بازگشت

حل معضلات علمي حكومت


با آنكه سياست كلي خلفاي عباسي، منزوي كردن امامان (ع) و بهره گيري از نظرات و فتاواي عالمان درباري در زمينه ي مسائل و مشكلات علمي بود، اما گاه شرايطي پديد مي آمد و مسائل و معضلات علميي پيشاروي حكومت رخ مي نمود كه حل آن از عهده ي عالم نمايان درباري بيرون بود و خليفه ناچار مي شد براي حل مشكل به امام (ع) روي بياورد، و حضرت با دانش امامت، چنان مسأله را مي شكافت و حق را روشن و مستدل بيان مي كرد كه فقهاي درباري در برابر آن تسليم شده لب به تحسين و تمجيد آن حضرت مي گشودند و خليفه، نظر و فتواي امام (ع) را مي پذيرفت و همان را ملاك عمل قرار مي داد. در ذيل به سه نمونه از اين گونه موارد اشاره مي كنيم.

- نذر متوكل: متوكل مريض شد. نذر كرد در صورت بهبودي، دينارهاي (سكه هاي طلايي) زيادي صدقه بدهد. پس از بهبودي، فقها را جمع كرد و از مقدار دينارهايي كه بايد صدقه بدهد تا صدق «كثير» بكند، پرسيد. هر كس چيزي گفت. ناچار با راهنمايي فردي به امام (ع) متوسل شد. حضرت پاسخ داد: بايد هشتاد دينار صدقه بدهد. وقتي پاسخ امام (ع) به اطلاع متوكل رسيد، از علت و دليل حكم سؤال كرد. حضرت در پاسخ، به آيه ي ذيل استناد كرد:

«لقد نصركم الله في مواطن كثيرة. ¸ [1] .



[ صفحه 244]



خداوند شما را در جاهاي زيادي ياري كرد.

و افزود: جنگهاي رسول خدا (ص) را شمرديم، هشتاد مورد شد.

متوكل با شنيدن اين فتوا و اين استدلال قرآني خوشحال شد و به آنكه او را به امام (ع) راهنمايي كرده بود ده هزار درهم (سكه ي نقره) جايزه داد. [2] .

- كيفر مسيحي زناكار: مرد نصرانيي را كه با زن مسلماني زنا كرده بود نزد متوكل آوردند تا حد الهي را بر او جاري كند. نصراني پيش از اجراي حد مسلمان شد. «يحيي بن اكثم» گفت: اسلام، جرائم دوران كفر را محو مي كند - بنابراين، حد از او ساقط است - بعضي گفتند: بايد سه بار حد بر او جاري شود. برخي ديگر، فتواي ديگري دادند.

متوكل با مشاهده ي اين اختلافات، ناگزير شد مسأله را به صورت كتبي از امام (ع) استفتا كند. امام (ع) در پاسخ نوشت: «آن قدر بايد شلاق بخورد تا بميرد».

فتواي امام (ع) مورد انكار «يحيي بن اكثم» و ساير فقها قرار گرفت. آنان به متوكل گفتند: از او درباره ي مستند اين حكم بپرس؛ زيرا چنين فتوايي نه در قرآن بدان سخن رفته و نه در سنت پيامبر (ص).

متوكل، نظر آنان را به امام (ع) منعكس كرد و از حضرت، مستند و مدرك فتواي وي را خواست. امام (ع) در پاسخ، اين آيه را نوشت:

«فلما رأوا بأسنا قالوا امنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركين، فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا....» [3] .

هنگامي كه شدت عذاب ما را ديدند گفتند: هم اكنون به خداي يكتا ايمان آورده و به همه ي معبودهايي كه همتاي او مي شمرديم كافر شديم. اما ايمانشان پس از مشاهده ي عذاب ما، سودي به آنان نبخشيد.

متوكل، پاسخ مستدل امام (ع) را پذيرفت و دستور داد فرد زناكار را آنقدر تازيانه بزنند تا بميرد. [4] .



[ صفحه 245]



- ياد كردن كافر با كنيه : متوكل، كاتب نصرانيي داشت كه سخت مورد علاقه اش بود؛ روي همين جهت او را با كنيه ي «ابونوح» خطاب مي كرد. بعضي منشيان به اين امر اعتراض كرده گفتند: سزاوار نيست براي كافر كنيه قرار داده شود.

متوكل از فقيهان درباري استفتا كرد. هر كدام نظري دادند. استفتايي نيز از امام هادي (ع) كرد. امام (ع) در پاسخ نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحيم. تبت يدا ابي لهب وتب.» [5] .

به نام خداوند بخشنده ي مهربان. بريده باد هر دو دست «ابولهب» و مرگ بر او باد!

و بدين وسيله، به متوكل و فقها فهماند كه كنيه قرار دادن براي كافر اشكال ندارد؛ چرا كه خداوند از عموي كافر پيامبر (ص) با كنيه ياد كرده است. [6] .



[ صفحه 247]




پاورقي

[1] توبه (9) آيه ي 25.

[2] مناقب، ج 4، ص 402؛ احتجاج، ج 2، ص 453؛ بحارالانوار، ج 50، ص 162.

[3] مؤمن (40)، آيات 84 و 85.

[4] وسائل الشيعه، ج 18، ص 407؛ مناقب، ج 4، ص 405؛ بحارالانوار، ج 50، ص 172.

[5] تبت (111) آيه ي 1.

[6] حياة الامام علي الهادي (ع) ص 239.