بازگشت

حتي لا يبقي ملك مقرب ولا نبي مرسل ولا صديق ولا شهيد ولا عالم ولا جاهل.........


حتي لا يبقي ملك مقرب ولا نبي مرسل ولا صديق ولا شهيد ولا عالم ولا جاهل ولا دني ولا فاضل ولا مؤمن صالح ولا فاجر طالح ولا جبار عنيد ولا شيطان مريد ولا خلق فيما بين ذلك شهيد الا عرفهم جلالة امركم وعظم خطركم وكبر شانكم وتمام نوركم وصدق مقاعدكم وثبات مقامكم وشرف محلكم ومنزلتكم عنده وكرامتكم عليه وخآصتكم لديه وقرب منزلتكم منه

(آن چنان مقام و منزلت شما ائمه طاهرين، نزد خداوند رفيع و بلند است) كه هيچ فرشته مقربي نماند و هيچ پيامبر فرستاده شده اي نيست و هيچ



[ صفحه 119]



راست كردار و شهيد و عالم و جاهلي وجود ندارد و هيچ انسان پست و بيهوده اي و انسان فاضل و مؤمن نيك كرداري نيست و هيچ انسان تبهكار بدكردار و هيچ انسان گردنكش ستيزه جويي وجود ندارد و هيچ شيطان رانده شده اي در عالم هستي وجود ندارد و هيچ آفريده شده اي كه گواه گرفته شده باشد، موجود نيست، مگر آنكه به جلالت امرتان و عظمت مقام و بزرگي منزلت و كامل بودن نورتان و درستي منصب و پايداري مقامتان و شرافت مكان و منزلتتان در پيشگاه خدا و مقام گرامي شما و خصوصيتي كه در نزد خداوند داشته و جايگاه نزديكي كه نسبت به خداوند داريد، معرفت دارد.

«جبار» از ماده «جبر» به معني اصلاح كردن چيزي است كه توأم با فشار و قهر باشد. ولي بعدا از يك سو به هر نوع جبران و از سوي ديگر به هر نوع قهر و غلبه اطلاق شده است. اگر به خداوند، نام «جبار» اطلاق مي شود، يا به خاطر تسلط او بر همه عالم است و يا به خاطر اصلاح كردن همه موجودات كه نيازمند به اصلاح هستند، مي باشد. «جبار عنيد» به كسي گفته مي شود كه از روي خشم و غضب مي زند، مي كشد و نابود مي كند و پيرو فرمان عقل نيست و ديگران را مجبور به پيروي از خود مي نمايد. چرا كه مي خواهد نقص خود را با ادعاي عظمت و تكبر، برطرف سازد.

«عنيد» كسي است كه با حق و حقيقت، فوق العاده مخالف است و هيچ گاه زيربار حق نمي رود. اين دو صفت (جبار و عنيد)، از صفات بارز طاغوت ها و مستكبران هر عصر و زمان است.



[ صفحه 120]



«شيطان» از ماده «شطن» و «شاطن» به معني خبيث و پست گرفته شده است و شيطان به موجود سركش و متمرد اطلاق مي شود. اعم از انسان و يا جن و يا جنبندگان ديگر و به معني روح شرور و دور از حق نيز آمده است. بنابراين شيطان، معاني مختلفي دارد كه روشن ترين مصداق آن، ابليس و لشكريان و اعوان او هستند.

«ولا خلق فيما بين ذلك شهيد» به معني و نه هيچ آفريده ديگري كه در اين ميان گواه باشد يا گواه گرفته شده باشد، است. مراد از آفريدگان، موجوداتي هستند كه در عالم شهود، شهادت بر ولايت ائمه معصومين عليهم السلام داده و جزء انسان ها، فرشتگان و جن ها نيستند و شايد منظور جمادات، نباتات و حيوانات باشد.

«جلالة امركم» يعني جلالت، عظمت و شوكت شما، همان ولايت كليه الهيه تشريعي و تكويني شما در عالم است كه به هيچ وجه قابل توصيف نيست.

«عظم خطركم» يعني عظمت قدر و منزلت شما. كلمه «خطر» استعمال نمي شود، مگر در مواردي كه داراي قدر و منزلت و مزيت فراوان باشد.

«كبر شانكم» به معني بزرگي حالت و منزلت شما مي باشد.

«تمام نوركم» يعني تماميت بدون عيب و نقص نوري كه خداوند به شما عنايت فرموده، كه ولايت تشريعي و تكويني شما، به واسطه آن ظهور مي يابد. چرا كه شما نور خداوند بوده و نور و برهان خداوند نزد شماست.

«صدق مقاعدكم» به معني درستي منصب هاي شما است. يعني ائمه



[ صفحه 121]



اطهار عليهم السلام در منصب هايي قرار گرفته اند كه منصب هاي الهي است و داراي مسؤوليتي بسيار خطير و گران هستند كه عمل به آن مسؤوليت ها، بسيار مشكل است.

«ثبات مقامكم» اين جمله اشاره به ثابت بودن مقام و منزلت امامان معصوم عليهم السلام نزد خداوند دارد و ثبات و ثابت بودن مقام، به دليل «صدق مقاعد» است. يعني اگر مقامي بدون لياقت فرد اعطا شد، ثبات ندارد. ولي اگر آن فرد با لياقت و شايستگي آن مقام را احراز كرد، براي هميشه آن مقام براي وي پايدار خواهد بود.

«قرب منزلتكم منه» اشاره به نزديكي مقام امامان معصوم عليهم السلام با خداوند دارد كه آنچنان اين مقام قرب، نزديك است كه خواست امام همان خواست خداست. چرا كه آنها حجت خداوند هستند و هيچ فرقي ميان امام و خداوند نيست، جز آنكه امام، عبد و مخلوق خداوند است.

بايد توجه داشت كه ضمير در «عنده»، «عليه»، «لديه»، «منه» به خداوند برمي گردد.

هر تعريف و معرفي نمودني، به چند امر وابسته است:

1 - معرفي شونده (معرف)

2 - معرفي كننده (معرف)

3 - كساني كه چيزي و يا كسي به آنها معرفي مي شود (معرف له)

4 - غرض از تعريف



[ صفحه 122]



در اين عبارت معرفي شونده، ائمه طاهرين عليهم السلام هستند و معرفي كننده كه بايستي احاطه كامل به «معرفي شونده» داشته باشد، خداوند تعالي است. يعني اوست كه ائمه را به تمام گروه هايي كه در اين عبارت هستند، معرفي مي نمايد. و كساني كه خداوند معصومين را به آنها معرفي كرده (معرف له)، بر دو دسته هستند:

الف) آنهايي كه از كمالات بهره مندند كه عبارتند از:

1 - ملك مقرب

2 - نبي مرسل

3 - صديق

4 - شهيد

5 - عالم

6 - فاضل

7 - مؤمن

ب) كساني كه داراي صفات ناپسندند و عبارتند از:

1 - جاهل

2 - دني

3 - فاجر

4 - گردنكش معاند

5 - شيطان

اما غرض و هدف از معرفي ائمه عليهم السلام به اين دو گروه و دسته چه بوده است؟

براي پاسخ به اين سؤال بايد گفت، شناساندن معصومين براي گروه اول، دو فائده دارد:

1 - درك كمالات اوليه ائمه طاهرين عليهم السلام كه همان رحمت عام ائمه است و اگر آنها نبودند، هيچ فيضي حتي فيض بقا، به هيچ موجودي نمي رسيد.



[ صفحه 123]



2 - درك كمالات ثانويه و تلاش براي درك آن به واسطه ايجاد و تشديد علاقه به ائمه اطهار عليهم السلام.

علت شناساندن معصومين براي گروه دوم، به دو منظور است:

1 - شناخت منعم. زيرا افراد بدكار بدانند، با اينكه داراي صفات ناپسند هستند، ولي روزي خوار اهل بيت عليهم السلام مي باشند.

2 - اتمام حجت. به دليل اينكه ديگر هيچ بهانه اي براي عدم شناخت وجود نداشته باشد.

اما اوصاف ائمه معصومين عليهم السلام كه در اين عبارت آمده، بدين ترتيب است:

1 - جلالت امر ائمه معصومين عليهم السلام

2 - عظمت قدر ائمه معصومين عليهم السلام

3 - بزرگي منزلت آنان

4 - تماميت نور آنها

5 - راستي و درستي منصب آنان

6 - پايداري مقامشان

7 - شرافت محل و منزلت آنها، در پيشگاه خداوند

8 - مقام گرامي آنان نزد خدا

9 - ويژگي مراتب خاص ايشان، در نزد خداوند

10 - جايگاه نزديكي كه نسبت به خداوند دارا هستند

بايد دانست كه معرفي خداوند در مورد امورات ده گانه ياد شده، يا به



[ صفحه 124]



واسطه ايجاد خود معصومين با كمالات ياد شده است و يا اين معرفي به زبان انبياي پيشين و پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله صورت گرفته و يا در كتاب هاي آسماني گذشتگان و قرآن كريم، معرفي ائمه طاهرين عليهم السلام صورت گرفته و يا در صحراي محشر، به واسطه قبول شفاعتشان و عظمت قدرشان كه خداوند به آنها عطا مي نمايد، معرفي خواهند شد و يا در بهشت به واسطه عظمت و قدري كه دارند، شناخته مي شوند.