بازگشت

ترجمه


[313] -100- صدوق با سند خود از علي بن معبد نقل مي كند كه گفت:

محمد بن احمد بن ابراهيم در سال 233 به امام هادي عليه السلام نامه نوشت، و پرسيد: مردي از دنيا رفته، و براي زن و پسران و دختران خود، غلامي را جا گذاشته، و او را تا ده سال بر ايشان وقف كرده كه پس از آن آزاد باشد، حال - فدايت شوم - آنان گرفتار شده اند و ناچار، آيا مي توانند اين غلام را بفروشند؟

امام عليه السلام در پاسخ نوشت: تا پايان زماني وقف، او را نفروشند، مگر مضطر به فروش باشند، كه در اين صورت جايز است.

[314] -101- صدوق از محمد بن عيسي نقل مي كند كه گفت:

احمد بن حمزه به امام هادي عليه السلام نوشت: مالك برده اي كه پس از او وقف است از دنيا رفته، و بدهكار است و مالش براي بدهي كافي نيست.

امام عليه السلام در پاسخ نوشت: وقفش را بفروشند تا دينش را بپردازند.

[315] -102- صدوق با سند خود از ابوالحسين [بن هلال] نقل مي كند كه گفت:

به امام هادي عليه السلام نوشتم: من زميني را بر فرزندانم، و نيز در راه حج و كارهاي خير، كه تو و امام پس از تو در آن حقي داشته باشد، براي پس از خود وقف كردم، و اينك آن را از وقفيت انداختم [، چگونه است]؟

امام عليه السلام فرمود: جايز است، مي تواني.

[316] -103- كليني با سند خود از ابوعلي بن راشد نقل مي كند كه گفت:

به امام هادي عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم! زميني را كه در كنار مزرعه ي من بود، به دو هزار درهم خريدم، چون پولش را پرداختم، خبردار شدم كه زمين، وقفي است [، چه كنم]؟

امام عليه السلام فرمود: خريد وقف جايز نيست، و غله ي آن مال تو نيست، آن را به كساني بده كه وقف آن هاست.

عرض كردم: آن ها را نمي شناسم. فرمود: غله ي آن را صدقه بده.