صرف اموال براي بدگويي به علويان
متوكل بخشي از بيت المال مسلمانان را به مبلغان درباري و شاعران جيره خواري مي داد كه اهل بيت عصمت و طهارت (ع) را دشنام مي دادند، از آن جمله مي توان از بذل و بخششهاي او به شاعر مزدور؛ «مروان بن ابي الجنوب» ياد كرد. وي به پاداش كينه توزي اين شاعر دين به دنيا فروخته و بدگويي او از علويان، او را غرق در طلا و پول كرد و فرمانروايي يمامه و بحرين را به او سپرد. مضمون بعضي از اشعار او كه استحقاق اين همه صله ي شاهانه را پيدا كرد چنين است:
- حكومت خليفه، جعفر [1] ، موجب امنيت دين و دنيا شده است.
- ميراث محمد، از آن شماست، علاوه بر آنكه به وسيله ي شما بي عدالتيها از بين مي رود.
- دختر زادگان (پيامبر) اميد به ارث بردن دارند؛ در حالي كه به اندازه ي ناخني حق ندارند!
- داماد (يعني علي (ع)) ارث نمي برد و دختر، وارث امامت نمي شود! [2] .
[ صفحه 131]
پاورقي
[1] جعفر نام متوكل است.
[2] ملك الخليفة جعفر
للدين و الدنيا سلامه
لكم تراث محمد
و بعد لكم تنفي الظلامة
يرجو التراث بنو البنا
ت و مالهم فيها قلامه
و الطهر ليس بوارث
و البنت لا ترث الامامة
(كامل، ابن اثير، ج7، ص101)
شاعر آزاده و متعهدي به نام شيخ يعقوبي به ياوه سراييهاي «ابن ابي الجنوب» پاسخ داده و خطاب به او گفته است:
لا سنخ في واديك يا
بن ابي الجنوب حيا الغمامه
قد بعت دينك بالذي
حاولت من دنيا اليمامه
فمدحت ملكا ما به
للدين و الدنيا سلامه
لو كنت تنصف ما لغير
الال فيها من قلامه
و قد غرك الطمع الخسيس
و غاية الطمع الندامة
ليس التراث لفاجر
و الجور لا ينبغي الظلامه
ليس الخلافة للالي
شغفوا بكاسات المدامه
الطهر اولي في مواريث
النبوة و الامامة
- اي پسر ابي الجنوب! ابر شرم و حيا در بيابان وجود تو گذر نكرده است.
- تو دينت را به انگيزه دستيابي به رياست دنيوي و فرمانروايي بر سرزمين يمامه فروختي.
- پادشاهي را ستايش كردي كه دين و دنيا از دست او در امان نيستند.
- اگر تو انصاف داشتي (مي گفتي:) غير اهل بيت پيامبر (ص) به قدر ناخني در آن ارث حق ندارند.
- تو را حرص و طمعي پست و بي ارزش فريفته است و عاقبت طمع، پشيماني است.
- ميراث پيامبر (ص) به فاسق و فاجر نمي رسد، و ظلم و ستم، دادخواهي را از بين نمي برد.
- خلافت از آن كساني نيست كه همواره دلبسته به جامهاي شرابند.
- داماد - يعني علي (ع) در مورد ارث نبوت و امامت از ديگران سزاوارتر است.
(حياة الامام علي الهادي (ع) ص 292).