بازگشت

متوكل و علويان


متوكل عباسي در مقايسه با ديگر زمامداران معاصر امام هادي (ع) نسبت به علويان، سرسخت تر و كينه توزتر بود. «ابوالفرج اصفهاني» مي نويسد:

متوكل نسبت به خاندان ابوطالب بسيار بدرفتار بود، و با خشونت و تندي با آنان برخورد مي كرد، و كينه ي سختي از ايشان بر دل داشت، و پيوسته نسبت به آنان بدگمان بود و آنها را متهم مي كرد....

كار بدرفتاري متوكل نسبت به علويان در حدي بود كه هيچ يك از خلفاي بني عباس با آنان چنين رفتاري نكرده بودند. [1] .

ونيز مي نويسد:

در دوران حكومت واثق فرزندان ابوطالب در سامرا جمع بودند و در رفاه به سر مي بردند؛ ولي در روزگار متوكل همگي متواري و پراكنده شدند. [2] .

«ابوالفرج اصفهاني» به علل اين سختگيريها و كينه توزيها اشاره نكرده است؛ ولي شايد بتوان علاوه بر گرايشهاي اعتقادي و جنبه هاي روحي و نفساني وي - كه در پيشگويي اميرمؤمنان (ع) بدان اشاره شده بود - دو عامل ديگر را بر آن افزود:

1- مأمون در دوران زمامداري خود در نزاع بين «اهل حديث» و «معتزله» به «معتزله» گرايش داشت و در مسائل اعتقادي و جريانات سياسي همواره از اين فرقه حمايت مي كرد. اهل حديث به عنوان يك فرقه ي عثماني مذهب، موضع مخالف و حادي عليه اميرمؤمنان داشتند؛ ولي در ميان معتزله ي بغداد نسبت به آن حضرت، گرايش مثبتي وجود داشت.

معتصم و واثق نيز همين سياست مأمون را تا حدودي دنبال كردند. نتيجه ي اتخاذ اين روش اين بود كه علويان و پيروان اميرمؤمنان (ع) تا حدودي از آزادي عمل برخوردار بوده راه براي حضور آنان در مجامع هموار گشت.

متوكل كه بر سر كار آمد از «اهل حديث» جانبداري كرد و آنان را عليه معتزله و شيعه



[ صفحه 129]



برانگيخت و بدين ترتيب در پي يك آرامش نسبي، سركوبي اين دو گروه به شدت دنبال شد.

وي، روش خلفاي پيش از خود: مأمون، معتصم و واثق را در حمايت از مكتب اعتزال به باد انتقاد گرفت و نياكان خود را با آن همه جنايتي كه در حق پيشوايان اسلام و شيعيان روا داشته بودند متهم به دوستي و علاقمندي نسبت به اميرمؤمنان (ع) و خاندان او كرد؛ روي همين جهت از آنان خشمگين و عصباني بود. [3] .

2- افرادي به دستگاه خلافت متوكل راه يافته و مسؤوليتهاي اجرايي كشور را برعهده داشتند كه به دشمني اهل بيت (ع) معروف بودند، و اين افراد نقش مهمي در تحريك خليفه به موضعگيري و برخورد حاد عليه علويان داشتند. از جمله ي اين افراد مي توان عناصر ذيل را نام برد: عبيدالله بن يحيي بن خاقان، وزير متوكل؛ علي بن جهم، شاعر شامي، عمر بن فرج رخجي؛ ابوالسمط (از دودمان مروان بن ابي حفصه) و عبدالله بن محمدهاشمي معروف به «ابن اترجه».

اينان به خاطر كينه اي كه از حضرت علي (ع) و دودمان او به دل داشتند، پيوسته از علويان نزد متوكل سعايت كرده، او و حكومتش را از آنان مي ترساندند و وادارش مي كردند تا دست به تبعيدشان زده و نسبت به ايشان بدرفتاري نمايد. و نيز او را تشويق مي كردند كه پدران و اجداد آنان (امامان عليهم السلام) را كه مردم به ايشان عقيده داشتند و براي آنان در دين منزلت والايي قائل بودند، تحقير كند. [4] .

مورخان درباره ي «عبيدالله بن يحيي بن خاقان» نوشته اند:

عبيدالله، وزير متوكل نسبت به آل ابوطالب بسيار بدبين بود، از اين جهت به متوكل سفارش مي كرد تا بر آنان ظلم و ستم روا دارد. [5] .

«ابوالفرج اصفهاني» گوشه اي از بغض و دشمني «عمر بن فرج رخجي» را نسبت به شيعيان و علويان چنين ترسيم مي كند:

وي كه از سوي متوكل به فرمانداري مكه و مدينه گمارده شده بود، مانع ارتباط خاندان ابوطالب با مردم مي شد و از احسان و كمك مردم نسبت به آنان جلوگيري مي كرد، و اگر



[ صفحه 130]



مي شنيد فردي به ايشان كمك كرده است - هر چند به مقدار اندكي - شخص كمك كننده را تحت شكنجه و آزار قرار مي داد و جريمه ي سنگيني را برايش مقرر مي كرد.

محاصره ي اقتصادي فرماندار متوكل نسبت به علويان، آنان را دچار تنگدستي طاقت فرسايي كرد؛ به گونه اي كه چند بانوي علويه تنها با يك پيراهن زندگي مي كردند، وناچار بودند هنگام نماز، آن پيراهن را به نوبت بپوشند و نماز بخوانند و بقيه ساعات را در اتاقهاي خود برهنه به سر برند. اين وضع تا زماني كه متوكل زنده بود ادامه داشت. [6] .

و اين در شرايطي بود كه طاغوت زمان براي خوشگذرانيهاي خود ميليونها دينار از بيت المال صرف مي كرد و بي حساب و كتاب، هزاران دينار به خوانندگان، نوازندگان، رقاصان و دلقكها مي پرداخت؛ اما اهل بيت رسول خدا (ص) را گرفتار چنين تنگدستي كرده مانع مي شد از اينكه مردم با ايشان رابطه برقرر كنند و حقوقشان را بپردازند.


پاورقي

[1] مقاتل الطالبيين، ص 395.

[2] همان، ص 394.

[3] كامل، ج 7، ص 56.

[4] همان.

[5] مقاتل الطالبيين، ص 395.

[6] مقاتل الطالبيين، ص 396.