بازگشت

معتصم


معتصم، نخستين خليفه ي معاصر امام هادي (ع) است كه تا سال 227 هجري قمري بر جامعه ي اسلامي حكومت كرد. بنابراين پيشواي دهم (ع) مدت هفت سال آغاز امامت خود، معاصر اين خليفه بود. در تاريخ زندگي امام جواد (ع) به اختصار پاره اي از ويژگيهاي اخلاقي و اعتقادي و نيز اقدامات او را ذكر كرديم. در اين دوره به اين بسنده مي كنيم كه وي بر خلاف برادرش مأمون از دانش و فرهنگ بي بهره و روحيه ي خشونت و درنده خويي بر او حاكم بود؛ از اين رو تنها راه حل برخورد با مخالفان و از ميان برداشتن آنان را شمشير و توسل به زور مي دانست، و در اين راستا حتي به نزديكان و بستگان خود از قبيل برادر زاده اش عباس بن مأمون و نيز دولتمردان و استوار كنندگان پايه هاي حكومتش همچون فضل بن مروان [1] و افشين تركي رحم نكرد.

روحيه ي خشونت و نظاميگري معتصم او را بر آن داشت تا ارتش تازه تأسيس خود را به انواع سلاحهاي جنگي و ابزار نظامي مجهز كند تا جايي كه در وصفش نوشته اند: «تجهيزات نظامي و ابزار جنگي و نيز (اسبان و) چارپاياني كه معتصم در اختيار داشت هيچ فرد ديگري نداشت.» [2] .

معتصم در پرتو برخورداري از ارتشي انبوه و مجهز در لشكركشيهايي كه عليه مخالفان داشت به پيروزيهاي چشمگيري دست يافت. از لشكركشيهاي مهم دوران حكومت او لشكركشي به «عموريه» از شهرهاي روم است كه در سال 223 انجام گرفت و منجر به فتح آن و كشته شدن و اسير شدن عده ي زيادي از اهالي آن و دستيابي به اموال و غنائم فراواني گرديد. [3] .



[ صفحه 119]



در پي اين لشكركشيها و نيز اجحافهايي كه مسؤلان خراج و ماليات نسبت به مردم روامي داشتند اموال فراوان و ثروت انبوهي در خزانه ي معتصم فراهم آمد؛ به گونه اي كه نوشته اند: معتصم وقتي مرد اموالي كه از او بر جاي ماند عبارت بود از: هشت هزار دينار، هيجده ميليون درهم، هشتاد هزار اسب، هشتاد هزار از ديگر چارپايان، هشت هزار برده و هشت هزار كنيز. [4] .

با اين حال هيچ يك از اين مناصب و مفاخر، عطش او را برطرف نكرد و جز وبال و پشيماني حاصلي برايش نداشت. نوشته اند: معتصم در بستر مرگ همواره اين آيه ي شريفه را مي خواند:

«... حتي اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون.» [5] .

... تا بدانچه به ايشان داده شده است خوشحال شدند (و دل به آن بستند)، ناگهان آنها را گرفتيم. در اين هنگام همگي مأيوس شدند.

و مي افزود: اگر مي دانستم عمرم اين همه كوتاه است اين اعمال (و جنايات) را مرتكب نمي شدم. [6] و نيز اين شعر را مي خواند:



و افسدت دنياي و ديني سفاهة

فمن ذا الذي مني بمصرعه اشقي؟



فياليت شعري بعد موتي ما اري

الي رحمة الرحمان ام ناره القي؟ [7] .



- دنيا و دينم را از روي سفاهت و ناداني تباه كردم، پس چه كسي جايگاهي بدتر و شقي تر از من دارد؟

- اي كاش مي دانستم بعد از مرگ چه سرنوشتي خواهم داشت: آيا رحمت پروردگار مهربان نصيبم مي شود يا به درون آتش (خشم و غضب) او افكنده خواهم شد؟

مضمون آن گفته و اين شعر، گوياي اين است كه معتصم با جنايتي كه انجام داده بود - كه به شهادت رساندن امام جواد (ع) يكي از آنها است - به روشني جايگاه خود را در



[ صفحه 120]



آتش دوزخ مي ديد. و گرنه اين كلمات را بر زبان جاري نمي كرد.

كارگردانان و سياستمداران حكومت معتصم، فضل بن مروان، احمدبن عمار، محمد ابن عبدالملك زيات و احمد بن ابي دؤاد بودند كه سه نفر اول به ترتيب پست وزارت را داشتند. [8] و نفر آخري عهده دار سمت قاضي القضاتي بود.


پاورقي

[1] وي در آغاز بر تمامي امور به ويژه بر ديوانهاي حكومتي و مسائل مالي حكومت دست داشت؛ ولي عده اي از او نزد معتصم سعايت كرده و به او گفتند: تو در اسم، خليفه هستي و خليفه ي واقعي فضل بن مروان است. در پي اين سعايتها معتصم بر او خشم گرفت و او را از پست وزارت بركنار و تبعيد كرد (كامل، ج 6، ص 453).

[2] البداية و النهاية، ج 10، ص 309.

[3] همان، ص 299 و مآثر الانافه، ج 1، ص 220.

[4] الامام الجواد من المهد الي اللحد، ص 66.

[5] انعام (6) آيه ي 44.

[6] البداية و النهاية، ج 10، ص 309.

[7] الامام الهادي من المهد الي اللحد، ص 29.

[8] ر.ك: الفخري ص 232 - 233.