بازگشت

ايجاد محدوديت براي امام


نخستين اقدام امنيتي متوكل عليه امام هادي (ع) تحت نظر گرفتن آن حضرت و ايجاد محدوديت براي آن گرامي و جلوگيري شيعيان از آمد و شد در محل استقرار و ارتباط با پيشوايشان بود. «ابوالقاسم بن قاسم» به نقل از خدمتكار امام (ع) مي گويد: «متوكل از آمد و رفت مردم به خانه ي امام هادي (ع) جلوگيري مي كرد.» [1] .

خانه اي كه از سوي حكومت براي امام (ع) در نظر گرفته شده بود در حقيقت حكم



[ صفحه 178]



زندان را داشت؛ چه آنكه از سوي متوكل جاسوسان و خبرچينان تحت عنوان دربان و خدمتكار بر آن حضرت گمارده شده بودند. آنان تمامي حركتها و ارتباطهاي پيشواي شيعيان را زير نظر داشته، به رده هاي بالاتر گزارش مي دادند و مانع آمد و شد شيعيان به منزل آن حضرت مي شدند. داستان ذيل، گواه روشني بر اين مطلب است:

«صقر بن ابي دلف كرخي» مي گويد: زماني كه متوكل امام هادي (ع) را به سامرا احضار كرد، من نيز به آنجا رفتم تا از وضعيت حضرت خبري به دست آورم. وقتي وارد شدم،؛ زرافي»، دربان متوكل پرسيد:

- چه خبر اي صقر؟

- خير و سلامتي.

- بنشين!

در اين هنگام، حوادث گذشته و جرياناتي كه در آينده ممكن است رخ دهد در نظرم مجسم شد و به پيامدهاي اين اقدام مي انديشيدم و با خود گفتم در آمدن به اين جا دچار اشتباه شده ام. در اين انديشه بودم كه دربان به حاضران اشاره كرد كه از اتاق بيرون روند؛ سپس رو به من كرد و گفت:

- كارت چيست و براي چه منظوري بدين جا آمده اي؟

- براي امر خيري.

- شايد جوياي احوال سرورت هستي؟

- مگر سرور من كيست؟ سرور من اميرالمؤمنين - متوكل - است.

- ساكت باش! منظور من، مولاي واقعي توست! عقيده ات را از من مپوشان؛ زيرا من نيز همكيش تو هستم.

در اين وقت، خدا را سپاس گفتم. آنگاه وارد اتاق امام (ع) شدم. ديدم آن حضرت بر حصيري نشسته و در پيش رويش قبر حفر شده و آماده اي است.

سلام دادم. پاسخ داد و فرمود: بنشين! سپس پرسيد: براي چه آمده اي؟ گفتم: براي خبرگيري و احوالپرسي شما. در اين لحظه چشمم به قبر افتاد و گريستم.

امام (ع) رو به من كرد و فرمود: «گريه نكن! در وضع فعلي به من آسيبي نخواهد



[ صفحه 179]



رسيد.» من خداي را سپاس گفتم.

«صقر» پس از حصول اطمينان از سلامتي امام (ع) از آن حضرت از معناي حديثي كه از رسول خدا (ص) نقل شده است پرسيد. امام (ع) پاسخ داد و در پايان فرمود: خداحافظي كن و از اين جا برو كه بر تو ايمن نيستم. [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 50، ص 148.

[2] اعلام الوري، ص 410.