بازگشت

تفتيش منزل امام


سخن چيني و سعايت از امام هادي (ع) و هجوم به منزل آن حضرت به مورد ياد شده محدود نگشت؛ بلكه منزل پيشواي دهم (ع) بارها مورد يورش ناگهاني مأموران حكومتي قرار گرفت. آنان با آن كه تاكنون از اين ترفند، نتيجه اي نگرفته بودند، ولي شايد براي آن كه خانه ي امام (ع) را براي فعاليتهاي ضد حكومتي، محيطي ناامن جلوه دهند و اين كه هر آن، ممكن است نيروهاي امنيتي بر آن يورش آورند، اين كار را تكرار مي كردند.

البته وجود عناصر پليد و چهره هاي ضد خاندان پيامبر (ص) و دشمن سرسخت امامان عليهم السلام در دستگاه خلافت عباسي در اين حركت بي نقش نبود؛ چه آنكه



[ صفحه 182]



به طور معمول، اين يورشها در پي سعايتها و گزارشهاي همين افراد انجام مي گرفت.

متوكل در پي بهبود از يك بيماري سخت كه مداواي آن با راهنمايي امام هادي (ع) انجام گرفته بود، پانصد دينار خدمت آن حضرت فرستاد. مادر او نيز طبق نذري كه براي بهبودي فرزندش كرده بود، مبلغ ده هزار دينار در كيسه اي مهر و موم شده خدمت آن حضرت فرستاد.

امام هادي (ع) پولهاي آنان را - بدون آنكه حتي مهر كيسه را بگشايد - كناري گذاشت.

مدتي از اين موضوع گذشت، تا آن كه مردي ملقب به «بطحائي» نزد متوكل از امام (ع) سعايت كرد كه اموال و سلاحهاي زيادي نزد اوست و قصد قيام بر ضد حكومت را دارد.

متوكل، سعيد دربان را مأمور كرد شبانه به منزل امام (ع) هجوم برد و آنچه از اموال و سلاح در آنجا هست ضبط كرده و نزد او بياورد.

سعيد مي گويد: چون شب شد با گروهي از دلاور مردان با نردباني بر بام خانه ي ابوالحسن (ع) برآمديم و در تاريكي فرود آمديم و نمي دانستيم چگونه وارد اتاقها شويم. در اين هنگام حضرت متوجه ورود ما شد. از اتاق خود صدا زد: «سعيد! همانجا بايست تا شمع و مشعلي برايت بياورند». مدتي نگذشت كه شمعي آوردند. به اتاق امام (ع) داخل شدم. ديدم لباس پشمينه اي پوشيده و كلاهي از همان جنس بر سر داشت و بر حصيري رو به قبله نشسته و مشغول عبادت است.

امام (ع) رو به من كرد و فرمود: «اين تو و اين اتاقها». تمامي اتاقها را تفتيش كردم، جز بدره ي زري كه مهر مادر متوكل بر آن بود و نيز كيسه ي مهر و موم شده ي ديگري، چيزي نيافتم.

امام (ع) فرمود: «زير سجاده ام را هم جستجو كن!» سجاده را برداشتم، شمشير كهنه اي در غلاف در زير آن بود. كيسه هاي زر و شمشير را برداشته نزد متوكل بردم و گفتم: آنچه از مال و اسلحه در منزل ايشان يافتم اينهاست.

متوكل مادرش را خواست و از جريان كيسه ي پول و مهر او پرسيد. وي جريان نذرش را براي او تعريف كرد. متوكل كيسه ي ديگري محتوي پانصد دينار به من داد و گفت: اينها را براي ابوالحسن ببر و شمشير و كيسه هاي پول ديگر را نيز به او بازگردان و از سوي ما از آن حضرت عذر بخواه!



[ صفحه 183]



من آنها را با شرمندگي بازگرداندم و عرض كردم: سرور من! براي من بسيار گران است كه بدون اجازه وارد منزل شما شوم، ولي چه كنم كه مأمورم.

امام (ع) در پاسخ اين آيه ي شريفه را خواند:

«و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون [1] [2] .

آنان كه ستم كردند به زودي مي دانند كه بازگشتشان به كجاست (و به چه نكبتي گرفتار خواهند شد).


پاورقي

[1] شعراء (26)، آيه ي 227».

[2] ارشاد، ص 330؛ اعلام الوري، ص 334؛ بحارالانوار، ج 50، ص 198، احقاق الحق، ج 12، ص 452 (با اندكي اختلاف).