بازگشت

گوشه اي از تاريخ اسلام


امام هادي - عليه السلام - بعضي از حوادث مهم صدر اسلام و دوران اموي را براي ياران خود نقل مي نمود از جمله حوادثي را كه حضرت بيان كردند ماجراي شهادت قنبر غلام اميرالمؤمنين به دست جنايتكار اموي حجاج بن يوسف ثقفي بود. اين ماجرا را با هم مي خوانيم:

«حضرت فرمود: هنگامي كه قنبر بر حجاج بن يوسف وارد شد آن طاغوت فريا كشيد: براي علي بن ابي طالب چكاري مي كردي؟

- كمك مي كردم تا وضو بگيرد.

- هنگامي كه از وضو گرفتن فارغ مي گشت چه مي گفت؟

- اين آيه را مي خواند:

«فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا أبواب كل شي ء حتي اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد لله رب العالمين».

«پس چون آنچه به آنها تذكر داده شد همه را فراموش كردند ما هم ابواب هر نعمت را (براي اتمام حجت) به روي آنها گشوديم تا به نعمتي كه به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند، ناگاه آن ها را به كيفر اعمالشان گرفتار ساختيم



[ صفحه 185]



آنگاه خوار و نااميد گرديدند پس به كيفر ستمگري ريشه ظالمان كنده شد و ستايش خداي را كه پروردگار جهانيان است» [1] .

گمان مي كنم آيه را به ما تفسير و تأويل مي كرد!

- آري.

- اگر گردنت را بزنم چه مي شود؟

- من به سعادت مي رسم و تو بدبخت مي شوي.

و آن جنايتكار دستور داد تا گردن قنبر اين بنده ي صالح خدا را بزنند! [2] .


پاورقي

[1] سوره انعام، آيه 44 و 45.

[2] رجال كشي.