بازگشت

وموضع الرسالة


«موضع» به معناي جايگاه و مركز است.

«رسالة» به معناي پيغام بري و پيامبري مي باشد.

علاّمه مجلسي قدس سره در توضيح اين فراز مي فرمايد: «منظور از موضع الرسالة آن است كه ائمّه معصومين عليهم السلام، گنجينه تمامي علوم پيامبران بودند و از خانداني هستند كه تمامي پيامبران از بين آنان مبعوث شدند و آنان مركز و جايگاه رسالت الهي بوده اند.» [1] .

علاوه بر آن، ائمّه معصومين عليهم السلام، جايگاه اسرار پيامبران و واسطه ميان پيامبران (كه دريافت كننده وحي) و مردم (كه انتشار وحي بايد در بين آنان صورت گيرد) هستند. آنها به وسيله روايات و اخبار، بعضي از وحي هايي كه به پيامبران رسيده را براي بعضي از مردم (كه گيرندگان وحي هستند) بيان مي كنند.

قال اميرالمؤمنين عليه السلام: «و قد كُنتُ اَدْخُلُ عَلي رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه وآله كُلَّ يَومٍ دَخَلة و كُلَّ لَيْلةٍ دَخْلَةً فَيُخَلّيني فيها أَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دارَ، وَ قَد عَلِمَ اَصْحابُ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه وآله أَنّهُ لم يَصْنَعْ ذلِك بَأحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَيْري فَرُبَّما كانَ في بَيْتي يَأتيني رَسولُ اللّهِ صلي الله عليه وآله أكثَرُ ذلِكَ في بَيْتي و كنت إذا دخَلتُ عَليهِ بَعْضَ مَنازِلِهِ اَخْلاني و أقامَ عنّي نِسائه. فلا يَبْقي عندَه غَيري و إذا أتاني لِلْخَلْوَةِ مَعِي في مَنْزلي لَمْ تَقُم عَنّي فاطمةُ و لا أحدٌ مِن بَنِيَّ». [2] .

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: من هر روز يك نوبت و هر شب يك نوبت بر پيامبر صلي الله عليه وآله وارد مي شدم. پيامبر صلي الله عليه وآله با من خلوت مي كرد و درباره هر موضوعي با من سخن مي گفت (چرا كه محرم رازش و حافظ اسرارش بودم). اصحاب



[ صفحه 34]



پيامبر صلي الله عليه وآله مي دانستند جز با من، با هيچ كس چنين رفتاري نمي كرد. بسا بود كه در خانه ام بودم و پيامبر صلي الله عليه وآله نزد من مي آمد. همنشيني با پيامبر در خانه من بيشتر از خانه پيغمبر صلي الله عليه وآله واقع مي شد و آنگاه كه در بعضي از منازل (همسران پيامبر) بر آن حضرت وارد مي شدم، زنان خود را بيرون مي كرد و باقي نمي ماند نزد او جز من و تنها با من بود (چرا كه آنان محرم دار اسرار نبودند) ولي زماني كه براي خلوت به منزل من مي آمد، فاطمه عليها السلام و هيچ يك از پسرانم را بيرون نمي كرد (زيرا آنان اسراردار پيامبر و از خاندان او بودند).


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 102، ص 134.

[2] كافي، ج 1، ص 64.