بازگشت

مدينه، كانون خطر براي دستگاه خلافت


كافرترين خليفه ي عباسي هر چندبار در پيش گرفتن سياست رعب و كشتار، قلمرو اسلامي را براي مخالفان حكومت به ويژه پيروان اهل بيت (ع) ناامن كرده بود؛ بدان پايه كه كسي جرأت نمي كرد خود را شيعه معرفي كند، ليكن در مقابل، امام هادي (ع) نيز به عنوان پيشواي شيعيان و اصيل ترين و قوي ترين جبهه ي مخالف حكومت مستبد و خودكامه ي متوكل، با فعاليتهاي فرهنگي و سياسي گسترده و هماهنگ، و جهت و تشكل دادن به مبارزه شيعيان و علويان و هدايت و رهبري الهي آنان، خواب را از چشم طاغوت زمان ربوده و مدينه را به پايگاه مبارزه عليه دستگاه خلافت عباسي و كانون خطري براي موجوديت آن تبديل كرده بود.

از مجموع 33 سال و اندي دوران امامت امام هادي (ع) حدود سيزده سال آن در مدينه سپري شد. پيشواي دهم (ع) در طول اين مدت با استفاده از ضعف و آشفتگي اوضاع حكومت به تبيين و گسترش مباني اعتقادي و فرهنگي اسلام، و رهبري و هدايت امت مسلمان همت گمارد و از سرچشمه ي زلال و مطمئن امامت، تشنگان حقيقت و عدالت را سيراب كرد.

دانش پژوهان و حق جويان از هر سو به محضرش روي آورده و از دانش خدادادي اش بهره مي جستند. شيعيان و دوستان اهل بيت (ع) نيز كه تعدادشان در آن زمان، بيش از پيش و جمعشان متشكل تر بود، از نقاط مختلف، به ويژه ايران، عراق و مصر، به صورت حضوري يا از طريق نوشتن نامه، مسائل و مشكلاتشان را مطرح مي كردند و از آن گرامي رهنمود مي گرفتند.

وكلا و نمايندگان امام (ع) نيز در ميان مردم پراكنده بودند و از نزديك با آنان ارتباط



[ صفحه 148]



داشتند و به مسائل شرعي و مشكلات اقتصادي ايشان رسيدگي مي كردند.

امام هادي (ع) در مدينه از آن چنان موقعيت اجتماعي و محبوبيت مردمي برخوردار بود كه فرماندار آن شهر، به رغم همه تلاشها و فشارها عليه شيعيان، قدرت موضعگيري عليه آن حضرت و تحميل امري را بر او نداشت، و در حقيقت تشكيلات امام (ع)، دولتي در مقابل دولت عباسي بود كه مستقل و تحت رهبري او اداره مي شد.

البته برنامه ريزيها و تصميم گيريهاي مهم و كارهاي اساسي، به ويژه در زمينه مسائل تشكيلاتي و مناسبات انساني، پنهاني و دور از چشم دولتمردان عباسي و جاسوسان آنان انجام مي گرفت و اصل «تقيه» در اين مسائل حياتي، همواره به عنوان استراتژي مبارزاتي مورد عنايت امام (ع) و پيروان خاص آن حضرت بود. به عنوان نمونه «محمد بن شرف» مي گويد:

همراه ابوالحسن (ع) در مدينه راه مي رفتم. امام (ع) ازمن پرسيد: آيا تو پسر شرف نيستي؟ عرض كردم: آري. آنگاه خواستم در ارتباط با موضوعي از حضرت سؤال كنم. امام (ع) بر من پيشي گرفت و فرمود: ما هم اكنون در حال عبور از خيابان اصلي (شهر) هستيم و اين محل براي طرح سؤال مناسب نيست. [1] .

اين داستان از يكسو شدت خفقان حاكم را نشان مي دهد، و از سوي ديگر بيانگر ميزان پنهانكاري امام (ع) و رعايت مسائل امنيتي از سوي آن حضرت است. بدون شك، پرسشي كه در ذهن همراه امام (ع) بود، پرسشي عادي و مربوط به مسائل فرعي مورد ابتلاي سؤال كننده نبود و گرنه حضرت مانع طرح آن نمي شد.

با اين حال، آمد و شدهاي فراوان مردم از نقاط دور و نزديك به خانه ي امام (ع) و نفوذ و محبوبيت آن حضرت در ميان قشرهاي مختلف جامعه، از ديد كارگزاران و جاسوسان حكومت عباسي پنهان نبود، و همين امر سبب شد تا آنان از ناحيه ي امام (ع) احساس خطر كرده وجود حضرتش را در مدينه به زيان حكومت بدانند.

در پي اين احساس، مسخ شدگان و جيره خواران حكومت، دست به كار شده و براي نشان دادن ميزان سرسپردگي خويش به طاغوت زمان و نيز حفظ مقام و موقعيت خود در



[ صفحه 149]



مدينه، از امام (ع) نزد متوكل سعايت كردند و از او خواستند هر چه سريعتر نسبت به آن حضرت تصميم بگيرد و او را از مدينه تبعيد كند.

از گفته مسعودي برمي آيد كه گزارشگران و سعايت كنندگان، افراد زيادي بودند. وي پس از نقل گزارش «بريحه» به متوكل مي افزايد: «نامه هاي ديگري نيز قريب به مضمون نامه بريحه براي متوكل فرستاده شد.» [2] علاوه بر اينكه در منابع تاريخي از دو فرد مختلف با دو عنوان به عنوان گزارشگر نام برده شده است. [3] .

مسعودي و ديگران نوشته اند: «بريحه» عباسي؛ متصدي امر نماز در مكه و مدينه، طي نامه اي به متوكل نوشت:

اگر تو را به حرمين (مكه و مدينه) نيازي هست، علي بن محمد را از اين دو شهر اخراج كن؛ زيرا او مردم را به سوي خود خوانده است و گروه زيادي دعوتش را پذيرفته اند. [4] .

بنابر نقل شيخ مفيد «عبدالله بن محمد» كه از سوي حكومت براي اقامه ي نماز و امور نظامي مدينه تعيين شده بود، ضمن اذيت و آزار امام هادي (ع)، از آن حضرت نزد متوكل بدگويي و سعايت كرد. [5] شيخ مفيد به محتواي سعايت اشاره اي نكرده است. در بعضي منابع، محتوا و محورهاي سخن چيني وي موارد زير ذكر شده است:

1- توده هاي مردم، اطراف امام (ع) جمع شده اند؛ در حدي كه مي تواند براي حكومت خطر آفرين باشد.

2- اموال زيادي از نقاط مختلف جهان اسلام براي امام (ع) فرستاده مي شود و دور نيست كه وي با اين اموال، سلاح تهيه كند و در برابر حكومت عباسي به مقابله برخيزد.

3- بعيد به نظر نمي رسد كه امام (ع) - با موقعيتي كه دارد و مقدمات و زمينه هايي كه



[ صفحه 150]



فراهم كرده است - دست به يك قيام كوبنده براي نابودي حكومت عباسي بزند. [6] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 176.

[2] اثبات الوصية، ص 197.

[3] در اينكه عبدالله و بريحه نام دو نفر با دو مسؤوليت است يا نام يك نفر، اختلاف است. ظاهر امر و اختلاف نقل مي نماياند كه دو نفر باشند؛ ولي بعضي احتمال يك نفر بودن آن را داده و نوشته اند: بريحه همان عبدالله بن محمد بن داوود بن علي بن عبدالله بن عباس است كه ابن اثير از وي «ابن اترجه» يا «ابرجه» تعبير كرده ولي در بقيه ي كتابها از او با عنوان «بريحه» ياد شده است «ر.ك: الامام الهادي من المهد الي اللحد، ص 83، پانوشت).

[4] اثبات الوصية، ص 196؛ عيون المعجزات، ص 131؛ بحارالانوار، ج 50، ص 209.

[5] ارشاد، ص 333.

[6] حياة الامام علي الهادي (ع)، ص 234.