بازگشت

امام در زمان متوكل


همانطور كه گفتيم آن حضرت در مدينه به دنيا آمد، زندگي ايشان نيز در همان شهر كه زادگاه خود و پدرانش بود سپري مي شد، دانش آن حضرت كه از معدن كلام الهي منشأ مي گرفت سيراب كننده ي تشنگان اين وادي بود، و به راستي منبع اصيل علمي و فكري آن دوران بود، و از سوي ديگر پشتوانه اي براي فقيران و درماندگان و ساير افراد نيازمند به شمار مي رفت.

اما همواره گروهي هستند كه چشمانشان قدرت ديدن درخشش نور الهي را نداشته، و گوششان ياراي درك مفاهيم ارزشمند معارف بلند آسماني نبوده، و قلبشان به خاطر فرورفتن در منجلاب فساد و تباهي در پرده هايي از تاريكي و گمراهي فرورفته است.

يكي از اين افراد عبدالله بن محمد بود، كه امام جماعت و سرپرست امور جنگي شهر مدينه از طرف متوكل بود، او نامه اي به متوكل نوشت و متذكر شد كه گروه بسياري كنار آن حضرت گرد آمده اند و اموال و هداياي سنگيني از نقاط مختلف جهان اسلام به دست امام مي رسد، و احتمال شورش ويرانگر از طرف امام بعيد نيست.



[ صفحه 17]



امام از ماجراي نامه خبردار شد و قبل از آن كه متوكل دست به اقدامي بزند به او نامه اي نوشت و توطئه ي عبدالله بن محمد را افشا كرد، متوكل در جمادي الاول سال 243 در پاسخ به نامه ي امام، نامه اي براي ايشان نوشت و ايشان را از بر كنار ساختن عبدالله با خبر نمود، و از ايشان خواست به سامرا بيايد. [1] .

آنگاه نامه را به دست يحيي بن هرثمه داد و از او خواست به مدينه رفته و امام را همراه خود به سامرا بياورد، و درباره ي صحت و سقم ادعاهاي عبدالله بن محمد مبني بر قصد خروج امام عليه حكومت تحقيق كند، يحيي نيز با سرعت و بي درنگ به مدينه رفت و به دقت خانه ي امام را بازرسي كرد و چيزي در آنجا نيافت كه بتواند ادعاهاي عبدالله بن محمد را اثبات كند.

امام به ناچار به همراه خانواده مدينه را ترك و به سوي سامرا حركت كرد، يحيي امام را همراهي مي نمود.

يعقوبي در تاريخش نقل مي كند [2] ، همين كه امام به ياسريه رسيد اسحاق بن ابراهيم حاكم بغداد به ديدار امام نائل شد و چون علاقه ي مردم به ايشان را مشاهده كرد از حضرت خواست شب را در بغداد به سر برد، حاكم بغداد يحيي را از گفتن كلامي كه موجب آزار متوكل به ايشان گردد برحذر داشت.



[ صفحه 18]



پس از رسيدن امام به سامرا يحيي شتابان خود را به وصيف تركي كه از سران حكومت بود رساند و او را از رسيدن امام آگاه ساخت، وصيف نيز او را از نقل سخناني كه موجب رسيدن گزندي به امام گردد بر حذر داشت [3] .

براي كاستن از مقام امام ايشان را در آغاز ورود در كاروان سرايي پست جاي دادند، يحيي نزد متوكل رفت و از بازرسي خانه ي امام و عدم يافتن چيزي دال بر شورش خبر داد، خليفه با امام ملاقات نمود و نهايت احترام را براي ايشان گذارد و مجبور به اقامت در سامرا نمود، امام خانه ي دليل بن يعقوب نصراني را خريد و همراه خانواده ي خود در آن اقامت گزيدند. [4] .


پاورقي

[1] ارشاد: 375.

[2] تاريخ يعقوبي 3: 209.

[3] مروج الذهب 4: 114.

[4] تاريخ بغداد 12: 57.