بازگشت

ومن الجبت والطاغوت


گروه دوّم و سوّم از كساني كه برائت و بيزاري جستن از آنها لازم است «جبت» و «طاغوت» مي باشند.

واژه «جبت»، اسم جامد است و هيچ گونه مشتقّاتي ندارد و گفته شده يك لغت حبشي به معني «سحر» و يا «شيطان» است. بعضي آن را به معني «بت و هر معبود غير خدا» دانسته اند. بعضي بر اين باورند كه جبت و طاغوت نام دو بت، در قوم بني اسرائيل بوده كه جمعيّتِ غير مؤمنِ يهود براي آن دو بت احترام خاصي قائل بودند و حتّي در برابر آنها سجده مي كردند.

لذا زائر در اين فراز از زيارت، از دو گروه ديگر بيزاري مي جويد و آن دو گروه، دو بُتي هستند كه در امّت اسلام قد برافراشته، بر ائمّه معصومين عليهم السلام ظلم كرده، غاصبانه حقوق حضرت زهرا عليها السلام و حضرت علي عليه السلام را چپاول كرده و دو بت در امّت اسلام شدند كه عدّه اي براي آنها احترام قائل شدند و به دنبال آنها افتادند و خشت كج در دين و امّت دينيِ پس از رسول اللّه صلي الله عليه وآله بنيان گذاردند و اين ديوار كج تا قيام حضرت مهدي عليه السلام به كجي بالا رفته است.

علاّمه علي بن الحسين بن عبدالعالي، معروف به محقّق كركي، در شرح لعن بر جبت و طاغوتْ رساله اي به نام «نفخات اللاهوت في لعن الجبت و الطاغوت» دارد. [1] در اين رساله اشاره شده كه در روايت هاي شيعه، جبت و طاغوت به دو بت قريش تعبير شده اند. [2] .



[ صفحه 338]



حضرت علي عليه السلام در قنوت نماز، دعايي دارد كه به «صنميِ قريش» مشهور شده و در آن به بت هاي قريش لعنت فرستاده و از آنها بيزاري مي جويد. بزرگاني همچون علاّمه مجلسي قدس سره [3] به شرح آن دعا پرداخته اند. [4] .

پس زائر از «جبت و طاغوت» كه بت هاي عَلْم شده در امّت اسلام هستند، بيزاري مي جويد و حتّي لعنت فرستادن بر آنها را از شرايط ايمان مي داند.

قال الصادق عليه السلام: «مَنْ اقرّ بِسَبْعة أَشْياء فَهُو مُؤْمن الْبَرائة مِنْ الجِبْتِ و الطَّاغوت و الإِقْرار بِالوِلاية و الإيمان بِالرجْعَة و...». [5] .

امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كس اقرار به هفت مطلب نمايد، مؤمن است؛ برائت و بيزاري جويي از جبت و طاغوت، اقرار به ولايت و امامت، ايمان به بازگشت و رجعت و....


پاورقي

[1] بنگريد «الذريعه الي تصانيف الشيعة، ج 24، ص 250».

[2] بنگريد «بحارالانوار، ج 30، ص 211 و ص 381».

[3] بحارالانوار، ج 85، ص 260 تا 268.

[4] مرحوم علاّمه آقا بزرگ تهراني در كتاب «الذريعة الي تصانيف الشيعة» در جلد 10، صفحه 10 به يك شرح نفيس بر آن دعا اشاره كرده و در جلد 13، صفحه هاي 256 و 257، نُه كتاب را نام مي برد كه بزرگان در شرح اين دعا نگاشته اند.

[5] بحارالانوار، ج 31، ص 660.