بازگشت

عزت نفس و توكل امام هادي به خدا


يكي از شيعيان به نام ابوموسي مي گويد: يك روز به محضر امام هادي عليه السلام رفتم و عرض كردم «اي آقاي من! اين شخص (متوكل عباسي) مرا طرد كرده و شهريه ي مرا قطع نموده و خاطر مرا رنجانيده است، فقط از اين رو كه اطلاع يافته من از دوستان و شيعيان شما هستم، اگر شما در مورد ترحم به من به او درخواست و سفارش كني، او سخن شما را مي پذيرد، شايسته است لطف كنيد و با درخواست و سفارش خود از متوكل عباسي، در مورد من كار مرا سامان دهيد.»

امام هادي فرمود: ناراحت نباش به خواست خدا كارت سامان مي يابد.

ابوموسي مي گويد: آن روز شب شد، در همان شب، چند نفر از



[ صفحه 135]



فرستاده هاي متوكل به خانه ام آمدند و مرا طلبيدند، از خانه بيرون آمدم ديدم فتح بن خاقان (وزير متوكل) در كنار در ايستاده است، به من گفت: «چه شده كه اين مرد (متوكل) مرا امشب به زحمت انداخته و براي احضار تو مرا به اينجا فرستاده است؟»

ابوموسي مي گويد: (همراه فتح بن خاقان) به خانه ي متوكل روانه شدم، ديدم بر مسند خود نشسته، تا مرا ديد، به من رو كرد و گفت:

«اي ابوموسي! ما از تو غافل شديم و تو هم ما را از ياد بردي، تو چه طلبي از ما داري؟»

گفتم: صله ي فلاني و فلان شهريه و فلان مبلغ و...

متوكل دستور داد: دو برابر همه ي اين مطالبات را به من دادند.

تعجب كردم، به فتح بن خاقان گفتم: آيا امام هادي عليه السلام به اينجا آمد؟

گفت: نه، گفتم: آيا امام هادي عليه السلام نامه اي براي متوكل نوشت؟ گفت: نه، من به سراغ كار خودم رفتم، فتح بن خاقان پشت سرم آمد و به من گفت: «بدون شك تو از امام هادي عليه السلام تقاضاي دعا كرده اي، از اين رو متوكل نسبت به تو رام شده و نيازها و حقوقت را پرداخته است، از شما مي خواهم كه از طرف من از امام بخواه كه براي من نيز دعا كند.»

ابوموسي مي گويد: بعد از اين ماجرا به محضر امام هادي عليه السلام رفتم، آن حضرت تا چهره ي مرا ديد، فرمود: «از چهره ات پيدا است كه راضي و شادمان هستي.»



[ صفحه 136]



عرض كردم: «آري اي آقاي من به بركت الطاف و عنايات شما، ولي به من گفتند كه شما نزد متوكل نرفته اي و از او درخواست و سفارش در مورد من ننموده اي.»

امام هادي عليه السلام فرمود: «خداوند متعال مي داند كه ما در نيازها جز به ذات پاكش به هيچ كس پناه نمي بريم، و در گرفتاريها تنها به خدا توكل مي كنيم، هرگاه از درگاه او درخواستي كنيم، اجابت مي كند، مي ترسيم از اينكه به غير او متوجه شويم، خداوند توجه و عنايتش را از ما برگرداند.»

عرض كردم: فتح بن خاقان از من خواست تا از شما تقاضا كنم برايش دعا كني.

امام هادي عليه السلام فرمود: «فتح در ظاهر با ما دوستي مي كند ولي در باطن از ما دوري مي نمايد، استجابت دعا در مورد كسي رخ مي دهد كه شايستگي آن را داشته باشد، هرگاه تو در اطاعت خدا اخلاص نمودي و به حقانيت رسول خدا صلي الله عليه و آله و حق ما اقرار كردي، سپس از درگاه خدا چيزي را خواستي، خداوند تو را محروم نخواهد كرد.»

عرض كردم: «اي آقاي من به من دعايي بياموز كه در ميان دعاها، به آن اختصاص يابم و نتيجه بگيرم.

امام هادي عليه السلام فرمود: من در بسياري از اوقات، خدا را با اين دعا، مي خوانم و از درگاه خداوند خواسته ام كه هر كس در كنار قبرم، اين دعا را بخواند، خداوند او را نااميد نكند و آن دعا اين است:

يا عدتي عند العدد، و يا رجائي و المعتمد، و يا كهفي



[ صفحه 137]



و السند، و يا واحد و يا احد، و يا قل هو الله احد، أسئلك اللهم بحق من خلقته من خلقك و لم تجعل في خلقك مثلهم احداً، صلي علي جماعتهم و افعل بي كيت و كيت:

«اي ياور من هنگام ياريها، و اي اميد و اعتمادگاه من، و اي پناهگاه و تكيه گاه استوار، و اي يكتا و اي بي همتا و اي «قل هو الله احد» از درگاهت مسألت دارم به حق آن مخلوقاتي كه هيچ كس را در مقام، مانند آنها نيافريدي، بر جماعت آنها، رحمت فرست و فلان حاجت و فلان نيازم را برآور!» [1] .

از اين فراز جالب، چند درس مهم مي آموزيم:

1 - امام هادي عليه السلام به مشكلات بينوايان توجه مي كرد و آنها را رفع مي نمود.

2 - امام هادي عليه السلام در مورد دوستانش، دعا مي كرد، دعايي كه به استجابت مي رسيد.

3 - آن حضرت، عزت خود را حفظ مي نمود، و از تقاضا كردن از فردي مانند متوكل دوري مي جست.

4 - با توكل خالص به خدا، از دست زدن به دامن اين و آن دوري مي نمود.

5 - دشمني مانند فتح بن خاقان، به عظمت مقام امام اقرار مي كرد، و از او التماس دعا مي نمود.



[ صفحه 138]



6 - آن حضرت براي فردي مثل فتح بن خاقان كه منافق بود، دعا نكرد و به ما آموخت كه براي صالحان دعا كنيم نه براي منافقان و دشمنان.

7 - امام هادي عليه السلام دعاي مخصوصي آموخت كه سراسر آن توحيد و اخلاص است و ضمناً اين درس را مي آموزد كه اولياي برجسته ي خدا را هنگام دعا، در درگاه الهي واسطه قرار دهيم.

8 - او ضمانت كرد كه اگر آن دعا را در كنار قبرم بخوانيد، از درگاه خدا خواسته ام شما را نااميد نكند.


پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 127 و 128.