بازگشت

جانشيني


در شرايط سخت و رعب انگيز حاكميت متوكل، شيعيان به علت عدم دسترسي به امام هادي (ع)، نگران مسئله ي امامت بعد از ايشان بودند. براي رفع اين دغدغه، خود آن حضرت به وسيله ي نامه افراد را مطلع مي ساختند. شاهويه، پسر عبدالله جُلاب، مي گويد: امام هادي (عليه السلام) به من نامه اي نوشتند بدين مضمون: پس از اينكه ابوجعفر از دنيا رفت، تو مي خواستي از جانشيني پس از من سؤال كني [1] و بدين سبب در اضطراب بودي. ناراحت نباش: «فَاِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ (لايضِلُّ قوماً بَعدَ اِذ هَديهُم حَتّي يبَينَ لَهُمْ ما يتَّقُون)؛ [2] خداوند كساني را كه هدايت كرده، گمراه نمي كند تا آنچه را كه بايد از آن پرهيز كنند، بيان فرمايد. امام پس از من، فرزندم ابومحمد (امام حسن عسكري (ع)) است و آنچه بدان احتياج داريد، نزد اوست.

خداوند هر چه را بخواهد، مقدم يا مؤخر مي دارد (امور به دست اوست): (ما نَنسَخ مِنْ ايةٍ اَوْنُنْسِها نَأتِ بِخَيرٍ مِنها اَو مِثلها)؛ [3] هر نشانه اي را كه حذف كنيم يا به تأخير اندازيم، بهتر از آن يا مثل آن را جايگزين مي كنيم».

«قَدْ كَتَبْتُ بِما فيهِ بيانٌ وَ قِناعٌ لِذِي عَقْلِ يقْظانِ [4] ؛ آنچه براي عقول آگاه، بيانگر و قانع كننده باشد، نوشتم».

در حديث ديگر، ابي بكر فهفكي مي گويد: حضرت هادي (عليه السلام) براي من نامه نوشتند:

«اَبُو مُحَمْد اِبني اَنضَحُ آل مُحمدٍ عَزيزةٍ وَ اَوثُقُهُم حُجّةَ وَ هُوَ الاَكبَرُ مِنْ وُلدي وَ هُوَ الخَلَفُ وَ الَيهِ ينتَهي عُري الاِمامَةِ وَ اَحْكامُها فما كُنتَ سائِلي فَاسْألهُ عَنهُ فَعِندَه ما يحتاجُ اِلَيه [5] ؛ ابو محمد (امام حسن عسكري (ع)) خير خواه ترين آل محمد (ص) و معتبرترين ايشان است. او پسر بزرگ تر من و جانشين من است و رشته ي امامت و احكام آن به او مي رسد. آنچه مي خواهي از من بپرسي، از او سؤال كن. تمام احتياجات شما نزد اوست».


پاورقي

[1] ابوجعفر، فرزند ديگر امام هادي و برادر امام عسكري است و در ابتداي امر، شيعيان فكر مي كردند كه او امام بعدي خواهد بود، ولي وي در زمان حيات امام هادي از دنيا رفت و اين سبب تحير شيعيان گرديد؛ مانند آنچه در قضيه ي اسماعيل و موسي بن جعفر اتفاق افتاد.

[2] توبه / 115.

[3] بقره / 106.

[4] اصول كافي، ج2، ص117.

[5] همان، ص116.