بازگشت

خداوند نه جسم است، نه صورت


از جمله مسائل كلامي كه در عصر امام هادي (ع) مورد بحث و اختلاف آراء متكلمان بود، مسأله جسميت و عدم جسميت خداوند بود. سؤالات متعدد شيعيان از امام (ع) درباره ي نظريه ي «تجسيم» و بازگو كردن نظريات و عقايد پراكنده مردم در اين موضوع، گواه روشني بر حاد بودن اين مسأله در جامعه ي اسلامي آن روز است. اينك دو نمونه:

- ابراهيم بن محمد همداني مي گويد: به محضر ابوالحسن (ع) نوشتم: در دوران ما از دوستان شما كساني هستند كه درباره ي توحيد، اختلاف نظر دارند؛ بعضي مي گويند: خدا جسم است و بعضي مي گويند: صورت است. امام (ع) در پاسخ من به خط خود نوشت:

«سبحان من لا يحد و لا يوصف، ليس كمثله شيي ء و هو السميع العليم.» [1] .

منزه است خدايي كه حد و وصف ندارد، بي نظير است و او شنوا و داناست.

- صقر بن ابي دلف مي گويد: از ابوالحسن، علي بن محمد (ع) درباره ي توحيد پرسيدم و عرض كردم: من بر عقيده ي هشام بن حكم [2] هستم. امام (ع) برآشفت و فرمود:

شما را به عقيده ي هشام چه كار؟ كسي كه معتقد باشد خدا جسم است، از ما نيست و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم. اي پسر ابودلف! جسم حادث است، در حالي كه خداوند، پديد آورنده و سازنده ي آن جسم است. [3] .

سخنان امام هادي (ع) در حقيقت توحيد، استحاله ي وصف پروردگار به صفتي كه محيط بر كنه ذات حق تعالي باشد و... ازديگر آثار فرهنگي ارزنده ي آن حضرت است كه به



[ صفحه 242]



منظور روشن كردن حق و زدودن شبهه از افكار و عقايد مسلمانان القا شده است. [4] و ما به لحاظ محدوديت اين سلسله درسها ناچار از بيان آنها صرفنظر كرديم.


پاورقي

[1] توحيد، ص 101.

[2] در اين كه هشام قائل به تجسيم بوده يا نه و اگر بوده چه زماني قبل از هدايتش به دست امام صادق (ع) يا بعد از آن، ميان محققان اختلاف است. عقيده ي بسياري بر اين است كه وي پيش از آن كه به محضر امام صادق (ع) برسد و جزو ياران وي قرار گيرد قال به تجسيم بود. بعضي نيز بر آنند كه منظور وي از جسم، معناي مصطلح و رايج آن نبوده، بلكه وي جسم را مرادف «شيئي» مي دانسته است. به هر حال آنچه درباره ي اين صحابي بزرگوار امام (ع) مي توان گفت: اين است كه وي، پس از آنكه در رديف ياران پيشواي ششم (ع) در آمد، عقايد درستي داشته و اعتقاد به تجسيم و تشبيه نداشته است.

[3] توحيد، ص 104.

[4] تفصيل سخنان امام (ع) در زمينه هاي ياد شده در احتجاج، ج 2 ص 44، و الحيا ة الامام، علي الهادي (ع) ص 98 - 130 مطالعه كنيد.