بازگشت

پاسخهاي امام هادي به پرسشهاي پيچيده يحيي بن اكثم


يحيي بن اكثم از علماي برجسته درباري و از قاضياني بود كه در عصر مأمون و خلفاي بعد به عنوان قاضي كهنه كار و زيرك شناخته مي شد، سيزده سؤال مشكل را تنظيم كرد و توسط موسي مبرقع (برادر امام هادي) براي امام هادي عليه السلام فرستاد، تا آن حضرت جواب آنها را بدهد.

موسي نزد برادرش امام هادي عليه السلام آمد و ماجرا را گفت: امام هادي عليه السلام لبخندي زد و به موسي فرمود: «آيا پاسخش را دادي؟» او عرض كرد: نه، من پاسخ آنها سؤالها را نمي دانم، امام فرمود: آن سؤالها چيست؟

موسي سيزده سؤال يحيي بن اكثم را به ترتيب زير برشمرد:

1 - مطابق آيه 40 سوره ي نمل، آن كس كه علمي از كتاب داشت (يعني وزير سليمان به نام آصف) به سليمان گفت: «من تخت بلقيس را پيش از آنكه چشم برهم نهي، نزد تو حاضر مي كنم.» سؤال من اين است مگر پيغمبر خدا حضرت سليمان، به علم آصف محتاج بود؟

2 - مطابق آيه 100 سوره ي يوسف «يوسف پدر و مادرش را بر فراز تخت برد و آنها و فرزندانش در برابرش به سجده افتادند.» سؤال من اين است كه چگونه يعقوب پيغمبر و فرزندانش براي يوسف سجده كردند؟

3 - مطابق آيه 94 سوره ي يونس خداوند مي فرمايد: «اگر از آنچه



[ صفحه 36]



بر تو نازل كرده ايم در شك هستي، از آنها كه قبل از تو كتاب مي خوانند بپرس.» سؤال من اين است، اين آيه خطاب به كيست؟ اگر خطاب به پيغمبر است، چگونه او شك دارد؟ و اگر خطاب به ديگري است، قرآن بر چه كسي - جز پيامبر - نازل شده است؟

4 - منظور از «ابحر» (درياها) در آيه 27 لقمان چيست؟ و در كجا قرار دارد، آنجا كه خداوند مي فرمايد:

و لو ان ما في الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله:

«و اگر همه ي درختان روي زمين قلم شود، و دريا براي آن مركب گردد و هفت دريا به آن افزوده شود، اينها همه تمام مي شود، ولي كلمات خدا پايان نمي گيرد.»

5 - خداوند در آيه 71 زخرف در وصف بهشت مي فرمايد:

و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين:

«هر چه دل بخواهد و چشم از آن لذت برد در بهشت موجود است.»

پس چرا خداوند آدم را كه تنها گندم خورد، عذاب و كيفر نمود؟

6 - در آيه 50 سوره ي شوري مي خوانيم:

او يزوجهم ذكرانا و اناثا:

«خداوند اگر بخواهد، پسر و دختر را براي آنان جمع مي كند.»

جايي كه خداوند مطابق اين آيه، پسران را به بندگانش تزويج



[ صفحه 37]



كند، چگونه قومي را به خاطر اين عمل (لواط) كيفر داده است؟ [1] .

7 - چگونه در بعضي از دعواها گواهي يك زن كافي است، يا اينكه خداوند در مورد مردان مي فرمايد:

و اشهدوا ذوي عدل منكم:

«و دو مرد عادل از خودتان را گواه گيريد.» [2] .

8 - درباره ي خنثي، حضرت علي (براي تشخيص زن يا مرد بودن او و تعيين ارث) دستور داد، ببينيد او در كدام مجرا ادرار مي كند، سؤالم اين است كه چه كسي بايد اين تحقيق را انجام دهد، زن يا مرد؟ اگر زن نگاه كند، شايد او مرد باشد و اگر مرد انجام دهد شايد او زن باشد؟ و اين هر دو صورت جايز نيست.

9 - مردي ديد كه چوپاني با گوسفندي آميزش مي كند، چون نگاه چوپان به صاحب گله افتاد، كنار رفت و آن گوسفند در ميان گوسفندهاي ديگر گم شد، اين گوسفندها را چگونه سر ببرند، آيا گوشتشان حلال است يا حرام؟

10 - نماز صبح چرا بلند خوانده مي شود، با اينكه از نمازهاي روزانه است و بلند خواندن به نمازهاي شب مربوط است؟

11 - علي عليه السلام به ابن جرموز (قاتل زبير، آنگاه كه زبير دست از جنگ جمل كشيد و ابن جرموز او را در نماز غافلگير كرد و كشت) فرمود «قاتل ابن صفيه (زبير) را به آتش بشارت ده.» (و با اين عبارت



[ صفحه 38]



فهماند كه ابن جرموز اهل دوزخ است) چرا علي عليه السلام كه امام بود، اين قاتل را نكشت؟

12 - چرا علي عليه السلام در جنگ صفين (جنگ با معاويه) همه ي افراد سپاه معاويه را مي كشت، چه مهاجم و چه فراري و چه زخمي؟، ولي در جنگ جمل (جنگ با سپاه طلحه و زبير) به فراري و مجروح كاري نداشت و اعلان كرد كه هر كس به خانه ام آيد ايمن است و هر كس اسلحه اش را بيفكند ايمن است، اين اختلاف روش براي چه بود؟ اگر شيوه ي اول درست بود، ناچار شيوه ي دوم نادرست خواهد بود.

13 - هرگاه مردي اقرار كند كه لواط كرده آيا بايد حد بخورد يا نه؟

امام هادي عليه السلام به موسي مبرقع فرمود: بنويس، او عرض كرد: چه بنويسم؟ فرمود: (در جوابش) بنويس: [3] .

بسم الله الرحمن الرحيم، خدا تو را به راه راست هدايت كند، نامه ات رسيد، خواسته اي ما را با اين خرده گيريها بيازمايي، تا شايد نقطه ي ضعفي از ما بيابي و عيب جويي كني، خدا تو را به خاطر سوء نيتت مكافات دهد، همه ي سؤالهايت را پاسخ مي گوييم، خوب گوش فرا ده و آماده فهم آن باش و حواس خود را جمع كن كه حجت بر تو تمام شده است. اما جواب:

1 - در مورد سؤال اول، آن كسي كه علمي از كتاب داشت،



[ صفحه 39]



آصف بن برخيا بود و حضرت سليمان از شناختن آنچه را كه آصف مي شناخت، عاجز نبود، بلكه مي خواست به امت خود از جن و انس بفهماند كه حجت بعد از من، آصف است و آن علم را سليمان عليه السلام به امر خداوند به آصف سپرده و آموخته بود، تا مردم در مورد امامت و راهنماييهاي آصف، اختلاف ننمايند، چنان كه در زمان حضرت داود عليه السلام نيز مسائلي به حضرت سليمان تعليم داده شده بود، تا پيامبري و پيشوايي سليمان بعد از پدر، آشكار گردد و حجت بر مردم تمام شود.

2 - در مورد سؤال دوم، سجده ي يعقوب و فرزندانش در برابر يوسف عليه السلام، براي اطاعت از خدا و اظهار محبت به يوسف بود، نه براي يوسف، چنان كه سجده فرشتگان بر آدم عليه السلام، براي آدم عليه السلام نبود، بلكه اطاعت از خدا و اظهار علاقه به آدم عليه السلام بود، سجده ي يعقوب و فرزندانش در برابر يوسف، سجده ي شكر بود، به شكرانه ي اينكه خداوند آنها را در كنار هم جمع نموده است. آيا نمي بيني كه يوسف عليه السلام در ابراز شكر خود در همان وقت، به خدا عرض مي كند:

رب قد آتيتني من الملك و علمتني من تأويل الاحاديث...:

«پروردگارا! بخشي (عظيم) از حكومت به من بخشيدي و مرا از علم و تعبير خوابها آگاه ساختي...» (يوسف / 101)

3 - در مورد سؤال سوم، مورد خطاب در آيه، رسول خدا صلي الله عليه و آله است و او در آنچه خداوند به او نازل كرده شك نداشت، ولي جاهلان گفتند: چرا خداوند پيامبري از فرشتگان را نفرستاده است و پيغمبرش



[ صفحه 40]



را با ما فرقي نگذاشته، چرا كه او هم مثل ما مي خورد، مي نوشد، در بازار راه مي رود؟ خداوند وحي كرد كه در حضور اين جاهلان، از آنها كه پيش از تو از كتابهاي آسماني آشنا بوده اند بپرس آيا خداوند تاكنون پيغمبري براي بشر فرستاده كه نخورد و نياشامد و در بازارها حركت نكند، تو هم مثل آنها و اين تعبير كه «اگر شك داري» با اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله شك نداشت، از نظر مماشات و همراهي با طرف است، چنانكه خداوند در آيه ي مباهله دستور مي دهد:

«بياييد تا فرزندان ما و فرزندان شما، زنان ما و زنان شما، خود ما و خود شما را دعوت كنيم، سپس نفرين كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.» (البته دروغگويان مسيحيان بودند و در اين امر شكي نبود ولي) اگر مي گفت: لعنت خدا را بر شما قرار دهيم، مسيحيان براي مباهله حاضر نمي شدند و خدا مي دانست كه پيامبرش رسالتهاي او را ابلاغ مي كند و دروغگو نيست، در اينجا نيز پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به راستگويي خود يقين داشت، ولي مي خواست با مدعي به عنوان بي طرف گفتگو كند.

4 - در مورد سؤال چهارم، آري اگر درختهاي دنيا قلم شود و دريا را هفت دريا مدد كند و چشمه ها از زمين بجوشد، آبها تمام شود، آنها پيش از آنكه كلمات خدا پايان پذيرد تمام مي شوند، و هفت دريا عبارت است از: 1 - چشمه ي كبريت 2- چشمه يمن 3 - چشمه ي برهوت 4 - چشمه ي طبريه 5 - آب گرم ماسبندان (محلي در خوزستان) 6 - آب گرم آفريقيه معروف به لسان 7 - چشمه ي بحرون، و كلمات



[ صفحه 41]



پايان ناپذير خدا ما هستيم كه فضايلمان بيرون از مرز درك است.

5 - در مورد سؤال پنجم، البته هر چه از خوراكي و نوشيدني و سرگرمي كه دل بخواهد و لذتبخش باشد در بهشت وجود دارد و همه را نيز خداوند براي آدم عليه السلام حلال كرده بود، اما آن درختي كه خداوند آدم و همسرش را از آن نهي كرده بود، درخت حسد بود (كه به عنوان استعاره بر آن نام درخت ناميده شده است) خداوند به آنها سفارش كرده بود كه به چشم حسد، بر كساني كه خدا بر مخلوقات ديگر فضيلتشان داده ننگرند، آدم فراموش كرد و بر آنها حسد برد و عزم و تصميمي نداشت.

6 - در مورد سؤال ششم، منظور از جمع بين پسران و دختران، اين است كه خداوند گاهي دو نوزاد (دوقلو پسر و دختر) عطا مي كند و دو عددي كه با هم قرين باشند، به آن «جفت» گفته مي شود، هر يكي جفت ديگري است (نه آنكه منظور ازدواج باشد.) پناه بر خدا كه مرادش نيرنگهايي (از لوط و...) باشد كه تو ساخته اي كه مجوز زشت كاري تو باشد.

و من يفعل ذلك يلق اثاماً - يضاعف له العذاب يوم القيامة و يخلد فيه مهاناً:

«و هر كس چنين كند، مجازات سختي خواهد ديد - عذاب او در قيامت، چندان برابر مي گردد و هميشه با خواري در آن خواهد ماند.» (فرقان / 68 و 69) در صورتي كه توبه نكرده باشد.

7 - در مورد سؤال هفتم، پذيرش گواهي يك زن تنها در مورد



[ صفحه 42]



قابله (ماما) (در موضع زنده بودن يا مرده بودن نوزاد هنگام ولادت) است، كه اگر آن قابله، مورد اطمينان باشد، گواهي او در اين مورد پذيرفته است و گرنه كمتر از دو زن كافي نيست و به حكم ضرورت (در اين مورد) به جاي دو مرد به حساب مي آيد، چرا كه در اينجا مرد نمي تواند كار زن را برعهده گيرد و اگر تنها يك زن (نامطمئن) وجود داشت، گواهي او با سوگند پذيرفته خواهد شد.

8 - در مورد مسأله ي خنثي، همان است كه حضرت علي عليه السلام فرموده است، ولي به اين صورت كه مردان عادلي جلو آيينه مي ايستند، خنثي پشت سر آن برهنه مي شود، شاهدان عكس او را در آيينه مي بينند و گواهي مي دهند.

9 - در مورد گوسفند و چوپان، اگر گوسفند معلوم بود، بايد آن را سر ببرند و بسوزانند، و گرنه با (قرعه تعيين مي كنند به اين ترتيب كه) گله را دو نصف مي كنند و قرعه مي كشند به نام هر يك در آمد، نصف ديگر آزاد است، باز همين نصف را دو نيمه مي كنند و قرعه مي كشند و اين كار را همچنان ادامه مي دهند تا دو تا بيشتر نماند، آنگاه بين آن دو قرعه مي زنند، قرعه به نام هر كدام افتاد، آن را سر مي برند و مي سوزانند و بقيه آزاد مي شوند.

10 - اما بلند خواندن نماز صبح، براي آن است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله وقتي آن را مي خواند كه هوا تاريك بود از اين رو در حكم قرائتهاي شبانه است.

11 - در مورد اينكه علي عليه السلام فرمود: قاتل زبير را به دوزخ



[ صفحه 43]



بشارت بده، اين مژده اي بود كه قبلاً پيامبر صلي الله عليه و آله داده بود و قاتل از خوارج بود كه در جنگ نهراوان شركت كرد و علي عليه السلام از اين جهت او را نكشت، كه مي دانست او در جنگ نهروان، كشته خواهد شد.

12 - اينكه علي عليه السلام در جنگ صفين مهاجم و فراري را مي كشت، ولي در جنگ جمل فراري و زخمي را نمي كشت و تعقيب نمي كرد و همچنين در جنگ جمل آنها را كه اسلحه ي خود را مي افكندند، يا به خانه ها پناه مي بردند، امان مي داد، از اين رو كه فرمانده ي سپاه دشمن در جنگ جمل (طلحه و زبير) كشته شده بود، ديگر پايگاه و جمعيتي نداشتند، كه به آن بازگردند، (و فتنه را از سر گيرند) همه به خانه هاي خود برگشتند، ديگر نه جنگجو بود و نه معارض، آنها راضي بودند كه كسي به آنها كاري نداشته باشد، در اين صورت ناگزير وظيفه در برابر آنها كه در فكر جمع آوري مجدد لشگر و از سر گرفتن جنگ نبودند، خودداري از جنگيدن و آزاررساني به آنها است، ولي در جنگ صفين، سپاه دشمن به پايگاه خود بازمي گشت، داراي فرمانده و تجهيزات بود و در فكر تجديد قوا و از سر گرفتن جنگ به سر مي برد، سران دشمن، شمشير در بين آنها پخش مي كردند، و جايزه به آنها مي دادند و تجهيزات جنگ را فراهم مي ساختند، بيماران را عيادت و دست و پا شكسته شدگان را مدوا مي نمودند، به پياده ها مركب و به برهنگان لباس مي دادند و باز دوباره همه را به ميدان مي فرستاد. از اين رو علي عليه السلام



[ صفحه 44]



اين دو گروه را يكسان نديد، وظيفه جنگ با گويندگان «لا اله الا الله» را خوب مي دانست، حق را براي آنها شرح مي داد (و حجت را بر آنها تمام مي كرد) هر كس حق را نمي پذيرفت شمشير بر رويش مي كشيد، جز اينكه توبه كند.

13 - در مورد مردي كه به لواط، اقرار كرده، اگر دو شاهد، شهادت نداده و او به دلخواه خود اقرار نموده است، در اين صورت حاكم شرع مي تواند به او منت نهاده و او را معاف دارد يا كيفر كند، آيا سخن خدا را نشنيده اي كه به حضرت سليمان مي فرمايد:

هذا عطائنا فامنن او امسك بغير حساب:

«اين عطاي ما است، به هر كس مي خواهي (و صلاح مي داني) ببخش، و از هر كس مي خواهي امساك كن و حسابي بر تو نيست.» (تو امين هستي) (سوره ص / 39)

امام هادي عليه السلام در پايان فرمود: به همه ي سؤالهاي تو پاسخ داديم، آن را فراگير و بدان. [4] .

به اين ترتيب امام هادي عليه السلام به همه ي پرسشهاي يحيي بن اكثم، پاسخ داد و اين پاسخنامه چون گنجينه اي گرانبها در تاريخ ماند و همچون آيينه، نشانگر عظمت علمي امام عليه السلام شد و اين درس را به دانشمندان داد كه در برابر القائات مخالفان و بدخواهان، ساكت ننشينند و با پاسخهاي متين و محكم، از بدآموزيهاي آنها جلوگيري نمايند.



[ صفحه 45]




پاورقي

[1] يحيي اين آيه را به دلخواه خود معني كرد.

[2] طلاق / 2.

[3] مطابق پاره اي از روايات، اين پاسخها را ابن سكيت، با املاي امام (ع) نوشت.

[4] ترجمه تحف العقول، ص 563 تا 570.