اولياي تو است، و تو همان خداي اول قديمي، و او باب و پيامبر تو است، تو به او فرمان داده اي تا مردم را به اين امور دعوت كند، و عقيده دارد كه نماز و زكات و حج و روزه همگي [براي] معرفت شما، و معرفت بابيت و نبوت كساني مثل ابن حسكه است، از اينرو او مؤمن كاملي است كه ديگر تكليف نماز و روزه و حج از او برداشته شده، و مي گويد معني همه ي شرايع دين، همانست كه براي تو ثابت است، مردم بسياري به او روي آورده اند، اگر مصلحت بداني بر ياوران خود منت بگذار، و پاسخي بفرست كه ايشان را از هلاكت برهاند.

امام عليه السلام در پاسخ نوشت: ابن حسكه دروغ مي گويد، لعنت خدا بر او باد، و براي تو همين بس كه من او را در ميان ياران خود نمي بينم، خدا او را از رحمت خود دور كند، او را چه شده است؟! سوگند به خدا! خدا محمد و پيامبران پيش از او را مبعوث نكرد مگر به دين حنيف توحيدي، و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت، و محمد جز به سوي خداي يگانه ي بي شريك دعوت نكرد، و همچنين ما اوصياي از فرزندان او، بندگان خداييم كه هيچ چيز را شريك او قرار نمي دهيم، اگر از خدا اطاعت كنيم، به ما رحم مي كند، و اگر از او نافرماني كنيم، كيفرمان مي دهد، ما هيچ [عذر و] حجتي بر خدا نداريم، و اين خداي سبحان است كه بر ما و بر همه ي بندگانش حجت دارد، من از هر كه آن ادعاها را كند بيزارم، و از چنان گفتاري تبري مي جويم، از آنان - كه خدا لعنتشان كند - دوري كنيد، و در تنگنا قرارشان دهيد، و چنانچه در خلوت، يكي از ايشان را ديدي با سنگ سرش را بشكن.