بازگشت

ومهبط الوحي


«مهبط» اسم مكان به معناي محل فرود آمدن است.

«وحي» نيز در قرآن و روايات به چندين معنا آمده است:

1 - وحي به معناي «انتقال پيام به رسولان الهي» است.

«وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا». [1] .

و شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحي».

2 - وحي به معناي «الهام» مي باشد. كما اينكه خداوند به مادر موسي الهام كرد كه نوزادش را شير داده، هر گاه از دست يابي دشمنان بر او ترسيد، او را به امواج دريا بسپارد.



[ صفحه 36]



«وَ أَوْحَيْنَآ إِلَي أُمِّ مُوسَي أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ...». [2] .

و ما به مادر موسي الهام كرديم كه:«او را شير ده و هنگامي كه بر او ترسيدي، وي را در دريا (ي نيل) بيفكن...».

3 - وحي به معناي «فطرت و غريزه». چنان كه خداوند به زنبور عسل، الهامِ غريزي مي نمايد كه از بخشي از كوه و درختان، خانه اي برگزيند.

«وَ أَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ...». [3] .

و پروردگار تو، به زنبور عسل وحي (و الهام غريزي) نمود كه: «از كوه ها و درختان، خانه هايي برگزين...».

4 - وحي به معناي «اشاره». كما اينكه زكريا به مردم با اشاره فرمود كه صبح و شام، تسبيح خداوند گويند.

«فَخَرَجَ عَلَي قَوْمِهِ مِنَ الِْمحْرَابِ فَأَوْحَي إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا». [4] .

او از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت:«(به شكرانه اين موهبت) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد».

5 - وحي به معناي «فرمان تكويني» است. همان گونه كه خداوند در قيامت به زمين فرمان مي دهد، خبرهاي خود را بازگو نمايند و زمين به فرمان الهي به بازگو كردن خبرها مي پردازد.

«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا، بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَا». [5] .

در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مي كند، چرا كه پروردگارت به او وحي كرده است.

«مهبط الوحي» براي ائمّه معصومين عليهم السلام به دو معنا مي باشد:



[ صفحه 37]



1 - آنها درون و صاحبِ خانه هايي بودند كه جبرييل و ملائكه در آن خانه ها بر پيامبر صلي الله عليه وآله نازل مي گشت و اخبار و آيات را بر ايشان بازگو مي نمود. در اين صورت «وحي» به معناي اول است.

عَنْ صاحبِ الدَّيلَمِ قال: «سمعتُ جَعفرَ بنَ محمّدٍ عليه السلام يَقولُ: و عِندهُ اُناسٌ مِن أهلِ الكوفةِ: عَجَبًا لِلنَّاس أَنَّهُم أَخَذُوا علمَهُم كُلَّه عَن رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه وآله فَعَمِلوا بهِ وَ اهتَدَوْا و يَرَوْنَ أَنَّ أهلَ بَيْتِه لم يأخُذُوا عِلْمَه و نَحْن أهلُ بَيتِهِ و ذُرّيتُهُ، في مَنازِلِنا نَزَلَ الوَحيُ وَ مِن عِندنا خَرَجَ العلمُ إليهِم، أَفَيَرَوْنَ أنَّهُم عَلِمُوا و اهتَدَوْا وَ جَهِلْنا نَحْنُ و ضَلَلْنا، إنَّ هذا لَمُحالٌ». [6] .

صاحب ديلم مي گويد: امام صادق عليه السلام در جمع عدّه اي از اهل كوفه كه به خدمتشان آمده بودند، فرمود: شگفتا از اين مردم كه علم را از رسول خدا صلي الله عليه وآله گرفتند و به آن عمل كردند و هدايت شدند و باز عقيده دارند، اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله علم او را فرانگرفته اند. ما اهل بيت و ذريه او هستيم كه وحي خداوند در خانه هاي ما فرود آمده و علم از ما به ايشان رسيده است. آيا عقيده دارند كه آنها علم آموختند و هدايت شدند و ما جاهل مانديم و ضلالت پيشه كرديم؟! چنين چيزي محال است.

2 - وحي به معناي «الهام» بوده و ائمّه معصومين عليهم السلام داراي چنان مقام و منزلتي هستند كه ملائكه بر وجود مباركشان نازل مي شوند و علاوه بر تبيين احكام شرعي، مسائل غيبي را براي آنان بازگو مي نمايند و مطالب سنگين بر آنها الهام مي گردد.

عَن المفَضّل بن عمر قال: قُلت لأبي الحسنِ عليه السلام أنَهُ قال: إنَّ عِلمَنا غابرٌ و مَزبُورٌ و نَكتٌ في القُلُوبِ و نَقرٌ فِي الأَسْماعِ، فقال: «أمّا الغابِرُ فما تقدّم من عِلمِنا و أمّا المزبُور فما يأتينا أمّا النّكتُ فِي القُلُوبِ فَاِلْهامٌ و أمّا النّقرُ في الأَسْماعِ فَاَمرُ الملك». [7] .



[ صفحه 38]



مفضل بن عمر گفت: به امام كاظم عليه السلام عرض كردم: به ما گفته اند كه امام صادق عليه السلام فرموده است: علم ما يا به گذشته است يا نوشته شده و يا به الهام به دل و يا نجواي در گوش است. امام كاظم عليه السلام فرمود: و امّا گذشته، همان علم آشكار شده ما است و نوشته شده، آن است كه مي آيد و آنچه كه به دل مي نشيند، الهام است و نجواي در گوش، دستور و امر فرشتگان است.

همان گونه كه از روايات استفاده مي شود، ائمّه معصومين عليهم السلام «محدَّث» هستند و اين مقام به انسان هاي كامل اختصاص دارد همچنان كه سلمان نيز داراي چنين مقامي مي باشد.

أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام: «كان عَليُّ عليه السلام مُحَدَّثًا و كانَ سَلْمانُ مُحَدَّثًا قُلتُ فما آيةُ المحدَّثِ؟ قال: يَأتيهِ مَلكٌ، فَيَنكُت في قلبِه كيتَ و كيتَ». [8] .

ابي بصير مي گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمودند: حضرت علي عليه السلام محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود. عرض كردم نشانه محدَّث بودن چيست؟ فرمود: فرشته اي نزد او مي آيد و به دلش چنين و چنان الهام مي كند.

فرق بين «رسول»، «نبي» و «محدَّث» را حضرت باقر عليه السلام براي بُريد عجلي اين گونه بيان فرموده اند كه:

عن بُريدِ العجلي قال: سألتُ أبا عبدِاللّه عليه السلام عَنِ الرّسولِ و النَبيِ و الُمحَدَّثِ قال: «الرسولُ الذي تأتيه الملائكةُ و يعاينهم و تبلغه عن اللّهِ تبارك و تعالي، و النّبيُ الذي يَري في منامِهِ، فهو كما رأي، و المحدّث الّذي يسمعُ كلام الملائكةِ و ينقرَ في أذنهِ و يُنكتُ في قلبِهِ». [9] .

بريد عجلي مي گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال كردم معني رسول، نبي و محدَّث چيست؟ امام عليه السلام فرمودند: رسول كسي است كه فرشتگان نزد او مي آيند و او آنها را مي بيند و آنها پيام الهي را به او ابلاغ مي كنند و نبيّ كسي است كه در



[ صفحه 39]



خواب مي بيند و هر آنچه را در خواب ديده، در بيداري نيز براي او محقّق مي شود و محدّث كسي است كه سخن فرشتگان را مي شنود و در گوشش نجوا و به دلش الهام مي شود.

پس «مهبط وحي» به دو اعتبار بر ائمّه عليهم السلام قابل انطباق است: اوّل آنكه ملائكه در خانه آنان بر پيامبر صلي الله عليه وآله نازل شدند و دوّم آنكه، حضرات ائمّه معصومين عليهم السلام «محدَّث» بودند و بر آنان الهام مي شده است.


پاورقي

[1] سوره مباركه شوري، آيه 51.

[2] سوره مباركه قصص، آيه 7.

[3] سوره مباركه نحل، آيه 68.

[4] سوره مباركه مريم، آيه 11.

[5] سوره مباركه زلزال، آيه هاي 4 و 5.

[6] كافي، ج 1، ص 398.

[7] كافي، ج 1، ص 264.

[8] بحارالانوار، ج 22، ص 327.

[9] بصائر الدرجات، ص 388.