بازگشت

ابطال نظريه ي جبر و تفويض


از ارزشمندترين و عميق ترين آثار فرهنگي به يادگار مانده از پيشواي دهم (ع) رساله اي است كه در پاسخ مردم اهواز در موضوع جبر و تفويض نوشته است. امام (ع) در آغاز اين رساله به اختلاف موجود در ميان شيعيان در مسائل اعتقادي اشاره كرده مي فرمايد:

.... آنچه را درباره ي اختلاف نظرهايتان در امر دين و بحث در تقدير الهي و نيز قول به جبر از سوي بعضي و قول به تفويض از سوي بعضي ديگر، همچنين پراكندگي شما در مسائل اعتقادي و گسستگي ريسمان وحدتتان و دشمنيهايي كه بين شما به وجود آمده، نوشته بوديد، و از من خواسته بوديد كه نظريه ي حق را براي شما بيان كنم، فهميدم و از همه ي آنها آگاه شدم.

امام (ع) پس از اين مقدمه، نظريه ي مردم پايبند به اسلام را از دو حال خارج نمي داند: يا حق است و بايد از آن پيروي كرد، و يا باطل است كه بايد از آن دوري جست؛ سپس براي وحدت، قرآن را به عنوان محور و معياري كه همه ي مسلمانان بدون هيچ اختلافي آن را قبول دارند معرفي مي كند و نتيجه مي گيرد كه اگر قرآن به درستي مطلبي گواهي دهد بر همگان لازم است كه آن را بپذيرند.

امام (ع) پس از بيان اين مقدمه ي اساسي و مستدل، به حديث ثقلين اشاره كرده و با استناد به آيات قرآن، آن را از موضوعاتي مي داند كه قرآن به درستي آن گواهي داده است. سپس براي تأكيد مطلب، رواياتي را از پيامبر (ص) در مورد امامت اميرمؤمنان (ع) ذكر مي كند كه مورد اتفاق شيعه و اهل سنت است.

پيشواي دهم (ع) پس از ذكر اين مثال روشن براي ارجاع مسائل اختلافي به قرآن، و معيار قرار دادن كتاب خدا براي بازشناسي اخبار درست از اخبار نادرست، به تشريح موضوع مورد سؤال - يعني جبر و تفويض - پرداخته و با بياني روشن و رسا و ارائه ي آيات گوناگون، اعتقاد به هر يك از جبر و تفويض را باطل و درستي عقيده ي «الامر بين الامرين»



[ صفحه 239]



را اثبات كرده است.

و بدين ترتيب، بنياد فكري و شالوده ي اعتقادي دو انديشه ي كلامي رايج در آن عصر را كه در مقايسه با ديگر انديشه هاي اعتقادي از رونق و بازار گرمي بيشتري برخوردار بودند، در هم فرو ريخت؛ تفكر الحادي «جبر» كه اساس آن را اشاعره نهادند و مردم را بدان فراخواندند و گفتند: بندگان خدا در كارهايشان مجبورند و هيچ اراده و اختياري از خود ندارند. و نقطه ي مقابل آن، انديشه ي «تفويض» كه معتزله مروج آن بودند و مي گفتند: خداي متعال بندگانش را واگذاشته تا با توان و اراده ي خود هر كاري كه مي خواهند انجام دهند و خداوند هيچ گونه اراده و سلطنتي برايشان ندارد.

لازمه ي اعتقاد بر نظريه ي نخست، نسبت ظلم و جور دادن به خدا، و نتيجه ي مترتب بر نظريه ي ديگر، نسبت عجز و ناتواني به ذات حق دادن و سلب قدرت تامه ي الهي از امور مربوط به بندگان و نيز بي اعتباري وعد و وعيد پروردگار است. زيرا خداوندي كه همه ي كارها را به بندگانش واگذار كرده است، دليلي ندارد به آنان اجر و مزد دهد يا آنها را كيفر و مجازات كند. در حالي كه اعتقاد به نظريه ي: «الامر بين الامرين» كه امامان (ع) پرچمدار آن بودند و آن را منطبق با قرآن مي دانستند، هيچيك از اين محذورها را ندارد. خلاصه ي اين نظريه ي به بيان امام هادي (ع) چنين است:

ما - اهل بيت - مي گوييم: خداي عزوجل، مردم را به قدرت خود آفريده و توانايي بندگي و پرستش خود را به ايشان داده است. سپس به آنچه خواسته، آنان را امر و نهي كرده و پيروي دستوراتش را از ايشان پذيرفته و بدان وسيله از آنان خشنود گشته است. همچنين آنان را از نافرماني اش برحذر داشته و هر كس نافرماني كند، او را نكوهش و مجازات مي كند.

خداوند در امر و نهي خود مختار است؛ هر چه را بخواهد برمي گزيند و بدان امر مي كند؛ و هر چه را نپسندد، از آن نهي مي كند، و بدان وسيله كيفر مي دهد؛ و به دليل همان «توانايي» كه به بندگانش داده است، آنها را در صورت پيروي از دستوراتش و دوري از گناهان، پاداش نيكو مي دهد. چه آنكه خداوند، عادل و داراي حكمت بالغه است. [1] .



[ صفحه 240]




پاورقي

[1] براي آگاهي از متن رساله ي امام (ع) و تفصيل استدلال آن حضرت در رد عقيده ي جبر و تفويض و اثبات نظريه ي «امر بين امرين» به تحف العقول، ص 338 - 352 مراجعه كنيد.