خدا را نمي توان وصف كرد
امام هادي - عليه السلام - طي حديثي براي فتح بن يزيد جرجاني روشن
[ صفحه 115]
ساخت كه با هيچ صفتي نتوان به ذات و حقيقت پروردگار پي برد و محال است اوصاف ما محيط بر حقيقت حق گردد. در بخشي از اين حديث چنين آمده است:
«خداوند را جز آن گونه كه خود را توصيف نموده است نتوان وصف كرد. چگونه مي توان آفريننده اي را كه حواس و اوهام از دستيابي به گوشه اي از كبرياي او ناتوان و درمانده شده است وصف نمود نه چشمها او را دريابد و نه تعاريف بر او منطبق گردد، بسي والاتر است از توصيف وصف كنندگان، در عين نزديكي دور است و دوري حق عين نزديكي است، دوري و نزديكي درباره ي خدا مفهوم خود را از دست مي دهد و خداوند در اوج دوري نزديك است و در حالي كه نزديك مي باشد دور است، او «كيفيت» را آفريد لذا بدو گفته نمي شود «چگونه» است و مكان را به وجود آورد پس نبايد گفت خدا «كجاست» زيرا حضرت باريتعالي را مكان و كيفيت نباشد و اين دو از مختصات ممكنات است. اوست خداي واحد احد يگانه، بي نياز، نه زاده است و نه مي زايد و همتايي ندارد، جلال خداوندي معزز باد.
اي فتح! همانطور كه با صفات معمولي و الفاظ نارسا نمي توان به كنه ذات خدا رسيد، ذات پاك محمد مصطفي را كه خداوند نامش را در كنار نام خود ذكر كرده است و او را شريك در بخشش خود معرفي كرده است و طاعتش را بر مسلمان فرض نموده است نيز نمي توان به دقت وصف نمود زيرا خداوند درباره ي برگزيده و رسول خود مي فرمايد:
«و ما نقموا الا ان أغناهم الله و رسوله من فضله» [1] .
«منافقان به كينه توزي برنخاستند مگر به سبب آن كه خدا و رسول، آنان را از بخشش و فضل خويش بي نياز ساخته بودند».
و كيفر مخالفت با دستور پيامبر را عذاب دوزخ و لباس هاي قيراندود قرار
[ صفحه 116]
مي دهد زيرا مي فرمايد: (كافران مي گويند) «اي كاش! خدا را اطاعت مي كرديم و اي كاش! رسول را اطاعت مي نموديم» [2] .
اي فتح! اگر نيك بنگري ذات ائمه را نيز نمي توان به درستي وصف كرد زيرا خداوند اطاعت از آنان را مانند اطاعت از پيامبر قرار داده و فرموده است:
«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و أولي الأمر منكم [3] ؛ از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولي الامر پيروي نماييد».
و باز فرموده است: «و لو ردوه الي الرسول و الي اولي الأمر منهم [4] و اگر آنان كار خود را به پيامبر و اولي الامر ارجاع مي دادند...».
و همچنين فرموده است: «ان الله يأمركم أن تؤدوا الأمانات الي أهلها [5] ؛ خداوند به شما فرمان مي دهد تا امانات را به اهلش بازپس دهيد».
و فرمود: «فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون [6] ؛ اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد». و بدين گونه خداوند عظمت اهل بيت را نشان داده است.
اي فتح! خوب توجه كن نه تنها خداوند، پيامبر اكرم و فرزندان فاطمه ي زهرا را نمي توان كما هو حقه وصف كرد بلكه شيعه ي حقيقي ما نيز فراتر از وصف مي باشد...» [7] .
اين حديث شريف به روشني بيان مي كند كه اوصافي را كه بتواند به ذات حق راه يابد محال است بتوان يافت و حضرت احديت را تنها با همان اوصافي مي توان خواند كه خود را بدان ها معرفي كرده است. ما نه تنها ذات حق را ادراك نمي كنيم بلكه ذات مصطفوي و خاندان عصمت و طهارت نيز از ظرفيت انديشه ي بشري خارج است، و آن كس كه به مقام ولاء و دوستي اهل بيت دست يابد، داراي آنچنان صفات برجسته و گرايش هاي عميق ملكوتي خواهد بود.
[ صفحه 117]
كه او را نيز نمي توانيم بطور كامل وصف كنيم.
الا ان ثوبا خيط من نسج تسعه
و عشرين حرفا معاليه قاصر
پاورقي
[1] سوره توبه، آيه 74.
[2] سوره احزاب، آيه 66.
[3] سوره نساء، آيه 59.
[4] سوره نساء، آيه 83.
[5] سوره نساء، آيه 58.
[6] سوره انبياء، آيه 7.
[7] كشف الغمة، ج 3، ص 176.