بازگشت

چند نكته


- اين فراز تاريخي بيانگر نحوه ي برخورد و تاكتيك امام (ع) در برابر جريانهاي سياسي روز است. سؤال حضرت از وضعيت حكمران و وزير او و نيز خليفه ي آينده، آن هم از شخصي كه به مسائل سياسي آشنايي كامل داشته و با افراد مورد پرسش ارتباط نزديك دارد، نشانگر اين است كه امام (ع) هر چند در مدينه و دور از پايتخت است، ولي اوضاع و جريانات سياسي حكومت را كاملاً تحت نظر داشته از آخرين تحولات مطلع است.

- امام هادي (ع) خبر مرگ واثق را در آغاز از زبان مردم مدينه نقل كرد تا جلو هرگونه خطر احتمالي را بگيرد؛ ولي هنگامي كه در طرف، آمادگي لازم را به وجود آورد و او احساس كرد اين خبر جز از ناحيه ي امام (ع) و علم امامت امكان ندارد و با اين سرعت به مدينه رسيده باشد، موضوع را به صورت قطعي از ناحيه ي خود تشريح كرد.

- امام (ع) در اين گفتگو به صرف بازگو كردن حادثه به عنوان يك خبر بسنده نكرد؛ بلكه آن را در چارچوب قدرت، مشيت، حاكميت و فرمانده خداوند دانست و با بيان ظريف و جالبي به يكي از سنتهاي تغيير ناپذير الهي اشاره كرد و در حقيقت، ذلت و



[ صفحه 163]



نكبت متوجه به سردمداران عباسي را معلول جنايات و ستمگريهاي آنان دانست و اين بيان هشداري به حكام آينده ي عباسي بود كه چنانچه آنان نيز روش نياكان خود را دنبال كنند به سرنوشت ايشان دچار خواهند شد.

7- موقعيت امام (ع) با «بغاي بزرگ» يكي از افسران عالي رتبه و متنفذ حكومت عباسي.

درباريان، فرماندهان و سرداران نظامي دستگاه خلافت عباسي نيز كه همچون اربابانشان، پايبند حكومت و دلبسته ي قدرت بودند، نسبت به علويان، به ويژه امامان عليهم السلام دشمني و كينه ي خواصي داشتند. از اين رو پيشوايان دين به همان نسبت كه خود را از حكمرانان دور نگهداشته و در برخورد با ايشان احتياط مي كردند، نسبت به وابستگان حكومت نيز چنين بودند. ولي درمواردي كه زمينه را مساعد مي ديدند سعي مي كردند به بهانه اي با ايشان تماس گرفته آنان را به مسير حق رهنمون سازند و يا دست كم، از وجود آنها براي رفع مشكل شيعيان استفاده كنند. برخورد امام هادي(ع) با «بغاي بزرگ» در مدينه نموداري از اين سياست است.

پيش از بيان ديدار امام (ع) با «بغا» به پاره اي از اظهار نظر مورخان درباره ي اين سردار بزرگ ترك اشاره مي كنيم تا به اهميت و موقعيت برخورد امام (ع) با او پي ببريم. «مسعودي» مي نويسد:

در ميان تركها، «بغا» پايبند به دين بود و نسبت به علويان مهرباني و خوشرفتاري مي كرد. [1] .

سپس از قول خود او داستاني را در ارتباط با مهرباني وي نسبت به يكي از علويان نقل مي كند كه خلاصه ي آن چنين است:

معتصم بر يكي از علويان خشم گرفت و به من دستور داد تا او را در ميان حيوانات درنده بيندازم تا طعمه ي درندگان گردد. ولي من تحت تأثير دعاها و سخنان او قرار گرفتم و از اين كار منصرف شدم و او را آزاد كردم و تعهد گرفتم كه تا معتصم زنده است خود را نشان ندهد. [2] .

سپس خوابي را كه ديده بود نقل كرده مي گويد:



[ صفحه 164]



در خواب به حضور پيامبر (ص) رسيدم. فرمود: اي بغا! تو نسبت به فردي از امت من مهرباني كردي، او درباره ي تو دعايي كرد كه مستجاب شد....

عرض كردم: اي رسول خدا! از پروردگارت بخواه كه عمر مرا تا 95 سال طولاني كند. رسول خدا (ص) دعا كرد. مردي در كنار او بود، او نيز براي من دعا كرد و گفت: خدايا او را از آفت و بلا حفظ كن. به او گفتم: تو كيستي؟ فرمود: علي بن ابي طالب. از خواب بيدار شدم در حالي كه نام علي بن ابي طالب بر زبان جاري بود. [3] .

تاريخ، ميان امام هادي (ع) و چنين فردي كه از چنان زمينه و ويژگيهايي برخوردار بوده ديداري را ثبت كرده است. در سال 230 هجري كه امام(ع) در مدينه بود، اطراف اين شهر مورد هجوم و غارت اعراب «بني سليم» قرار گرفت؛ به گونه اي كه گروه زيادي كشته شدند و اموال و چارپايان آنان به غارت رفت.

فرماندار مدينه، سپاهي را براي سركوبي شورشيان بسيج كرد، ولي از آنان شكست خورد. واثق، ناچار «بغاي بزرگ» را با نيروي انبوهي براي سركوب شورشگران فرستاد. «بغا» وارد مدينه شد و با اشرار جنگيد؛ عده اي از آنان را كشت و گروهي را به اسارت گرفت، بقيه نيز پراكنده شدند. [4] «ابوهاشم جعفري» مي گويد:

هنگامي كه «بغا» با سپاهش وارد مدينه شد تا به نبرد اعراب شورشي برود، امام هادي (ع) به ما فرمود: با من بيرون آييد تا برويم و ببينيم اين سردار ترك چگونه نيروهاي خود را براي سركوبي شورشگران، آماده و مجهز كرده است.

ما بيرون رفتيم و بر سر راه او ايستاده ايم. سپاهيان «بغا» از جلو ما گذشتند. هنگامي كه «بغا» در برابر ما قرار گرفت. امام (ع) با او به زبان تركي سخن گفت. او بي درنگ از اسب فرود آمد و بر پاي مركب امام (ع) بوسه زد.

من از اين منظره شگفت زده شدم و «بغا» را سوگند دادم و به او گفتم: امام (ع) به تو چه فرمود؟ «بغا» پرسيد آيا اين فرد پيغمبر است؟

گفتم: نه.گفت: او مرا به اسمي خواند كه در كوچكي و در بلاد ترك بدان خوانده مي شدم و تا كنون كسي از آن آگاهي نداشت. [5] .



[ صفحه 165]



تاريخ، از گفتگوهايي كه ميان امام هادي (ع) و بغا، همچنين -به احتمال - ميان ياران آن حضرت و سردار ترك، صورت گرفته سخني به ميان نياورده است.

آنچه از اين گفتگو به دست مي آيد دو نكته مهم است:

1- سيره ي عملي امام (ع) در برخورد با اين جريان: در شرايطي كه احساسات مردم بر اثر غارت و كشتار شورشيان، جريحه دار شده بود و مردم و نيروهاي منطقه اي از دفع فتنه ي آنان ناتوان مانده بودند، امام (ع) براي ديدار فرمانده ي مقتدر ترك و لشكريان او، با يارانش به بيرون مدينه رفت و با اين اقدام، هم بر دلهاي جريحه دار و داغ ديده ي مردم مرهم نهاد، و هم به عنوان رهبر و پيشواي مردم مدينه، «بغا» را بر مأموريتش تشويق و ترغيب كرد.

2- نتيجه مهم اين ديدار: بغا كه از پيش متمايل به خاندان پيامبر (ص) بود، در اين ديدار، آن چنان تحت تأثير رفتار و سخنان امام هادي (ع) قرار گرفت و شيفته ي آن حضرت شد كه در محضر او به خاك افتاد و بر پاي مركبش بوسه زد. سخن گفتن حضرت با او به زبان تركي و بردن نام خاص او كه در كودكي بدان خوانده مي شد نقش مهمي در اين گرايش و كرنش داشت.



[ صفحه 166]




پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 4، ص 75.

[2] همان، ص 76.

[3] مروج الذهب، ج 4، ص 76.

[4] ر.ك: كامل، ابن اثير، ج 7، ص 12.

[5] اعلام الوري، ص 344.