بازگشت

وان ارواحكم ونوركم وطينتكم واحدة


در اين فراز عرضه مي داريم: همانا روح هاي شما و نور شما و سرشت شما يكي است براي واضح شدن مطلب، بايد «روح» و «نور» و «طينت» را بررسي نمود تا روشن شود چگونه تمامي اينها در ائمّه معصومين عليهم السلام يكي بوده و متّحد است.

الف) «ارواح» جمع «روح» به معني «نفس» و «دويدن» است. بعضي بر اين باورند كه «روح» و «ريح» (باد) از يك معنا مشتق شده اند. چرا كه هر دو حيات آفرين، ناپيدا و داراي تحرّك هستند.

برخي از بزرگان، روح را قوّه اي دانسته اند كه قوام بدن بستگي به آن دارد و عدّه اي معتقدند كه روح، جسم لطيفي است كه در بافت هاي وجودي هر حيوان جريان دارد و بُنيه حيوان است و در كل و جزء جزء او وجود دارد.

برخي از علما مي گويند: خداوند روح را از شش چيز آفريده است: از جوهر، بُو، بقاء، حيات، علم و برتري. چرا كه تا او زنده است، داراي جوهر نوراني است كه تمام حواس پنج گانه او، عمل بويايي، چشايي، شنوايي، بينايي و لامسه را داراست و وقتي روح از تن جدا شود، هيچ يك از حواس، عمل نخواهد كرد و تا وقتي روح در بدن است، بدن داراي بويي انساني است و وقتي روح رفت، بوي انسان تبديل به مردار خواهد شد. همچنين تا وقتي روح است، حيات جاري است و اميد به بقاء وجود دارد. ولي وقتي روح از بدن جدا گشت، حيات تبديل به ممات و براي تن بقايي متصوّر نيست. ولي دين داران بقاء روح را قائل هستند و تا وقتي كه روح در بدن جاري است، آن شخص



[ صفحه 259]



داراي علوم و معارف است و به برخي از چيزها، عالم است. ولي به مجرّد مفارقت روح، آن جسم هيچ علمي ندارد و هيچ نمي داند و تا وقتي روح در بدن است، مردم، او را احترام و اكرام مي گذارند و هر روز بر مقام او افزوده مي شود. ولي جسم بدون روح، ميتي است كه هيچ عُلو و مقام و برتري ندارد و همه از او گريزانند و اگر مردم به بدن ميت احترام مي گذارند، به خاطر تعلّق ارادتي است كه در زمان حيات او، به او داشته اند.

در وجود ائمّه اطهار عليهم السلام يك روح حاكم است و آنان تحت رهبري يك روح واحد امورات را انجام مي دهند. يعني اگر هر يك در زمان ديگر امام، حيات داشتند، همان كاري را انجام مي دادند كه آن امام انجام داده است. چرا كه از يك روح فرمان مي گيرند. ولي انسان ها هر يك داراي روحي مجرّد و مستقل هستند. لذا سليقه ها، اهداف و... در هر يك مختلف است. ولي در وجود امام، يك روح حاكم است و اگر در اين فراز نگفته «وَاَنَّ روحَكُمْ واحِدَةٌ» بلكه گفته «وَاَنَّ اَرْواحَكُمْ... واحِدَةٌ»، بدان خاطر است كه ائمّه معصومين عليهم السلام مانند ديگر انسان ها، يك روح ندارند، بلكه در وجود در يك از آنانْ پنج روح حاكم است.

عن جابر: عن ابي جعفر عليه السلام قال: «يا جابر، أن في الأنْبياء وَ الأُوصِياءِ خَمْسَة أَرْواح رَوح القدس و رَوح الايمان و رَوح الحَياة و رَوح القُوَّة و روح الشَهْوة فبَروح القدس. يا جابر عَرفوا ما تَحْتَ العَرْش إلي ما تَحْتَ الثّري...». [1] .

جابر مي گويد امام باقر عليه السلام فرمودند: اي جابر، همانا در پيامبران و اوصيا، پنج روح است. روح القدس و روح ايمان و روح زندگي و روح قوت و روح شهوت. اي جابر، ايشان به وسيله روح القدس امور و مطالب زير عرش تا (تمامي عالمِ) زير خاك را مي فهمند.



[ صفحه 260]



پس علاوه بر آنكه ائمّه طاهرين عليهم السلام، داراي ارواح واحد هستند و آن ارواح پنج روح است، روح ديگري كه عبارت است از فرشته اي از فرشتگان الهي، براي آنان اخبار را مي آورد كه آن روح نيز براي تمام ائمّه عليهم السلام مشترك است و خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و تمام امامان معصوم عليهم السلام رسيده است.

عن ابي بصير قال: سألت ابا عبداللّه عليه السلام عن قول اللّه تبارك و تعالي: «وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» [2] قال: «خلق مِن خلق اللّه، أعظم مِن جِبْرئيل و ميكائيل، كانَ مَع رَسُول اللّه صلي الله عليه وآله يخبره و يُسَدِّده و هُوَ مَع الأئمّة مِن بَعْده». [3] .

ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند سؤال كردم كه مي فرمايد: «اين گونه وحي به سوي تو فرستاديم، روحي كه از فرمان ماست». امام فرمودند: روح مخلوقي است از مخلوقات خداوند بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل كه همراه پيغمبر صلي الله عليه وآله است. به او خبر مي دهد و رهبريش مي كند و آن روح هم اكنون همراه امامان و جانشينان پس از پيامبر مي باشد.

ب) «نور» عبارت است از روشنايي و فروغ. برخلاف «ظلمت»، در تعريف «نور» بعضي گفته اند هر چيزي است كه ذاتش ظاهر و آشكار باشد و ظاهركننده غير مي باشد.

در آيات قرآن و احاديث اسلامي از هفت چيز به عنوان نور ياد شده است:

1 - قرآن كريم

«وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ...». [4] .

و از نوري كه با او نازل شده، پيروي نمودند....

2 - ايمان.

«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ...». [5] .



[ صفحه 261]



خداوند، وليّ و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند. آنها را از ظلمت ها به سوي نور بيرون مي برد....

3 - هدايت الهي.

«... وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ...». [6] .

... و نوري برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود....

4 - آيين اسلام.

«يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ...». [7] .

آنها مي خواهند نورِ خدا را با دهان خود خاموش كنند....

5 - پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله.

«وَ دَاعِيًا إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا». [8] .

و تو را دعوت كننده به سوي خدا به فرمان او قرار داديم و چراغي روشني بخش.

6 - علم و دانش.

«قال الصادق عليه السلام: لَيْسَ العِلْم بِالتَّعْليم إنّما هُو نُور يقع في قَلْب مَنْ يُريد اللَّه تَبارك و تَعالي ان يَهْديه». [9] .

امام صادق عليه السلام فرمودند: علم به فراگيري نيست، بلكه آن، نوري است كه خداوند هر كسي را كه بخواهد هدايت گرداند، در قلب او، قرار مي دهد.

7 - امامان و پيشوايان.

در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:

«أَنْتم نُور الأَخْيار و هُداة الأبْرار» و «خَلَقَكم اللّه اَنْوارا».

اينكه نور امامان معصوم عليهم السلام متّحد و يكي است، شايد منظور شش عنوان اوّل باشد



[ صفحه 262]



كه در وجود تمامي امامان يكي است. يعني آنان داراي قرآن واحد، ايمان و هدايت الهي متّحد و پيامبر و آيين اسلام يك نواخت و علم و دانشي كه مبدأ آن خداوند است، مي باشند. و اين امور باعث گشته وجود ائمّه اطهار عليهم السلام يك پارچه نور باشد.

شايد منظور نوري است كه امامان هدايت عليهم السلام از آن به وجود آمده اند كه تمامي امامان معصوم عليهم السلام از نور پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مشتق يافته اند و نور آنان واحد و يكي است.

عن سلمان فارسي: قال النّبي صلي الله عليه وآله: «يا سَلمانَ فَهل علمت من نقبائي و من الاثناعَشَر الَّذين اخْتارهم اللّه لِلأمامة بَعْدي؟ فَقُلْت: اللّه و رَسُوله أعلم. قال: يا سلمان خَلَقني اللّه مِن صفوة نُوره و دعاني فأطعت، و خَلق مِن نُوري عَليّا فَدَعاه فأطاعه، و خلق مِن نُوري و نور عَلي فاطِمة فَدعاها فاطاعته، و خلق مِنّي و مِن علي و فاطمة، الحَسَن و الحُسَين فَدعاهُما فَاَطاعاه، فسمانا بالخَمْسة الأسْماء من أسمائه: اللّه الَْمحْمُود و أَنا مُحمّد و اللّه العلي و هذا علي، و اللّه الفاطر و هذه فاطمة، و اللّه ذوالاحسان و هذا الحَسَن، و اللّه الُمحْسن و هذا الحُسين، ثمَّ خلق مِنّا مِنْ صُلب الحُسين تِسْعة أئمة فَدعاهم فأطاعوه قَبْل أن يخلق اللّه سَماء مبنيه، و أَرْضا مدحيه، أوهَواء أو ماء أو مَلِكا أو بَشَرا، و كنا بِعِلْمه نُورا نسبِّحه و نَسْمع و نطيع». [10] .

سلمان فارسي مي گويد: پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند: اي سلمان، آيا مي داني فرمانروايان پس از من چه كساني هستند؟ و آيا دوازده فردي كه خداوند انتخابشان كرده براي امامت پس از من را مي شناسي؟ عرض كردم: خداوند و رسول او بهتر مي داند پيامبر فرمودند: اي سلمان، خداوند مرا از پاره اي از نور خودش آفريد و مرا خواند. پس اطاعت كردم و آفريد از نور من، علي را و او را خواند، پس او نيز اطاعت نمود و آفريد از نور من و نور علي، فاطمه را و او را خواند و او نيز خداوند را اطاعت نمود و از من و علي و فاطمه، حسن و حسين را آفريد و آنان را



[ صفحه 263]



فرا خواند و آنان نيز اطاعت نمودند و سپس خداوند نامگذاري كرد از اسم هاي خود ما پنج نفر را. چرا كه خداوند محمود است و من محمّد و خداوند علي است و ايشان (اشاره به حضرت علي)، علي و خداوند فاطر است و او فاطمه و خداوند صاحب احسان است و او حسن و خداوند محسن است و او حسين. سپس آفريد از ما در صلب حسين، نُه امام و آنان را خواند. پس آنان اطاعت نمودند قبل از آنكه خداوند، آسمان گسترده و زمين پهناور و هوا و آب و فرشتگان و مردمان را بيافريند و ما به علم خداوند نور بوديم كه تسبيح او مي گفتيم و كلام او را مي شنيدم و او را اطاعت مي نموديم.

ج) «طينة» به معني سرشت، خميره، طبع و نهاد است و از «طين» به معني «گِل» گرفته شده است. طينت و سرشت امامان معصوم عليهم السلام يكي است و آن نيز از طينت و سرشت پيامبر صلي الله عليه وآله گرفته شده است.

قال الصادق عليه السلام: «ان اللّه خلق محمّدا مِنْ طينَة مِن جُوهرة تَحْت العَرْش و أنّه كان لطينته نضج فجبل طينة أميرالمُؤْمنين مِن نضج طينة رَسُول اللّه و كان لطينة أميرالمؤمنين نضج فجبل طينَتَنا مِن فَضْل طينة أميرالمُؤْمنين و كان لِطينتنا نضج فجبل طينة شيعَتَنا مِنْ نضج طينَتَنا». [11] .

امام صادق عليه السلام فرمودند: خداوند آفريد محمّد را از سرشت و گلي از ماده زير عرش و آن سرشت چون اضافه آمد، آفريد طينت اميرالمؤمنين را و از زيادي آن سرشت، ما امامان را خلق كرد و از زيادي سرشت ما، سرشت شيعيان و محبّان ما را آفريد.

در حديث ديگر امام باقر عليه السلام به جابر جعفي مي فرمايند، ما و دوستانمان از يك سرشت هستيم.



[ صفحه 264]



قال الباقر عليه السلام: «يا جابِر خَلَقْنا نحن و مُحِبّينا مِن طِينَة واحِدَة بَيْضاء نَقية مِن اَعلي عِلّيّين فَخَلقنا نَحْن مِن اَعْلاها و خَلق محبونا مِنْ دونها». [12] .

امام باقر عليه السلام فرمودند: اي جابر آفريد خداوند ما و دوستان ما را از يك سرشت، كه بسيار روشن و نوراني و از اعلي علّيّين آمده بود. پس ما را از بالاي آن آفريد و دوستان ما را از پايين آن خلق نمود.

پس امامان معصوم عليهم السلام دارايِ روح و نور و طينتي واحد هستند و اين جمله اشاره به آن دارد كه هيچ اختلافي بين آنها وجود ندارد، نه از حيث شخصيت و نه از جنبه عملكرد چون همه از خداوند گرفته شده است.

عن زيد الشحام قال: «قلت لابي عبداللّه عليه السلام: أيها أفضل الحَسَن أم الحُسَين؟ فَقال: أن فضل أوّلنا يَلْحق بِفَضْل آخِرنا، و فَضْل آخِرنا يَلْحق بِفَضْل أوَّلنا و كلّ لَه فَضْل. قال: قلت له: جُعلت فِداك وَسِّع عَلَي في الجَواب فَانّي و اللّه ما سألتك الّا مُرتاداً. فقال: نَحْنُ مِنْ شَجَرَة طِّيبة برأنا اللّه مِنْ طينة واحِدَة، فَضْلنا مِن اللّه و عَلمنا مِنْ عِنْداللّه، و نَحْن أمناؤه عَلي خَلْقه و الدعاة إلي دينه و الحِجاب فيما بَيْنه و بَيْنَ خَلْقه. أزيدك يا زيد؟ قلت: نِعم. فقال: خَلقُنا واحِد و عِلمُنا واحِد و فَضلنا واحد و كلنا واحد عِنْداللّه تعالي. فقال: أخْبرني بِعدّتكم، فَقال: نَحْن إثنا عَشَرَ هكذا حول عرش رَبّنا عزّ و جلّ في مبتدأ خَلْقنا، اَوَّلنا مُحمّد و اَوْسطنا مُحَمّد و آخرنا مُحمَّد». [13] .

زيد بن شحام مي گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال كردم، امام حسن عليه السلام افضل است يا امام حسين عليه السلام؟ (امام صادق) فرمودند: فضيلت اوّلين ما ملحق مي گردد به فضيلت آخِرين ما و همچنين فضيلت و برتري آخِرين ما، ملحق به اوّلين ما مي گردد و همه امامان داراي يك فضل هستند. عرض كردم: جانم به فدايت، توضيح بيشتري دهيد؟ به خداوند قسم كه سؤال نكردم از شما، مگر آنكه نيازمند



[ صفحه 265]



جواب شما هستم. امام فرمودند: ما از درخت طيبه اي هستيم كه خداوند ما را از يك گِل آفريد و فضل ما از جانب خداوند و علم ما از نزد خداوند است و ما امين بر مردم و دعوت كنندگان به سوي دين خدا و ساتر و حجاب بين خداوند و مردم هستيم. سپس امام فرمودند: آيا بيشتر بگويم اي زيد؟ عرض كردم: بله. امام فرمودند: آفرينش ما يكي است و علم ما يكي و فضل ما يكي و همه ما نزد خداوند يكي هستيم. عرض كردم: تعداد شما چند نفر است؟ امام فرمودند: ما دوازده نفر هستيم كه در ابتداي آفرينش در اطراف عرش پروردگارمان سير مي نموديم. اوّل ما محمّد و وسط ما محمّد و آخر ما محمّد است.


پاورقي

[1] كافي، ج 1، ص 272.

[2] سوره مباركه شوري، آيه 52.

[3] كافي، ج 1، ص273.

[4] سوره مباركه اعراف، آيه 157.

[5] سوره مباركه بقره، آيه 257.

[6] سوره مباركه انعام، آيه 122.

[7] سوره مباركه توبه، آيه 32.

[8] سوره مباركه احزاب، آيه 46.

[9] بحارالانوار، ج 1، ص 225.

[10] بحارالانوار، ج 15، ص 9.

[11] بحارالانوار، ج 15، ص 22.

[12] بصائر الدرجات، ص 36.

[13] بحارالانوار، ج 25، ص 363.