بازگشت

محتمل لعلمكم


«محتمل» از مصدر «احتمال» و در اينجا به معني كسي كه تسليم و تصديق مي نمايد، مي باشد.

مراد از اين فراز آن است كه زائر اقرار مي نمايد: هر چند عقل من و فهم من، علوم شما را درك نمي كند، ولي آن علوم و مراتب آن علم را تصديق مي نمايم و من مي دانم و اعتقاد دارم كه آن علوم حق است و اگر چه حقيقت و كُنْه آن را درك نمي كنم، ولي هيچ گاه انكار علم و مراتب علم شما را نمي كنم.

عن ابي الصامت قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: «ان مِن حَديثنا ما لا يَحْتمله مَلِك مُقرّب و لا نبيّ مُرْسل و لا عَبْد مُؤْمن. قلت: فَمَن يَحْتملهُ؟ قال: نَحْن نَحْتَمِلْه». [1] .



[ صفحه 299]



ابي صامت مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: همانا گفتار ما آنچنان سنگين است كه تحمّل آن را هيچ فرد مقرّب الهي و هيچ پيامبر فرستاده شده و هيچ فرد باايماني ندارد. گفتم: پس چه كسي تاب و توان تحمّل آن را دارد؟ فرمودند: ما (اهل بيت) تحمّل داريم.

در حديثي ديگر امام باقر عليه السلام به نقل از پيامبر صلي الله عليه وآله كلام و سخنان خود را بسيار مشكل دانسته اند

قال ابوجعفر عليه السلام: قال رسول اللّه صلي الله عليه وآله: «ان حَديث آل مُحمَّد صَعْب مستصعب لا يُؤْمن بِهِ إلّا مَلِك مُقَرَّب اَوْ نَبيّ مرسل اَوْ عَبْد امتَحَنَ اللّه قَلْبه لِلايمان». [2] .

امام باقر عليه السلام فرمودند: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: حديث آل محمّد صعب (دشوار و چيزي كه خودش دشوار است) و مستصعب (بسيار دشوار و چيزي كه مردم دشوار مي شمارند) است و جز فرشته مقرّب الهي يا پيامبر فرستاده شده يا بنده اي كه خدا دلش را به ايمان آزموده، به آن ايمان نياورَد.

منظور از اينكه فرشتگان و انبيا و مؤمنان، تحمّل حديث و گفتار امامان را ندارند، آن است كه به كُنْه و حقيقت علوم و گفتار امام پي نخواهند برد. چرا كه گفتارِ آنها داراي بطون است و فهم آن براي همگان مقدور نيست. ولي از ظاهر كلام آنان، مطالبي را استنباط مي نمايند.

پس علم ائمّه معصومين عليهم السلام سه نوع است. دسته اي آنچنان سنگين است كه فقط وجود امام آن علوم را درك مي نمايد و جز امام، كس ديگر درك و تحمّل نمي نمايد. و بعضي از علوم را كساني كه ائمّه طاهرين عليهم السلام اراده نمايند و ايمان خود را به درجه كمال رسانده باشند، مي توانند تحمّل نمايند و دسته سوّم علومي است كه همگاني است و درك آن براي همه ممكن است.



[ صفحه 300]



لذا امام بعضي از علوم را (كه جزء دسته دوّم بود) اگر به افرادي كه ايمان قلبي داشتند فرامي دادند، به او سفارش و نصيحت مي نمودند كه آن را به هيچ كس نگويد.

سلمان آن چنان علوم الهي را از معصومين عليهم السلام فراگرفته بود، كه خود «باب الهي» و داراي اسرار فراوان گرديده كه همگان را به تعجّب واداشته است.

عن جابر عن ابي جعفر عليه السلام قال: «دَخَلَ اَبوذر عَلي سَلْمان و هو يَطْبخ قدرا له، فبيناهما يتحادِثان اذ انكبت القِدر علي وَجْهها عَلي الأَرض فلم يَسْقط مِن مرقها و لا مِن ودكها شَي ء فَعَجَبَ من ذلك اَبوذر عجباً شديداً و اخذ سَلْمان القِدر فَوَضَعَها عَلي حالها الاوّل علي النَّار ثانيه و اقبلا يتحَدَّثان فبينماهما يتحدّثان اذا انكبت القدر علي وجهها فلم يَسْقط مِنْها شَي ء مِن مرقها و لا ودكها. قال: فخَرَجَ ابوذر و هو مذعور مِن عِنْد سَلْمان فبَيْنما هُو متفكّر إذ لقي أميرالمؤمنين عَلَي البابِ فلَمّا ان بَصَرَ به اَميرالمؤمنين عليه السلام قال له: يا اَباذر ما الذي اَخْرجك و ما الّذي ذعرك؟ فقال له ابوذر: يا اميرالمؤمنين رَأيت سلمان صَنع كَذا و كَذا فعجبتُ من ذلك. فقال اميرالمؤمنين عليه السلام: يا اَباذر إن سَلْمان لو حدثك بما يعلم لقلت: رحم اللّه قاتل سَلْمان، ان سَلْمان باب اللّه في الأرض مَن عرفه كان مُؤْمناً و مَن انْكَره كان كافراً و ان سلمان مِنّا اهلَ البيتِ». [3] .

جابر از امام باقر عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرمودند: ابوذر بر سلمان وارد شد و او مشغول طبخ غذا بود. آن دو سرگرم صحبت كردن شدند كه ناگهان ظرف غذا برگشت و واژگون شد. ولي هيچ چيز از محتويّات ظرف روي زمين نريخت. سلمان جلو رفته، ظرف را گرفت و به صورت اوّل روي آتش گذارد و سپس شروع كرد با ابوذر به صحبت كردن كه دوباره ظرف غذا واژگون شد و سلمان نيز دوباره ظرف را گرفته به حالت اوّل برگرداند. ابوذر بسيار تعجّب كرد و با همان حالت تعجّب، از نزد سلمان خارج شد كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام را در كنار درب



[ صفحه 301]



خانه ملاقات كرد، حضرت از ابوذر سؤال كردند: چرا اين گونه آشفته و نگران هستي؟ ابوذر قضايا را براي حضرت بازگو كرد. حضرت علي عليه السلام فرمودند: اي ابوذر، اگر سلمان آنچه را مي دانست براي تو بازگو مي كرد (تو آنچنان نگران مي شدي و او را كافر مي شمردي كه به كشنده او دعا كرده) مي گفتي خداوند رحمت كند كشنده سلمان را (چرا كه مي پنداشتي او از دين خارج شده و براي سلامتي قاتل او دعا مي كردي. ولي اي ابوذر) همانا سلمان باب الهي در زمين است و هر كس مقام او را بشناسد، مؤمن است و هر كس او را انكار نمايد، كافر است و همانا سلمان از ما خاندان پيامبر و اهل بيت است.

معناي ديگري كه براي «مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُم» مي توان كرد آن است كه زائر كه داراي درجه پايين ايمان است، اقرار مي نمايد كه من درصدد آن هستم كه ايماني براي خود تحصيل نمايم كه بتوانم علوم شما را حمل نمايم و بتوانم به درجه اي برسم كه علوم شما كه همان علم خداوند است و شما گنجينه هاي علم الهي هستيد را حمل كنم. (يعني جزء افرادي شوم كه شما علوم خود را به آنها فرامي دهيد). و زائراني كه از مؤمنان مقرّب هستند مي گويند، ما علم شما را حمل مي نماييم و تحمّلِ حمل آن را داريم.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 2، ص 193.

[2] كافي، ج 1، ص 401.

[3] بحارالانوار، ج 22، ص 373 و 374.