بازگشت

دعاي آن حضرت در زيارت اميرالمؤمنين در روز عيد غدير


شيخ مفيد گويد: از امام عسكري - كه بر او درود باد - روايت شده كه از پدرش اين زيارت را نقل فرمود، و ذكر نمود كه آن حضرت در سالي كه معتصم ايشان را طلبيد در روز غدير آن سال حضرت اميرمؤمنان - كه بر او درود باد - را اين گونه زيارت كردند:

سلام بر محمد رسول خدا، پايان بخش پيامبران، و سرور رسولان، و برگزيده ي پروردگار جهانيان، امين خدا بر وحيش و امور قطعي و حتمي اش، و پايان بخش آنچه گذشته، و گشاينده ي آنچه در آينده مي آيد، و غالب بر تمامي آنها، و رحمت و بركات و صلوات و تحيات الهي بر او باد، و سلام بر پيامبران و رسولان الهي، و فرشتگان مقرب و بندگان صالح او.

سلام بر تو اي اميرمؤمنان، و سرور جانشينان، و وارث دانش پيامبران، و ولي پروردگار جهانيان، و مولاي من و مولاي مؤمنان، و رحمت و بركات الهي بر تو باد.

سلام بر تو اي مولايم اي اميرمؤمنان، اي امين خدا در زمينش، و سفير او در ميان خلقش، و حجت رساي او در ميان بندگانش.

سلام بر تو اي دين محكم الهي، و راه مستقيم او، سلام بر تو اي خبر بزرگ كه در آن اختلاف نموده اند و از آن سؤال مي شوند، سلام بر تو اي اميرمؤمنان.

به خدا ايمان آوردي در حالي كه آنان نسبت به او مشرك بودند، و حق را تصديق كردي در حالي كه آنان تكذيبش مي كردند، و در راه خدا جهاد كردي و آنان امتناع مي ورزيدند، و خالصان بندگي خدا را نموده، بردباري كرده و به حساب خدا گذاردي تا اين كه مرگت فرا رسيد، آگاه باشيد كه لعنت الهي بر ستمكاران مي باشد.

سلام بر تو اي سرور مسلمانان، و پيشوايان مؤمنان، و راهنماي پرهيزكاران، و راهبر سفيد چهرگان، و رحمت و بركات الهي بر تو باد.

گواهي مي دهم كه تو برادر پيامبر خدا و جانشين او، و وارث دانش او، و امين او بر دينش، و جانشين او در ميان امتش مي باشي، و تو اولين كسي هستي كه به خدا ايمان آورد و به آنچه بر پيامبرش نازل كرد تصديق نمود.

گواهي مي دهم كه پيامبر آنچه از جانب خدا بر او در مورد تو نازل شده بود را رسانيد، و امرش را بيان نمود، و بر امتش اطاعت و ولايتت را واجب ساخت، و براي تو از آنان بيعت گرفت، و تو را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار داد، همچنان كه خداوند پيامبر را چنين قرار داده است.

آنگاه خداوند را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا كلام الهي را رساندم؟ گفتند: خدايا آري، فرمود: خدايا گواه باش و براي گواهي و حكم نمودن بين مردم تو كافي هستي، پس لعنت الهي بر كسي باد كه بعد از اقرار كردن ولايتت را انكار نمود، و عهد و پيمانت را بعد از ميثاق شكست، و گواهي مي دهم كه تو به عهد الهي وفا كردي و خدا نيز به عهد خود با تو وفا نمود «و هر كه به عهدي كه با خدا بسته وفادار ماند خداوند پاداش زيادي را به او خواهد داد».

و گواهي مي دهم كه حقيقتا اميرمؤمناني، آنكه به ولايت تو قرآن گويا بوده، و پيامبر بر اين عهد براي تو از امت پيمان گرفت، و گواهي مي دهم كه تو و عمويت و برادرت، كساني هستيد كه با جانهايتان با خدا معامله كرديد، و خداوند اين آيات را در مورد شما نازل فرمود:

«خداوند از مؤمنان جان ها و مالهايشان را در مقابل بهشت خريد، در راه خدا مي جنگند، مي كشند و كشته مي شوند، و اين وعده اي است حق كه در تورات و انجيل و قرآن مكتوب مي باشد، و چه كسي از خدا وفادارتر به عهد و پيمانش مي باشد، پس شما را بشارت باد به معامله كه انجام داديد و اين رستگاري بزرگ است - توبه كنندگان، عبادت كنندگان، ستايش كنندگان، روزه گيران، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، امر به معروف و نهي از منكر كنندگان و حافظان حدود الهي و مؤمنان را بشارت باد».

اي اميرمؤمنان، گواهي مي دهم كه شك كننده در تو به پيامبر امين ايمان نياورده، و روي گردان از تو به سوي ديگري از دين محكم الهي، كه پروردگار جهانيان از آن خشنود مي باشد و آن را به ولايت تو در روز غدير كامل نموده، كناره گرفته است.

و گواهي مي دهم منظور از اين كلام خداي عزيز مهربان تو هستي: «و به درستي كه اين راه مستقيم من است از آن پيروي كنيد و راه هاي ديگر را پيروي ننمائيد كه از راه خداوند پراكنده مي گرديد»، سوگند به خدا هر كه از غير تو پيروي كرد گمراه شد و گمراه كرد، و هر كه با تو دشمني نمود از حق كناره گرفت.

خدايا! امرت را شنيده و فرمانبرداريت كرديم، و از راه مستقيمت پيروي نموديم، پس پروردگارا ما را هدايت نما، و قلوبمان را بعد از اين كه به طاعتت هدايت كردي از آن منحرف نما، و ما را از شكرگزاران نعمت هايت قرار ده.

و گواهي مي دهم كه تو همواره با هواي نفس مخالفت كرده، و هم پيمان تقوا بوده، و بر فروبردن خشمت توانا بودي، و ازمردم چشم پوشي كرده و از آنان در مي گذشتي، و هر گاه خدا نافرماني شود خشمگين، و هر گاه خداوند فرمانبرداري مي شد خشنود بودي، و به آنچه خداوند به تو عهد كرده بود عمل كرده، و براي آنچه نگاهداري آن به عهده ي تو بود نگاهدارنده، و براي آنچه به تو امانت سپرده شده بود حافظ و نگاهبان بودي، آنچه حامل آن گرديده بودي را رساننده، و در انتظار آن چه بدان وعده داده شده بودي بسر مي بردي.

و گواهي مي دهم بخاطر ناتواني راه تقيه را انتخاب نكردي، و به خاطر ناشكيبائي از حقت صرف نظر ننمودي، و به خاطر ترس از جهاد با نافرمانان كناره نگرفتي، و به خاطر خدعه و نيرنگ بر خلاف آنچه خداوند را خشنود مي سازد خشنودي خود را آشكار نساختي، و در آنچه در راه خدا به تو رسيد سستي ننمودي، و به خاطر ترس از طلب كردن حقت ناتوان نشده و درمانده نگرديدي.

پناه بر خدا كه اين گونه باشي، بلكه آنگاه كه مورد ستم واقع شدي به حساب پروردگارت گذاردي، و امرت را به او واگذار نمودي، و به آنان يادآوري كردي اما پذيرا نشدند، و پندشان دادي اما تأثيري نبخشيد، و از خدا آنان را ترساندي اما نهراسيدند.

و گواهي مي دهم كه تو اي اميرمؤمنان در راه خدا آن گونه كه سزاوار بود جهاد و كوشش كردي، تا اين كه خداوند تو را به جوارش فراخواند، و به اختيارش تو را به سويش بازگرداند، و با كشتن تو حجت را بر دشمنانت قطعي ساخت، تا حجت به سود تو و بر عليه آنان باشد، همراه با حجت هاي رسائي كه بر تمامي بندگان در اختيار داري.

سلام بر تو اي اميرمؤمنان، خالصانه عبادت خدا را نموده، و بردبارانه در راه خدا مبارزه كردي، و جانت را به خدا بخشيدي، و به كتابش عمل كرده، و سنت پيامبرش را پيروي نموده، و نماز را برپا داشته و زكات را دادي، و تا قدرت و توانائي داشتي امر به معروف كرده و نهي از منكر نمودي، براي بدست آوردن آنچه نزد خدايت بود، و به وعده هاي او راغب و مايل بودي.

از مشكلات باكي نداشته و در سختي ها ناتوان نمي گرديدي، و از جنگجويي كناره نگرفتي، دروغ گفته آنكه غير از اين امور را به تو نسبت داده و تهمت باطل بر تو زده است، و نابود باد آن كه از تو كناره گرفت.

در راه خدا آن گونه كه سزاوار بود جهاد نموده، و بر آزارها به حساب خدا صبر و بردباري كردي، و تو اولين كسي هستي كه به خدا ايمان آورد، و براي او نماز گزارد، و جهاد كرد، و چهره اش را در سرزمين شرك و بت پرستي نمايان ساخت در حالي كه زمين پر از گمراهي بود و شيطان آشكارا پرستش مي شد.

و تو اين كلام را فرمودي: كثرت مردم در اطراف من بر عزت و گراميداشتم نمي افزايد، و پراكندگي آنان از من وحشتم را زياد نمي گرداند، و اگر تمامي مردم مرا رها سازند نالان نمي شوم، به ريسمان الهي چنگ زدي و عزيز و گرامي شدي، و آخرت را بر دنيا ترجيح دادي و زاهد گرديدي، خدا تو را تأييد كرد و هدايت نمود، و تو را خالص گردانيد و تو را برگزيد.

كارهايت با يكديگر ضديتي نداشته، و گفتارت با يكديگر تفاوتي ندارد، و حالاتت دگرگون نگرديده، و ادعا و تهمت دروغين بر خدا نبستي، به زندگي زودگذر دنيا حريص نبوده و گناهان تو را چركين ننمود، و همواره بر دليل آشكاري از پروردگارت و بر يقين از كارت ثابت قدم بودي، به حق و راه مستقيم هدايت كردي.

گواهي راستين مي دهم، و سوگند درستي به خداوند مي خورم كه محمد و خاندان او - كه درود خدا بر آنان باد - سروران خلقند، و تو مولايم و مولاي مؤمناني، و تو بنده ي خدا و ولي او و برادر پيامبر و جانشين او و وارث او هستي، و او به تو چنين فرمود: سوگند به آنكه مرا به حق فرستاد آن كه نسبت به تو كفر ورزيد به من ايمان نياورده، و هر كه منكر تو شد به خدا اقرار و اعتراف ننموده است.

و به تحقيق گمراه شد آنكه مردم را از تو برگردانيد، و هر كه به سوي تو راهنمايي و هدايت نشده به سوي خدا و من هدايت نگرديده است، و اين سخن پروردگار بزرگ من است كه فرمود: «و به درستي كه من آمرزنده ام كسي را كه توبه كرد و ايمان آورد و عمل صالح انجام داد آنگاه هدايت شد» به ولايت تو.

مولايم فضلت پنهان نشده، و نورت خاموش نمي گردد، هر كه تو را انكار نمود ستمكار و بسيار بد بخت است، مولايم تو حجت بر بندگاني، و هدايتگر به راه درست، و توشه براي روز قيامت.

مولايم خداوند در دنيا ارزش و مقامت را بالا برده، و در بهشت درجه و مرتبه ات را برتر گردانيده، و تو را بر آنچه بر مخالفانت پوشيده مانده، و بر آنچه بين تو و موهبت هاي الهي كه براي تو مقرر كرده بود حائل گرديده بينا كرد.

پس لعنت الهي بر آنان كه هتك حرمتت را جايز دانستند، و حق را از تو كنار زدند، و گواهي مي دهم كه آنان زيانكارند، كساني كه چهره هاشان را آتش جهنم مي گدازد و آنان در آنجا عبوس و گرفته هستند.

و گواهي مي دهم كه اقدام ننموده، و باز نايستادي، و سخن نگفته، و امساك ننمودي جز به امري از جانب خدا و پيامبرش، و فرمودي: سوگند به آنكه جانم در اختيار اوست پيامبر - كه درود خدا بر او و خاندانش باد -

به من نگريست در حالي كه شجاعانه شمشير مي زدم و فرمود: اي علي جايگاه تو در برابر من همانند جايگاه هارون در برابر موسي است جز آنكه پيامبري بعد از من نمي آيد، و به تو اعلام مي دارم كه مرگ و زندگيت با من و در راه من است، سوگند به خدا دروغ نگفته و به من دروغ گفته نشده است، و گمراه نشده و كسي به وسيله ي من گمراه نگرديد، و عهد و پيمان پروردگارم بر خودم را فراموش نكرده ام، و من بر دليل آشكاري از جانب خدا كه بر پيامبرش بيان نمود و آن حضرت برايم ذكر كرد حركت مي نمايم، و من بر راه روشن قرار دارم، آن را آشكارا و بدون هراس مي گويم، سوگند به خدا كه راست گفتي و حق بيان كردي.

پس لعنت الهي بر كسي كه تو را با دشمنانت برابر نمود، و خدايي كه نامش بزرگ است مي فرمايد: «آيا دانايان با نادانان مساويند»، پس لعنت الهي بر كسي كه از تو روي گرداند به سوي كسي كه خداوند ولايتت را بر او واجب ساخته بود، در حالي كه تو ولي خدا و برادر رسول او هستي، و دفاع كننده از دينش مي باشي، و كسي كه قرآن به برتريش گواهي داد، خداوند بزرگ مي فرمايد: «و خداوند جهادگران را بر آنان كه نشستند با اجري بزرگ برتري داد، درجات و مقاماتي از او و بخشش و رحمتي از جانب او، و خداوند بخشنده و مهربان است».

و خداوند مي فرمايد: «آيا آب دادن به حجاج و آباد كردن مسجد الحرام همانند ايمان به خدا و روز قيامت و جهاد در راه خداست نزد خداوند مساوي نيستند، و خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمي كند - آنان كه ايمان آورده و هجرت نمودند و در راه خدا به اموال و جانهايشان جهاد كردند نزد خداوند درجات بيشتري دارند و آنان رستگارانند - پروردگارشان آنان را به رحمتي از جانب خودش و خشنودي و بهشت هايي كه در آنجا منعم و جاودانند بشارت مي دهد - جاودانه در آنجا باقي مي مانند و بدرستي كه نزد خداوند پاداش بزرگي است».

گواهي مي دهم كه تو به مدح الهي اختصاص داده شده مخلص در فرمانبري خدا مي باشي، در برابر هدايت الهي راه ديگري را انتخاب نكرده، و در پرستش پروردگارت كسي را شريك قرار ندادي، و خداوند دعاي پيامبرش - كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد - در مورد تو را اجابت كرد.

آنگاه او را امر كرد به بيان آنچه تو را نسبت به امتش سزاوار آن نمود، به خاطر بالا بردن منزلتت، و آشكار ساختن برهان و دليلت، و نابودي گفتارهاي باطل، و قطع عذرها، آنگاه كه پيامبر از فتنه ي فاسقان هراسيد، و از تو در مورد منافقان بيمناك گرديد پروردگار جهانيان وحي فرمود: «اي پيامبر!

آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده را برسان و اگر انجام ندهي رسالتت را نرسانده اي و خدا تو را از مردم نگاه مي دارد».

پس پيامبر سنگيني هاي مسير را بر گردن نهاد، و در هنگام آفتاب سوزان برخاست و خطبه خواند و شنواند و ندا كرد و رساند، آنگاه از همه ي آنان پرسيد: آيا رسانده ام؟ گفتند: خدايا آري، فرمود: خدايا شاهد باش، سپس فرمود: آيا من از مؤمنان به خودشان سزاوارتر نيستم، گفتند: آري، پس دستت را گرفت و فرمود: هر كس من مولاي او هستم علي مولاي اوست، خدايا دوستانش را دوست، و دشمنانش را دشمن دار، ياري كنندگانش را ياري و خواركنندگانش را خوار نما.

به آنچه خداوند در مورد تو بر پيامبرش نازل فرموده بود جز اندكي ايمان نياوردند، و اكثر مردم زيانكار شدند، و خداي بزرگ در مورد تو قبل از اين جريان اين آيه را نازل كرد در حالي كه آنان را ناخوش آمد:

«اي ايمان آورندگان هر كس از شما كه از دينش بازگردد به زودي خداوند گروهي را مي آورد كه ايشان را دوست بدارد و آنان نيز خداي را دوست دارند، نزد مؤمنان خود را كوچك نموده و در برابر كافران سربلندند، در راه خدا جهاد كرده و از ملامت ملامت كننده اي نمي هراسند، اين فضل الهي است كه بر هر كس بخواهد مي دهد و رحمت الهي گسترده بوده و او داناست».

«به درستي كه ولي شما خداست و رسول او و كساني كه نماز بپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند، و هر كه با خدا و رسول او و ايمان آورندگان دوستي نمايد به درستي كه حزب خداوند پيروزند».

«پروردگارا! به آنچه فرستاده اي ايمان آورده و پيروي پيامبر را مي نمائيم ما را از گواهان قرار ده»، «پروردگارا قلبهايمان را بعد از آن كه ايمان آورديم منحرف مفرما و از جانب خودت رحمتي بما ارزاني دار، به درستي كه تو بسيار بخشنده اي».

خدايا! مي دانيم آن از جانب تو حق است، پس هر كه با آن جدل و منازعه كرد و استكبار ورزيد و تكذيب نمود و كافر شد را لعنت كن، و ستمكاران به زودي مي دانند كه به كدام جايگاه خواهند رفت.

سلام بر تو اي اميرمؤمنان، و سرور جانشينان، و اولين عبادت كنندگان، و زاهدترين زاهدان، و رحمت و بركات و صلوات و تحيات الهي بر او باد.

تو با آن كه گرسنه بودي در راه خدا به مسكين و يتيم و اسير غذا دادي، و از آنان پاداش و سپاس را خواستار نبودي، و در مورد تو خداوند بزرگ نازل فرمود: «و ديگران را بر خود مقدم دارند و اگر چه بر آنان تنگدستي باشد، و هر كه حرص خود را نگاه دارد آنان رستگارانند».

و تو فروبرنده ي خشم، و درگذرنده ي از مردم بودي، و خدا نيكوكاران را دوست دارد، و تو بردبار در مشكلات و پريشاني ها و در هنگام جنگ بودي، و تو تقسيم كننده ي عادلانه، و دادگر در ميان مردم، و دانا به حدود الهي از تمام مردم بودي، و خداي بزرگ از فضلي كه تو را بدان اختصاص داده سخن گفته و مي فرمايد: «آيا كسي كه مؤمن است همانند فاسق است آنان مساوي نيستند، اما كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند جايگاه آنان بهشتهايي است كه در آن فرود آيند به خاطر آنچه انجام داده اند».

و تو اختصاص داده شده اي به علم تنزيل قرآن و حكم تأويل آن، و نص پيامبر، و براي توست جايگاه ها و مراتب آشكار، و روزهاي ذكر شده، روز بدر و روز احزاب، كه خداوند مي فرمايد:

«آنگاه كه ديدگان تيره و تار شد و جان ها به حنجره ها رسيد، و گمان هاي بسيار به خدا مي بريد - آنجا مؤمنان آزمايش شده و تكانده شدند تكان دادني - و آنگاه كه منافقين و كساني كه قلبشان مريض است مي گويند: وعده ي خدا و رسولش جز غرور هيچ چيز ديگر نبود - و هنگامي كه گروهي از آنان مي گويند: اي اهل مدينه جاي اقامتي براي شما نيست بازگرديد، و گروهي از آنان از پيامبر اجازه مي گرفتند و مي گفتند: خانه هايمان خالي است در حالي كه اين گونه نبود قصد آنان فرار بود».

و خداوند مي فرمايد: «و زماني كه مؤمنان گروه هاي مخالف را ديدند گفتند اين چيزي است كه خدا و پيامبرش به ما وعده داده بودند و خدا و رسولش راست گفتند، و بر ايمان و تسليمشان افزوده شد»، عمرو بن عبدود را كشتي، و گروهشان را متفرق ساختي، «و خداوند كافران را با خشمي كه داشتند بازگرداند و خيري را به دست نياوردند و خداوند مؤمنان را از جنگ و مبارزه كفايت فرمود و خداوند توانا و گرامي است».

و در روز جنگ احد كه مي فرمايد: «آنگاه كه بالا مي رفتيد و به كسي توجهي نمي كرديد و پيامبر آنان را از پشت سرشان فراخواند»، و تو مشركين نادان را از چپ و راست پيامبر دور مي كردي، تا اين كه خداوند آنان را در حالي كه مي ترسيدند از شما دور نمود و مسلمانان شكست خورده را به تو ياري كرد.

و در روز جنگ حنين آن گونه كه قرآن كريم مي فرمايد: «آنگاه كه كثرت دشمنان شما را به تعجب واداشت و چيزي شما را از آنان بي نياز ننمود و زمين با همه ي گستردگي بر شما تنگ آمد و پشت نموده و روي گردانيدند - آنگاه خداوند آرامش را بر پيامبر و مؤمنان نازل فرمود».

و منظور از مؤمنان در اين آيه تو و همراهان تو بودند، و عمويت عباس به گريزندگان فرياد برآورده و مي گفت: اي اصحاب سوره ي بقره، اي كساني كه در زير درخت با پيامبر بيعت كرديد، تا اين كه گروهي سخنش را پاسخ دادند كه رنج آنها را تو به دوش گرفته و جنگ را از آنان كفايت نمودي.

مأيوس از ثواب الهي، و اميدوار به وعده ي الهي در مورد توبه بازگشتند، و اين همان سخن خداي بزرگ است كه مي فرمايد: «آنگاه بعد از اين ماجرا خداوند توبه ي هر كه را خواهد قبول مي كند»، و تو درجه ي صبر را به دست آوردي، و موفق به كسب پاداش بسياري شدي.

و در روز جنگ خيبر آنگاه كه خداوند ناتواني منافقين را آشكار ساخت و كافران را نابود نمود، و سپاس خداي را سزاست كه مي فرمايد: «در گذشته با خداوند پيمان بسته بودند كه پشت به دشمن نكنند و عهد و پيمان خداوند مورد بازخواست قرار مي گيرد».

مولايم تو حجت رساي الهي، و راه روشن، و نعمت گسترده، و برهان نوراني هستي، گوارا باد آنچه از فضل الهي كه شامل حالت شده، و نابود باد دشمن جاهل و نادانت.

در تمامي جنگ ها و نبردهاي پيامبر - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - حضور داشتي، پيشاپيش آن حضرت پرچم را به حركت درآورده و شمشير مي زدي، آنگاه براي انضباط در كارت و آگاهي بسيارت در امور در جنگ ها تو را امير لشكر مي كرد در حالي كه تو فرماندهي نداشتي، و چه بسيار از تصميماتت كه تقوايت باعث عدم انجام آن گرديد و غير تو در همانند آن كار از هواي نفسش پيروي نمود، و نادانان گمان كردند كه تو از رسيدن به آن ناتواني، به خدا سوگند كسي كه اين گونه گمان كرد گمراه شده و هدايت نگرديده است.

و اين امر را براي آنان كه در اين زمينه دچار اشكال شده و توهمات نابجا نموده اند روشن ساخته و فرمودي - كه درود خدا بر تو باد -: گاه انسان آگاه و ماهر راه چاره را مي يابد اما مانعي چون تقواي الهي در سر راه قرار دارد از اين رو آشكارا آن راه چاره را رها مي سازد، اما كسي كه در دين تقواي الهي كسب نكرده به دنبال همان فرصت مي گردد، راست گفتي و باطلان زيانكار شدند.

و هنگامي كه طلحه و زبير بيعتت را شكستند و گفتند: مي خواهيم به عمره برويم، به آنان گفتي: قسم به جانتان قصد رفتن به عمره را نداريد بلكه قصد شكستن پيمان و خيانت نمودن را داريد، از آنان بيعت گرفتي و تجديد پيمان نمودي، اما آنان در نفاق و دورويي جديت كرده و اصرار ورزيدند، آنگاه كه در هنگام جنگ آنان را بر كارشان متنبه ساختي خود را غافل دانسته و بازگشتند اما اين بازگشت برايشان سودي نداشت، و عاقبت كارشان به زيانكاري خاتمه يافت.

به دنبال آنان اهل شام بودند كه بر عليه تو جنگ كردند، بعد از قطع عذرشان به سوي ايشان حركت كردي، در حالي كه آنان به دين حق گرايش نداشته و در قرآن تدبر و انديشه نمي كردند، انسان هايي پست، بي فكر و انديشه و گمراه بودند، و به آنچه بر پيامبر در مورد تو نازل شده بود كافر، و مخالفان را بر عليه تو ياري مي كردند، در حالي كه خداوند امر به اتباع و پيروي تو كرده و مؤمنان را به ياريت فراخوانده بود، و خداوند مي فرمايد: «اي ايمان آورندگان، تقواي الهي پيشه سازيد و همراه راستگويان باشيد».

مولايم به تو حق آشكار شد در حالي كه مردم آن را رها ساخته بودند، و سنت هاي الهي را بيان كردي بعد از آن كه محو و نابود شده بود، براي توست پيشي گرفتن در جهاد براي اثبات حقانيت قرآن، و براي توست فضيلت جهاد براي تحقق تأويل آن در جامعه، و دشمن تو دشمن خدا

و منكر پيامبر اوست، به سوي باطل خوانده و ستمكارانه حكم مي دهد، و غاصبانه حكومت كرده و گروهش را به سوي آتش فرامي خواند.

در حالي كه عمار جهاد مي كرد و بين دو صف فرياد مي زد: بشتابيد بشتابيد به سوي بهشت، و همين كه طلب آب نمود و شير به او داده شد نداي تكبير سر داد و گفت: پيامبر - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - به من فرمود: آخرين نوشيدنيت در اين دنيا مخلوطي از شير و آب است و گروه تجاوزگر تو را مي كشند، ابوالعاديه فزاري جلوي او را گرفت و او را شهيد كرد.

پس اي اميرمؤمنان تا روز قيامت لعنت خدا و تمامي فرشتگان و پيامبران الهي بر ابوالعاديه و بر منافقين و مشركاني كه شمشير بر عليه تو كشيدند، و تو بر عليه آنان شمشير كشيدي، و بر آنان كه به آنچه تو را ناراحت مي كرد خرسند بودند و آن را بد نمي شمردند، و از آن چشم فرومي بست و انكار نمي نمود، يا با دست و زبان دشمنانت را ياري مي كرد، يا از ياريت دست برداشت، يا از جهاد با تو كناره گرفت، يا فضلت را حقير شمرد و حقت را منكر شد، يا از تو به سوي ديگر رفت در حالي كه تو را خداوند از خودش به او سزاوارتر قرار داد، و درود و رحمت و بركات و سلام و تحيات الهي بر تو و بر پيشوايان از خاندان پاكت باد، به درستي كه خداوند ستوده و بزرگوار است.

و امر عجيب و موضوع شگفت آميز بعد از انكار حق تو، غصب فدك حضرت صديقه ي طاهره زهرا كه سرور زنان است مي باشد، و رد شهادت و گواهي تو و دو سرور (امام حسن و امام حسين عليهماالسلام)، كه فرزندان تو و از خاندان پيامبر بودند - كه درود خدا بر شما باد - مي باشد، در حالي كه خداوند بزرگ مقام شما را بر تمامي امت برتر گرداند، و جايگاه شما را بالا برد، و فضلتان را آشكار ساخت، و بر تمامي جهانيان شرافتتان بخشيد، و از شما هر پليدي را دور كرد و شما را پاكيزه نمود، خداوند بزرگ مي فرمايد: «به درستي كه انسان ناشكيبا خلق شده است - هر گاه بدي به او برسد سخت ناراحت مي شود - و آنگاه كه خيري به او برسد مانع از رسيدن آن به ديگران مي گردد - جز نمازگزاران».

و خداوند پيامبر برگزيده اش و تو اي سرور جانشينان را از تمامي مردم استثنا نمود، از اين رو آنان كه تو را از رسيدن به حقت منع نمودند چقدر حيران و گمراهند، آنگاه از روي مكر و فريب سهم ذوي القربي را از تو بريده، يا به ستم آن را از صاحبان اصلي آن به جهت ديگري متوجه ساختند.

آنگاه كه امر خلافت ظاهري به تو رسيد كار را به همان صورت كه آنان عمل كرده بودند قرار داده و تغيير ندادي، گرفتاريت همانند گرفتاري و مشكلات پيامبران در هنگام تنهائي و بدون ياور بودن گرديد، خوابيدنت در بستر پيامبر همانند اسماعيل ذبيح الله - كه بر او درود باد - بود، چرا كه

به خوابيدن در بستر پيامبر پاسخ مثبت دادي همان گونه كه اسماعيل به پدرش پاسخ مثبت داد، و فرمانبرداري كردي همان گونه كه او بردبارانه براي خدا صبر نمود، آنگاه كه پدرش به او گفت: «اي پسرم در خواب ديدم كه تو را قرباني مي كنم فكر كن ببين عقيده ات چيست، گفت: اي پدرم آنچه بدان مأمور شده اي را انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از بردباران خواهي يافت».

و همچنين هنگامي كه پيامبر - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - تو را در بسترش خواباند و تو را امر به خوابيدن كرد، تا جانت را سپر بلاي او بگرداني، شتابان اطاعت او كرده و پاسخ مثبت داده، و جانت را در معرض مرگ قرار دادي، از اين رو خداوند بزرگ فرمانبرداريت را سپاس گذارده و كار زيبايت را با اين فرموده اش در قرآن آشكار ساخت: «و بعضي از مردم كساني هستند كه جانشان را در راه كسب خشنودي خدا مي فروشند».

و گرفتاري و مشكلات تو در جنگ صفين، در حالي كه قرآن ها به حيله و نيرنگ بر سر نيزه رفته بود، شك پديدار گشت و حق به كناره گرفت و گمان پيروي شد، اين مشكل همانند مشكل و گرفتاري حضرت هارون بود، آنگاه كه حضرت موسي او را امير قومش گردانيد و آنان از گرد او پراكنده شدند، و هارون بر آنان فرياد مي زد و مي گفت: «اي گروه - به وسيله سامري - مورد امتحان قرار گرفته ايد و پروردگار شما بخشنده است، پس از من پيروي كرده و امرم را فرمانبرداري كنيد، گفتند از آن كناره نمي گيريم تا موسي نزد ما بازگردد».

و همچنين تو هنگامي كه قرآن ها بالاي نيزه رفت فرمودي: اي گروه به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفته ايد و به شما مكر زده اند، اما نافرمانيت كرده و با تو مخالفت نمودند، و خواستند دو حكم قرار دهيد، اما ابا نمودي، و به سوي خدا از كارشان بيزاري جستي، و آنان را به خودشان واگذار نمودي.

آنگاه كه حقانيت حق آشكار و بطلان باطل روشن شد، و به لغزش خود و انحراف از راه درست اعتراف كردند، بعد از آن اختلاف نمودند، و از روي سفاهت و ناداني تو را به قضيه ي حكميت ملزم نمودند كه تو از آن امتناع داشتي و آنان را منع نمودي، اما ايشان آن را دوست داشتند و گناهي كه انجام دادند مجوز اين كار بر ايشان شد، در حالي كه تو در راه آگاهي و هدايت قرار داشته و آنان در راه هاي گمراهي و كوري گام برمي داشتند، همين گونه بر نفاق و دوروئي اصرار ورزيده و در گمراهي قرار داشتند، تا اين كه خداوند جزاي كارشان را به آنان چشانيد، و با شمشيرت كساني را كه با تو دشمني كردند را ميراند و بدبخت و گمراه شدند، و به حجتت هر كه سعادتمند شد را زنده كرد و هدايت گرديد، درود خدا بر تو باد هر صبحگاه و شامگاه، و در كوچ كردن و رفتن، توصيفگر به درك اوصافت نرسيده، و عيب جو فضلت را نابود نسازد.

تو برترين مردم از جهت عبادت، و خالصترين آنها در جهت زهد و پارسائي، و دفاع كننده ترين آنها از دين خدا بودي، با تلاشت حدود الهي را برپا ساخته، و با شمشيرت لشكريان از دين خارج شده را درهم شكستي، آتش جنگ ها را با سرانگشتانت خاموش كرده، و پوشش هاي شبهات را با گفتارت از هم دريده، و آميختگي حق به باطل را برطرف نمودي، در راه خدا از ملامت ملامت كننده نهراسيدي، و در مدح و ستايش خداوند بي نيازي است از مدح مداحان و توصيف توصيفگران، آنجا كه مي فرمايد: «و بعضي از مؤمنان مرداني هستند كه به آنچه با خدا عهد بسته بودند صادقانه عمل كردند، پس در اين راه گروهي از آنان به شهادت رسيدند و گروهي در انتظار به سر مي برند و عهد خود را تبديل ننمودند».

و هنگامي كه ديدي كه عهد شكنان (طلحه و زبير) و ستمكاران (معاويه) و از دين خارج شوندگان (خوارج) را به قتل رسانده اي و وعده ي پيامبر - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - به ثبوت رسيد و تو به عهدت وفا كردي، فرمودي: آيا آن لحظه فرانرسيده كه محاسنم با خون قلبم رنگين شود، يا كي شقي ترين مردم براي اين عمل برانگيخته مي شود، در حالي كه مطمئن بودي كه بر برهاني روشن از پروردگارت و آگاهي كامل از كارت قرار داري، به سوي خدا مي رفتي، خرسند به معامله اي كه با خدا نموده بودي، و اين به راستي رستگاري بزرگ است.

خدايا! قاتلان پيامبرانت و جانشينان پيامبرانت را به تمامي لعنت هايت لعنت كن، و سوزش آتش دوزخت را به آنان برسان، و لعنت كن آناني كه حق وليت را غصب كردند، و عهدش را انكار نمودند و بعد از يقين و اعتقاد به او و اقرار به ولايت او در روز غدير خم منكر او گرديدند.

خدايا! قاتلان اميرالمؤمنين و آناني كه به او ستم روا داشتند و پيروان و ياورانش را لعنت كن، خدايا ستم كنندگان به حسين و قاتلان او و پيروي كنندگان و ياوران دشمنش، و آنان كه از شهادت او خرسند شدند و خواركنندگان او را با شديدترين درجه لعنت كن.

خدايا! اولين ستمگري كه به خاندان پيامبر ظلم و ستم روا داشت، و كساني كه ايشان را از حقوقشان بازداشتند را لعنت كن، خدايا اولين ستمگر و غاصب خاندان پيامبر و هر پيروي كننده از راهش را تا روز قيامت به لعنت خود مخصوص گردان.

خدايا! بر محمد خاتم پيامبران و بر علي سرور جانشينان و خاندان پاكش درود فرست، و ما را چنگ زننده به آنان و به ولايت آنان و از آنان كه رستگار شده و به ايمني رسيدند قرار ده، كساني كه هيچ ترس و اندوهي براي ايشان نيست.