بازگشت

قدرت پوشالي متوكل، در برابر قدرت ملكوتي امام


روايت شده: متوكل، به ارتش خود كه نود هزار جنگجوي ترك بودند و در شهر سامرا، سكونت داشتند، فرمان داد، هر يك از آنها توبره ي اسب خود را از گل قرمز پر كنند و در نقطه ي معين شده، روي هم بريزند.

اين فرمان از سوي ارتشيان متوكل، اجرا شد و تل عظيمي مانند كوه بزرگ پديدار گشت كه آن را «تل مخالي» (تل توبره ها) ناميدند.



[ صفحه 92]



متوكل بر بالاي آن تل رفت و امام هادي عليه السلام را احضار كرده و از او خواست كه بالاي آن تل برود، آن حضرت بالا رفت.

متوكل به امام هادي عليه السلام گفت: «من تو را به اينجا آورده ام كه سپاهيان مرا بنگري.»

متوكل قبلاً فرمان داده بود كه همه ي سپاهيان لباس جنگ در تن كنند و اسلحه هاي خود را بردارند و با بهترين زينت و كاملترين نيرو و عظيمترين شكوه بيرون آيند و هدفش از اين كار آن بود كه نيروي قلب هر كسي را كه بر ضد او خروج مي كند بشكند و ترسش از امام هادي عليه السلام از اين رو بود كه مبادا او يكي از بستگانش را به خروج و شورش بر ضد خليفه وادار كند.

امام هادي عليه السلام فرمود: «اكنون مي خواهي، من نيز لشكر خودم را به تو نشان دهم.»

متوكل گفت: آري.

امام هادي عليه السلام دعا كرد، ناگاه بين زمين و آسمان و مشرق و مغرب، پر از فرشتگان غرق در اسلحه، آشكار شدند، وقتي كه خليفه، آن همه جمعيت مسلح را ديد، از ترس، بي هوش شد و بر زمين افتاد، وقتي كه به هوش آمد، امام هادي عليه السلام به او فرمود: «ما در امور دنيا با شما مفاخرت و مسابقه نمي گذاريم، ما به امر آخرت (و امور معنوي) اشتغال داريم، پس آنچه كه تو در مورد من گمان كردي، چنين نيست.» [1] يعني وقتي اينها خوب است كه در خدمت دين خدا و نظام اسلامي باشد.



[ صفحه 93]




پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 155.