بازگشت

استيصال متوكل در برابر امام هادي


كشمكش و درگيري دو جبهه ي حق و باطل به رهبري امام هادي (ع) و متوكل سرانجام به پيروزي امام (ع) و ناتواني و شكست متوكل منتهي شد. خليفه ي عباسي در طول چهارده سال حكومت ننگين خود، تمامي كوشش و حيله هاي خويش را - كه ما به بعضي از آنها اشاره كرديم و ضمن درسهاي آينده به موارد ديگر اشاره خواهيم كرد - به كار گرفت تا رهبر مردمي ترين و ريشه دارترين جبهه ي مخالف حكومت خود را از پاي در آورد، يا دست كم، چهره ي الهي او را لكه دار و موقعيتش را تضعيف كند؛ ولي روش و سياست دور انديشانه ي امام (ع) و اقدامها و موضعگيريهاي به موقع و به جاي آن حضرت، تمامي توطئه هاي دشمن سرسخت و كينه توزش را خنثي كرد و امام (ع) موفق شد در دشوارترين و بحراني ترين شرايط سياسي، ضمن حفظ جان خود و گروه زيادي از يارانش، بر بسياري از اهداف سياسي، اجتماعي و فرهنگي اش دست يابد و حريف سرسخت و قدرتمند خود را وادار به اعتراف و ناتواني و شكست در اجراي نقشه هاي خويش نمايد.

متوكل، در پي ناكاميهاي پي در پي از آن همه تلاش و كوشش بر ضد امام هادي (ع)، سرانجام در جمع درباريان از استيصال و درماندگي خود در رويارويي با امام (ع) پرده برداشت و با خشم و ناراحتي خطاب به آنان گفت:

واي به حال شما! كار «ابن الرضا» روزگار مرا سياه كرده و مرا سخت ناتوان و سرگردان ساخته است. هر چه تلاش كردم كه او جرعه اي شراب بنوشد و در مجلس بزمي همنشين و همباده ي



[ صفحه 193]



من گردد موفق نشدم و كوشش كردم تا در اين زمينه فرصتي و توفيقي بدست آورم؛ نشد! [1] .

اين اعتراف از متوكل، آن هم در جمع خواص، گوياترين دليل شكست سياسي وي از پيشواي شيعيان است. [2] .



[ صفحه 194]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 158.

[2] با ملاحظه و مطالعه ي درسهاي بعد و شناخت و آشنايي بيشتر نسبت به فعاليتها و مبارزات امام هادي (ع) در ابعاد سياسي، فرهنگي و اعتقادي، علت شكست و زبوني متوكل در برابر امام (ع) و استيصال و سردرگمي او بهتر و بيشتر روشن مي شود.