بازگشت

زيارت جامعه


از مشهورترين و پرارجترين زيارتنامه هاي امامان (ع) زيارت «جامعه» است كه از امام هادي (ع) به يادگار مانده است و به خواهش يكي از شيعيان به نام «موسي بن عبدالله نخعي»، به او تعليم داده شده است و هر يك از پيشوايان معصوم (ع) را مي توان با آن زيارت كرد.

زيارت جامعه را شيخ طوسي و شيخ صدوق در كتابهاي خود نقل كرده [1] و شخصيتهاي بزرگي تاكنون - به زبان فارسي و عربي - بر آن شرح نوشته اند. [2] .

علامه ي مجلسي در توصيف اين زيارتنامه مي نويسد:

زيارت جامعه، از نظر سند، صحيح ترين زيارتها، از جهت محتوا، عميق ترين، از نظر لفظ، فصيح ترين و از حيث معني، بليغ ترين زيارتنامه ها و پرارجترين آنهاست. [3] .

امام هادي (ع) در اين زيارتنامه به معرفي جايگاه و شناسايي ابعاد وجودي امامان (ع) در نظام آفرينش و نقش هدايتگرانه ي آنان در به كمال رساندن استعدادها و سيراب كردن تشنگان از سرچشمه هاي زلال معرفت و دانش و.. پرداخته و در بياني ژرف و قالبي رسا و عارفانه از گوشه هايي از اسرار نهفته ي امامت پرده برداشته و تنها راه سعادت و دستيابي به كمال را در پيروي از امامان (ع) و چنگ زدن به ريسمان محبت و ولايتشان و دوري و بيزاري از دشمنانشان دانسته است.



[ صفحه 209]



پيش از اين، به مناسبت، فرازهايي از زيارت جامعه را نقل كرديم. اينك بخشهاي ديگري از آن:

«اشهد انكم الائمة الراشدون، المهديون، المعصومون، المكرمون، المقربون، المتقون، الصادقون، المصطفون، المطيعون لله ، القوامون بامره، العاملون بارادته الفائزون بكرامته.

اصطفاكم بعلمه، و ارتضاكم لغيبه، و اختاركم لسره... و رضيكم خلفاء في ارضه، و حججاً علي بريته، و انصاراً لدينه، و حفظة لسره، و خزنة لعلمه، و مستودعاً لحكمته، و تراجمة لوحيه ، و اركاناً لتوحيده، و شهداء علي خلقه، و اعلاماً لعباده، و مناراً في بلاده و ادلاء علي صراطه.»

گواهي مي دهم كه شما، پيشوايان راهنما، هدايت يافته، معصوم، بزرگوار، مقرب، پرهيزگار، راستگو، برگزيده، فرمانبر خدا، استوار كنندگان امر او، و عمل كنندگان بر وفق خواست او هستيد كه به كرامتش نائل آمده ايد.

خداوند، شما را به دانش خويش برگزيد، و براي غيبش پسنديد، و براي سر خويش انتخاب كرد... و پسنديد كه شما جانشينان او در زمينش، و حجتهاي او بر مخلوقاتش، و ياوران دينش، و حافظان سرش، و خزانه داران علمش (كه از آسمان نازل شده است)، و امانتداران حكمتش، و مترجمان و مفسران وحيش و بنيانهاي توحيدش، و گواهان بر خلقش، و پرچمهاي برافراشته براي بندگانش، و نشانه هاي روشن در شهرهايش، و راهنمايان راهش باشيد.

در اين فرازها از زبان پيشواي دهم (ع)، اوصاف و ويژگيهايي براي امامان (ع) بيان شده كه در غير آن يافت نمي شود و هر يك از اين ويژگيها، بيانگر شايستگي آن بزرگواران براي رهبري امت و جانشيني از پيامبر (ص) است. علاوه بر آنكه تصريح شده است خداوند، آنان را خليفه ي خويش در زمين و حجت خود بر آفريده هايش قرار داده است. با اين وصف، جايي براي خلافت و حجت بودن ديگران باقي نمي ماند.

امام (ع) پس از برشماري ويژگيها و مسؤوليتها و نقشهاي ياد شده براي امامان (ع) به رابطه و وظيفه ي مردم نسبت به آنان اشاره كرده مي فرمايد:



[ صفحه 210]



«... فالراغب عنكم مارق، و اللازم لكم لاحق، و المقصر في حقكم زاهق، و الحق معكم و فيكم و منكم و اليكم و انتم اهله و معدنه، و ميراث النبوة عندكم، و اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم، و فصل الخطاب عندكم، و آيات الله لديكم و عزائمه فيكم، و نوره و برهانه عندكم،و امره اليكم.»

... پس رويگردان از شما از دين خدا بيرون رفته، و ملازم و همراه شما، به شما و دين خدا پيوسته و رسيده است، و كوتاهي كننده در حق شما نابود است. حق با شما، در (خاندان) شما و از شما و به سوي شماست، و شما اهل آن و معدن آن هستيد، و ميراث نبوت نزد شماست، و بازگشت خلق به سوي شما و حسابشان با شما، «فصل الخطاب» (حكم جدا كننده ي حق از باطل) نزد شماست. آيات خدا نزد شما، عزيمتهاي او (كوشش و اهتمام در تبليغ دين و پايداري بر مشكلات و سختيهاي آن) در (خاندان) شما (وارد شده و بر شما حتم و واجب شده است) و نور و برهانش نزد شما و امر خداوند مربوط به شماست.

«من والاكم فقد والي الله، و من عاداكم فقد عاد الله، و من احبكم فقد احب الله، و من ابغضكم فقد ابغض الله، و من اعتصم بكم فقد اعتصم بالله.»

دوستار شما دوستار خدا، و دشمن شما دشمن خداست. هر كس به شما محبت ورزد به خدا محبت ورزيده و آن كه به شما كينه ورزد به خدا كينه ورزيده است، و هر كه به شما تمسك جويد به خدا تمسك جسته است.


پاورقي

[1] ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 5، ص 95 از شيخ طوسي؛ عيون اخبار الرضا (ع) ج 2 ص 277، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 609 از شيخ صدوق.

[2] از جمله ي اين شرحها مي توان شرح محمد تقي مجلسي، سيد عبدالله شبر، سيد علي نقي حائري، شيخ محمدعلي رشتي نجفي، سيد محمد حسيني و سيد محمد طباطبايي به زبان عربي و شرح سيد حسين همداني به زبان فارسي را نام برد. براي آگاهي بيشتر از شرحهاي نوشته شده به الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج 13، ص 305 رجوع كنيد.

[3] بحارالانوار، ج 99، ص 144.