بازگشت

عكس العمل مردم مدينه


«يحيي بن هرثمه» با در دست داشتن نامه متوكل و مأموريت بررسي و ارزيابي اوضاع سياسي مدينه و بازرسي منزل امام هادي (ع) و انتقال او به سامرا وارد مدينه شد.

هنگامي كه مردم مدينه از ورود «ابن هرثمه» و مأموريت او آگاه شدند، فرياد اعتراض برآورده، شيون و ناله سر دادند، به گونه اي كه خود «يحيي» مي گويد: «من تا آن روز آن چنان ضجه و ناله اي نشنيده بودم». و بدين وسيله، اقدام متوكل را محكوم كردند.

«يحيي» كوشيد تا مردم را خاموش و آرام كند. براي اين منظور سوگند ياد كرد كه هيچگونه مأموريتي كه متضمن آسيب رساندن به امام هادي (ع) باشد ندارد و از ناحيه ي او هيچ خطري آن حضرت را تهديد نمي كند. سپس منزل امام (ع) را تفتيش كرد؛ ولي جز چند قرآن و كتابهاي ادعيه و علوم، چيز ديگري نيافت. [1] .

اين جريان، نشانگر ميزان محبوبيت و موقعيت امام (ع) در ميان مردم مدينه از يكسو، و بيم و خوف مردم از سرنوشتي كه از سوي حكومت وقت براي آن حضرت رقم زده شده بود، از سوي ديگر مي باشد.

پيروان اهل بيت (ع) از اين موضوع متأثر و بيمناك بودند كه با تبعيد امام (ع) و پيشوايشان به مركز خلافت، از فيض وجود و فوز درك محضر آن امام بزرگوار محروم مي گشتند؛ چون آنان با تجربه اي كه از جريان تبعيد پدران گرامي آن حضرت، امام رضا و



[ صفحه 154]



امام جواد عليهماالسلام به مركز حكومت عباسي داشتند، مي دانستند يكي از انگيزه هاي مهم حكمرانان عباسي از فراخواني پيشوايان اسلام به مركز خلافت، محروم ساختن مردم از وجود پر فيض ايشان است.

مهمتر از آن، شيعيان بر وجود پيشواي دهم (ع) بيمناك بودند. آنان با شناختي كه از متوكل و شدت كينه و دشمني او نسبت به حضرت علي (ع) و فرزندان او داشتند، احتمال قوي مي دادند كه هدف وي از احضار امام (ع) به شهادت رساندن آن حضرت باشد، و اين احساس در چهره هاي گريان و ناله ها و ضجه هاي آنان به هنگام ورود «پسر هرثمه» به مدينه براي بردن امام (ع)، به روشني پيدا بود؛ به گونه اي كه خود «يحيي» اين حقيقت را درك كرده بود؛ از اين رو، سعي مي كرد با سوگند دروغ چنين وانمود كند كه هيچگونه خطري امام (ع) را تهديد نمي كند.

با اين حال «يحيي بن هرثمه» مأموريت خود را با جديت و قاطعيت انجام داد و خانه ي امام هادي (ع) را تا آنجا كه مي شد بازرسي كرد، تا شايد مدرك و سندي كه نشانگر مخالفت آن حضرت با سياستهاي نظام حاكم باشد به دست آورد و آن را تأييدي بر گزارشهاي داده شده به متوكل و بهانه اي براي تبعيد آن حضرت به «عسكر» قرار دهد.



[ صفحه 155]




پاورقي

[1] ر.ك: تذكرة الخواص، ص 322؛ مروج الذهب، ج 4، ص 84.