بازگشت

وضعيت سياسي دوران امام هادي


عصر زندگي امام هادي (عليه السلام) دوران پرالتهاب و آكنده از تشويش و دگرگوني بود. در عصر آن حضرت، خشنونت و بد رفتاري با خاندان علي (عليه السلام) و نوادگان و دوست داران او به اوج خود رسيده بود. بني عباس آزار و شكنجه ي طرفداران علي (عليه السلام) را سرحوله ي سياست خود قرار داده بودند. نهايت سعي و كوشش خلفاي بني عباس در آن روزگار، صرف اين مي شد كه شخصيت هاي برجسته ي خاندان اهل بيت (عليهم السلام) را با فجيع ترين صورت از پا درآورند و كساني را كه محبوبيت بيشتري دارند، از محل سكونت خود تبعيد كنند و در مركز حكومت تحت نظر داشته باشند. جاسوسان و كارگزاران خلفا، مردم را به وحشت و رعب عجيبي، گرفتار ساخته بودند؛ به گونه اي كه هيچ كس به ديگري اطمينان نداشت. برادر از ترس برادر از ابراز عقيده خودداري مي كرد و حكومت زور و خفقان سايه هاي سنگين خود را بر افكار و دل هاي مردم گسترده بود.

بديهي است كه در چنين وضعيتي، تشكيل حوزه ي درسي و آموزش قواعد علم الحديث، امكان پذير نمي باشد؛ چرا كه اينگونه مباحث بايد در كلاس درس مطرح شود و در سخنراني هاي عمومي و... نمي توان، به جهت رعايت حال شنوندگان كه بيشتر عامه ي مردم هستند، از اينگونه مباحث سخن گفت؛ زيرا مباحث پيچيده ي علمي، در حوصله ي عامه ي مردم نمي گنجد. روشن است، در چنين وضعي كه امكان تشكيل جلسات عمومي سخنراني، براي امام وجود نداشت، تشكيل كلاس هاي درس هم به طريق اولي امكان پذير نبود و امام (عليه السلام) با توجه به مسايل سياسي عصر خود، از داشتن حوزه ي تدريس و نيز جلسات وعظ عمومي محروم بود؛ بنابراين امكان طرح مباحث علم الحديثي براي امام وجود نداشته و در فرصت هايي كه دور از چشم مأمورين دستگاه خلافت به دست مي آمد، بيشتر به بيان مسايل ضروري امت مي پرداخته است.