بازگشت

روزه


از حضرت امام هادي سؤالات فراواني درباره ي روزه و احكام آن پرسيدند و حضرت تمام آنها را پاسخ داد از جمله اين سؤال و جواب ها موارد زير را مي توان نام برد:

روزه با رؤيت هلال ثابت مي گردد: يكي از معتبرترين راه ثبوت اول رمضان ديدن «هلال» است. هر مكلفي هلال را ببيند روزه بر او واجب مي گردد چه به تنهايي باشد و چه ديگران هم مشاهده كنند. علي بن راشد از امام هادي - عليه السلام - نقل مي كند كه ايشان فرمود: «لا تصم الا للرؤية [1] ؛ جز با ديدن هلال روزه نگير».

فقهاي شيعه مقصود حديث را چنين بيان كرده اند: تا رؤيت هلال ثابت نشده است كي نمي تواند به قصد وجوب و قصد رمضان روزه بگيرد.

روزه ي زنان شيرده: علي بن مهزيار به امام هادي - عليه السلام - نامه اي نگاشت و در آن پرسيد: زني در ايام رمضان فرزند خود يا ديگري را شير مي دهد و روزه بر او فشار مي آورد تا حدي كه بيهوش مي شود و نمي تواند روزه بگيرد، در ضمن نمي تواند براي نوزاد خود دايه استخدام كند تكليف او چيست؟ آيا افطار كند و شير دهد؟ حضرت پاسخ فرستاد:

«ان كانت ممن يمكنها اتخاذ ظئر استرضعت لولدها، و أتمت صيامها، و ان كان ذلك لا يمكنها أفطرت، و ارضعت ولدها، و قضت صيامها متي ما أمكنها» [2] .

«اگر بتواند دايه اي به كار گمارد تا نوزاد را شير دهد بايد روزه بگيرد، و اگر وسع اين كار را نداشته باشد روزه اش را افطار كند و كودك را شير دهد و قضاي روزه را هر وقت ميسر شد بجا آورد».

فقهاء اماميه به استناد اين روايت فتوا داده اند كه: اگر روزه به مادر كم



[ صفحه 100]



شير يا فرزند او زيان برساند و او نتواند دايه اي اجير كند، افطار كند و بعدا قضاي روزه ي فوت شده را بجا آورد.

كفاره ي روزه ي معين: حسين بن عبيده به امام هادي - عليه السلام - طي نامه اي نوشت: اي آقاي من! مردي نذر كرد روزي را روزه بگيرد ليكن آن روز با همسرش درآميخت! كفاره او چيست؟ توقيع حضرت بدين مضمون صادر شد:

«يصوم يوما مكان يوم و تحرير رقبة [3] ؛ يك روز بجاي آن روز روزه مي گيرد و بنده اي را آزاد مي كند».

بر مبناي اين روايت فقها فتوا داده اند كه: كفاره ي افطار روزه تعيين شده به وسيله نذر، مانند كفاره حنث قسم و سوگندشكني است يعني آزاد كردن يك بنده يك اطعام ده مسكين و يا پوشاندن آنها و اگر هيچ يك را نتوانست سه روز، روزه گرفتن است.


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 7، ص 187.

[2] وسائل الشيعه، ج 7، ص 154.

[3] وسائل الشيعه، ج 7، ص 187.