بازگشت

تشييع جنازه و خاكسپاري امام هادي


مسعودي در كتاب اثبات الوصيه، مي نويسد: جماعتي براي ما نقل كردند كه هر كدام در روز وفات امام هادي عليه السلام به خانه ي آن حضرت رفته اند، جمعيت بسياري از بني هاشم خواه از آل ابوطالب و خواه از بني عباس در آنجا جمع شده بودند و گروه بسياري از شيعيان نيز



[ صفحه 108]



حاضر بودند، ولي امامت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام براي آنها آشكار نشده بود و جز افراد موثق و خاص، كسي از آن اطلاع نداشت، همان افرادي كه امام هادي عليه السلام در نزد آنها، تصريح به امامت پسرش امام حسن عسكري عليه السلام نموده بود.

حاضران در مورد امامت بعد از امام هادي عليه السلام متحير بودند، ناگاه خادمي از خانه ي اندروني امام بيرون آمد و خادم ديگر را چنين صدا زد: «اي رياش! اين نامه را بگير و به خانه ي رييس مؤمنان (خليفه وقت) ببر و به فلان شخص بده و بگو اين نامه ي حسين بن علي عليه السلام است.»

حاضران براي دانستن موضوع نامه به آن سو نگاه مي كردند، ناگاه ديدند از بالاي رواق، دري گشوده شد و خادم سياهي بيرون آمد و بعد از او امام حسن عسكري عليه السلام با سر برهنه و گريبان چاك زده، بيرون آمد و لباس سفيد آستردار در تن داشت و صورت مباركش، مانند چهره ي پدر بزرگوارش بود، در آن وقت، فرزندان متوكل عباسي، در آن خانه بودند، كه بعضي از آنها، منصب وليعهدي داشتند، همه ي مردم به احترام آمدن امام حسن عسكري عليه السلام برخاستند، احمد بن موفق به سوي امام حسن عليه السلام رفت، امام حسن عليه السلام نيز به طرف او آمد و با هم معانقه كردند و امام فرمود: «مرحبا به پسرعموي من!» آنگاه امام حسن عسكري عليه السلام بين درهاي رواق نشست و مردم در برابرش بودند، قبل از آمدن آن حضرت، صحن خانه، مانند بازار، پر سر و صدا بود، ولي وقتي كه آن حضرت آمد، همه خاموش شدند



[ صفحه 109]



و صدايي جز صداي عطسه و سرفه نمي شنيديم، در آن هنگام كنيزي از خانه ي امام هادي عليه السلام بيرون آمد و براي وفات امام هادي عليه السلام گريه مي كرد، امام حسن عليه السلام فرمود: «آيا كسي در اينجا نيست كه اين كنيز را ساكت كند؟»، چند نفر از شيعيان نزد او رفتند و او به خانه بازگشت.

سپس خادمي از خانه بيرون آمد و در مقابل امام حسن عسكري عليه السلام ايستاد، امام حسن عليه السلام برخاست و جنازه ي امام هادي عليه السلام را بيرون آوردند، امام حسن عليه السلام همراه جنازه با ساير مردم حركت كردند، تا به خياباني كه در مقابل خانه ي «موسي بن بغا» (فرمانده لشگر) بود رسيدند، امام حسن عليه السلام قبل از بيرون آوردن جنازه از خانه، بر او نماز خوانده بود و بعد از آنكه جنازه را بيرون آوردند، «معتمد» (پانزدهمين خليفه عباسي) (يا ابواحمد بن هارون از جانب معتز) بر آن نماز خواند، آنگاه جنازه ي آن حضرت را در خانه اش، به خاك سپردند. [1] .

روز تشييع جنازه و عزاي شهادت امام هادي عليه السلام شهر سامرا يكپارچه شيون و ناله و عزا بود، امام حسن عسكري عليه السلام در دنبال جنازه پدر، با غم و اندوه بسيار، يقه خود را پاره كرد و سينه اش را چاك زد. [2] .

اين بود شهادت و رحلت جانسوز امام هادي عليه السلام در تبعيدگاه



[ صفحه 110]



سامرا و مبارزات بيست ساله ي او با طاغوتيان در آن سرزمين تا سرحد شهادت.

درود بي كرانه همه ي خداپرستان مخلص بر روان پاك تو اي امام روشنگر و مبارز و طاغوت برانداز و اي شهيد راه اسلام ناب و راه نبرد با طاغوتيان.

سلام خالصانه ما بر قبر منورت در تبعيد سامرا كه همچنان پرچمي استوار بر ضد استكبار و الحاد و سمبل پيكار و مقاومت در برابر صاحبان زر و زور و تزوير است.



[ صفحه 111]




پاورقي

[1] انوار البهيه محدث قمي، ص 468 و 469.

[2] اعيان الشيعه، ج 2، ص 40.