بازگشت

حدود


از جمله احكامي كه حضرت به بيان آنها پرداخت مسائل مربوط به «حدود» است كه در زير، بخشي از آنها را نقل مي كنيم:

1 - حسين بن علي بن شعبه به سند خود از امام علي هادي - عليه السلام - نقل مي كند كه ايشان فرمود: «مردي كه به لواط اعتراف مي كند و بر او بينه اي اقامه نشده است بلكه به اختيار خود اقرار كرده است امام منصوب از طرف خداوند همانطور كه حق دارد او را مجازات كند مي تواند او را ببخشد و ايمني دهد، آيا نشنيده ايد سخن خداي را كه مي فرمايد:

«هذا عطاؤنا فامنن أو امسك بغير حساب [1] ؛ اين عطاي ما است هر آنچه مي خواهي ببخش يا نگهدار...».

اين روايت، آشكارا دلالت مي كند بر اين كه امام منصوب از طرف خداوند در موردد كسي كه به لواط اعتراف كرده است مي تواند حكم خدا را جاري كند يا آن كه او را ببخشد. البته اين حالت اختصاص به آنجا دارد كه شخصي، خود اعتراف كند و اگر عمل شنيع او به وسيله بينه به ثبوت برسد امام تنها مي تواند حكم خدا را جاري كند و ديگر نمي تواند او را عفو كند.

2 - جعفر بن رزق الله نقل مي كند كه: مردي مسيحي را كه با زني مسلمان زنا كرده بود نزد متوكل آوردند همين كه خواستند او را حد بزنند مسلمان گشت و



[ صفحه 108]



يحيي بن اكثم گفت: ايمان او اثر شرك و گناه قبلي را پاك كرد و نبايد او را حد زد. ديگري گفت: او را بايد سه حد زد. و هر يك فتوايي داد. متوكل دستور داد از امام هادي - عليه السلام - استفتاء كنند.

حضرت در جواب استفتاء فرمود: «يضرب حتي يموت؛ او را بايد آن قدر بزنند تا بميرد».

يحيي و ديگر فقها با اين فتوا مخالفت كردند! و از متوكل خواستند نامه اي به امام نوشته و از او بخواهد مدرك اين فتوا را بيان كند. متوكل طي نامه اي خواستار مدرك فتواي حضرت شد. امام در پاسخ پس از بسم الله الرحمن الرحيم، تنها اين آيه را نوشت:

«فلما رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده، و كفرنا بما كنا به مشركين، فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا سنة الله التي قد خلت في عباده و خسر هنالك الكافرون. [2] .

«هنگامي كه عذاب ما را ديدند گفتند به خداي يكتا ايمان آورديم و به معتقدات مشركانه ي قبلي كافر شديم ليكن ايمان پس از مشاهده ي عذاب، به حالشان سودي نداشت اين سنت پايدار الهي در ميان بندگانش است و حق ناگرايان و مبطلان در چنين مواقعي دچار زيان ابدي مي شوند».

متوكل نيز دستور داد آن مرد را آن قدر بزنند تا بميرد [3] .

امام در فتواي خود به كتاب خدا كه باطل را هرگز بدان راهي نيست استناد كرد و متوكل و ساير فقها را از دامنه ي علم و فضيلت خود دچار حيرت ساخت.


پاورقي

[1] سوره ص، آيه 39.

[2] سوره غافر، آيه 84 و 85.

[3] وسائل، ج 18، ص 331.