بازگشت

حرف (ح)


35 - «حاتم بن الفرج»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - معرفي مي كند [1] .

36 - «حسن بن جعفر»: حسن بن جعفر معروف به ابوطالب الفاناني



[ صفحه 215]



بغدادي، شيخ او را از اصحاب امام علي هادي و امام حسن عسكري - عليهماالسلام - نام مي برد. [2] .

37 - «حسن بن الحسن علوي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - معرفي مي كند. [3] .

38 - «حسن بن الحسين علوي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [4] .

39 - «حسن بن خرزاد»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [5] و نجاشي مي گويد: احاديث بسياري نقل مي كرد و كتابي نوشت به نام: «اسماء رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم» و كتاب ديگري به نام: «المتعه» نگاشت. مي گويند در اواخر عمر خود به غلو (گزافه گويي درباره ي ائمه) پرداخت. [6] .

40 - «حسن بن راشد»: كنيه اش ابوعلي مولاي آل المهلب، بغدادي و ثقه است. شيخ او را از اصحاب امام هادي مي شمارد [7] و شيخ مفيد او را از فقيهان بزرگ و مراجعي مي داند كه حرام و حلال ديانت از آنان اخذ شده است و كمترين خدشه اي بدانان وارد نمي شود و سرزنشي متوجه آنان نمي باشد. [8] امام هادي او را وكيل خود ساخت و نامه هايي به او نوشت از جمله:

1 - كشي به سند خود از محمد بن عيسي يقطيني روايت مي كند كه گفت: امام هادي در سال 232 ه نامه اي به ابوعلي بن بلال نوشت كه در آن آمده بود:

«خداي را به داشتن تو سپاسگزارم و شكر نعمات و بخشش او را بر خود لازم مي دانم و بر محمد پيامبر و آل او درود مي فرستم - درود و رحمت خداوند بر آنان باد - پس من ابوعلي را به جاي حسين بن عبدر به نصب نمودم و او را بر



[ صفحه 216]



اين جايگاه، امين مي دانم و معرفت كافي از او دارم و كسي سزاوارتر از او نيست. همچنين مي دانم كه تو رئيس و شيخ ناحيه ي خود هستي به افرادت مهر مي ورزي و نامه هايت گواه مدعا است، پس از ابوعلي اطاعت كن و همه ي حقوق شرعيه ي موجود نزد خودت را به او بسپار و افرادت و موالي را نيز بدين كار تشويق كن و موقعيت و مقام ابوعلي را به آنان يادآور شو تا آنان به نيكي او را ياري كنند و بدان كه ابوعلي نزد ما محبوب و مورد احترام است اجر و پاداشت با خدا باد. خداوند به هر كه بخواهد عطا مي كند كه اوست با رحمت خويش و عطابخش و پاداش دهنده، و تو تحت حمايت خداوند هستي. اين نامه را به دست و خط خود نوشته ام و حمد مي كنم خدا را بسيار...» [9] .

اين نامه به خوبي فضل، وثاقت و امانت ابن راشد را بيان مي كند زيرا حضرت، شيعيان را به او ارجاع داده از آنان خواست از او اطاعت كنند و حقوق شرعيه ي خود را به او بپردازند.

2 - كشي به سند خود از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كند كه گفت: من و ابن راشد نامه ي حضرت امام هادي به موالي ساكن در بغداد، مدائن و سواد (كوفه و توابع آن) را استنساخ كرديم كه متن آن چنين است:

«خداوند را بخاطر داشتن شما و سلامتي خود ستايش و حمد مي كنم و بر پيامبر اكرم و خاندانش برترين و كاملترين درود را مي فرستم و از خدا خواستار بهترين توجه، رأفت و رحمت به اين خاندان مي باشم. من ابوعلي بن راشد را بجاي علي بن الحسين عبدربه و هر كس ديگر از وكلايم نصب كردم و اختياراتي به او تفويض نمودم كه در دست ديگر وكلايم بود تا حقم را استيفا كند از او خشنودم و ديگري را بر او مقدم نمي دارم و شايستگي آن را هم دارد و منزلت او مانند علي بن حسين است پس - خداوند شما را رحمت كند - حقوق شرعيه را به او بپردازيد و از او سرپيچي نكنيد و شتابان به پيروي از خداوند و



[ صفحه 217]



اوامرش روي آوريد، اموال خود را حلال و خون خود را حفظ كنيد. و بر نيكي و تقوا همكاري كنيد و از خدا بترسيد باشد كه مورد رحمت حق قرار گيريد و به ايمان الهي چنگ بزنيد و در حال مسلماني بميريد. اطاعت از ابن راشد را مانند اطاعت خود بر شما واجب كردم و سرپيچي و عصيان او مانند سرپيچي از دستورات من مي باشد. پس جاده ي حق را همچنان ملازم باشيد خداوند به شما پاداش دهد و از فضل خود شما را بي نياز سازد كه خداوند داشته هاي خود را با كرامت عطا مي كند و به بندگان بخشش مي كند و به آنان مهربان است. ما و شما در پناه خداوند هستيم. اين نامه را به خط خود نگاشتم و حمد و سپاس بسيار خداي را سزا است...» [10] .

اين نامه جلالت و مكانت والاي ابن راشد را نزد امام بيان مي كند تا آن جا كه اطاعت از او مانند پيروي از امام و سركشي از اوامرش مساوي مخالفت با حضرت گشته است.

3 - امام هادي - عليه السلام - نامه زير را درباره ي او به ايوب بن نوح و او فرستاد:

«بسم الله الرحمن الرحيم اي ايوب بن نوح! به تو دستور مي دهم از اختلاف و منازعه با ابوعلي دست برداري و بيش از اين از او گله نكني، تو و او هر يك مسؤوليت خود را انجام دهيد و به امور ناحيه تحت وكالت خويش برسيد، اگر شما هر يك در محدوده ي اختيارات خود عمل كنيد وظايف خود را خوب انجام داده ايد و ديگر نيازي به مراجعه به من نداريد. به تو اي ابوعلي! نيز همان دستور را مي دهم كه به ايوب گفته ام تو حقوق شرعيه ي اهالي بغداد و مدائن را وصول مكن و بر آنان از طرف من سرپرستي كن و هر كسي از ناحيه ي ديگري نزدت آمد او را نزد وكيل همان ناحيه بفرست تا حقوق را به او بسپارد. اي ايوب بن نوح و اي ابوعلي دستور من به شما يكسان است هر كدام در محدوده ي



[ صفحه 218]



وظايف خويش عمل كنيد...» [11] .

ابن راشد از موقعيت ممتازي نزد امام - عليه السلام - برخوردار بود و طبيعتا اين منزلت را تنها با تقواي زياد، ورع و پايبندي به دين و مباني آن به دست آورده بود و هنگامي كه او درگذشت، حضرت امام هادي - عليه السلام - اظهار تألم فرمود و براي او طلب مغفرت و آمرزش نمود.

41 - «حسن بن ظريف»: شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - مي شمارد [12] و نجاشي مي گويد:

«حسن بن ظريف بن ناصح كوفي، كنيه اش ابومحمد و ثقه است. او و پدرش در بغداد مي زيستند. مي گويند: احاديثي نادر روايت كرده است و راويان بسياري از او روايت كرده اند» [13] .

42 - «حسن بن علي»: حسن بن علي بن عمر بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب، معروف به «الناصر للحق» از اصحاب امام هادي - عليه السلام - بشمار مي رود [14] وي پدر جد مادري سيد مرتضي است، سيد درباره ي او در آغاز كتابش به نام «شرح المسائل الناصريات» مي گويد:

«و اما ابومحمد ناصر بزرگ، حسن بن علي، فضيلت علمي، زهد و فقاهتش از خورشيد تابان آشكارتر است، هموست كه اسلام را در ميان ديلمان گسترش داد و آنان را به جاده ي حقيقت رهنمون شد و از ضلالت به هدايتشان بازآورد، سيره ي زيباي اين بزرگوار بيش از آن است كه بشمار آيد و عيان تر از آن است كه پنهان ماند» [15] .

43 - «حسن بن علي الوشاء»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد [16] و نجاشي مي گويد: او نوه ي دختري الياس صيرفي خزاز



[ صفحه 219]



است. حسن از جدش الياس روايت مي كند كه هنگام مرگ گفت: گواه سخنانم باشيد الآن ساعتي نيست كه دروغ بگويم (زيرا در حال احتضارم) شنيدم امام صادق - عليه السلام - مي فرمود:

«به خدا سوگند بنده اي كه خدا و رسولش و ائمه اطهار را دوست مي دارد پس از مرگ آتش دوزخ را نخواهد ديد و تنش بر آن حرام خواهد بود».

احمد بن محمد بن عيسي مي گويد: در جستجوي حديث به كوفه رفتم و در آنجا حسن به علي الوشاء را ديدم از او خواستم كتاب علاء بن رزين القلا و ابان بن عثمان احمر را برايم نقل كند و او برايم نقل كرد سپس از او خواستم اجازه ي روايت كردن آن دو را به من بدهد حسن گفت: خدا خيرت دهد چرا اين قدر عجله مي كني فعلا برو تا من اين دو حديث را برايت بنويسم و بعدا به تو بدهم. ليكن من گفتم: از حوادث روزگار ايمن نيستم. پس گفت: اگر مي دانستم اين حديث چنين مورد توجه و طلب قرار مي گيرد بيش از آن فرامي گرفتم. من در همين مسجد - مسجد كوفه - نهصد تن از روات و مشايخ حديث را ديدم كه همگي مي گفتند: «جعفر بن محمد» برايم حديث گفت...

اين حسن بن علي از بزرگان شيعه بشمار مي رفت و كتاب هايي از جمله، ثواب الحج، المناسك و النوادر به يادگار گذاشت. [17] .

44 - «حسن بن علي»: حسن بن علي بن ابوعثمان السجادة غلوكننده است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد [18] از نمونه هاي غلو اين شخص ماجراي زير قابل ذكر است:

نصر بن الصباح مي گويد: «السجادة، حسن بن علي بن ابوعثمان روزي به من گفت: نظرت درباره ي محمد بن ابوزينب و محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب - صلي الله عليه و آله - چيست؟ و كدام يك را افضل مي داني؟

گفتم: خودت بگو.



[ صفحه 220]



گفت: من محمد بن ابوزينب را افضل مي دانم! نمي بيني كه خداوند متعال در مواضع متعددي از قرآن محمد بن عبدالله - صلي الله عليه و آله - را سرزنش كرده است ولي چيزي درباره ي محمد بن ابي زينب نگفته است. خداوند به محمد بن عبدالله مي گويد:

«اگر نه آن بود كه تو را تثبيت كرديم و استوار نموديم هر آينه نزديك بود به آنان كمي تمايل پيدا كني».

و باز مي گويد: «اگر شرك بورزي عملت حبط (تباه) خواهد شد» و موارد ديگر، ليكن محمد بن ابي زينب را بدين گونه هرگز سرزنش نكرده است.

ابوعمرو مي گويد: لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان و ملائكه و همه مردم بر سجاده باد زيرا از «عليائيه» كه بر پيامبر عيب وارد مي كردند و كمترين بهره اي از اسلام نبرده اند [19] بشمار مي رفت.

ماجراي فوق به خوبي بيانگر فساد عقيده و الحاد او است.

45 - «حسن بن محمد قمي»: حسن بن محمد بن باباي قمي، شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد [20] و كشي مي گويد: ابومحمد فضل بن شاذان در برخي نوشته هاي خود ابن باباي قمي را از دروغ پردازان مشهور معرفي مي كند. سعد مي گويد: عبيدي برايم نقل كرد كه:

«حضرت عسكري نامه اي برايم نگاشت كه در آن آمده بود: من از فهري و حسن بن محمد بن باباي قمي به خداوند پناه مي برم و از آنان بيزاري مي جويم و تو و جميع مواليان خود را از آنان برحذر مي دارم و آنان را لعنت مي كنم، لعنت خدا بر آنان باد (كه نام ما را دكان گدائي خود ساخته اند) كه به فتنه انگيزي مشغول بوده و مردم را نسبت به ما بدبين مي كنند و ما را آزار مي دهند. خدا آنان را بيازارد و آنان را اسير فتنه خود كند. ابن بابا مي پندارد من او را به پيامبري برانگيخته ام و او باب (علم است) لعنت خدا بر او باد.



[ صفحه 221]



شيطان او را فريفته و گمراه كرده است خداوند هر كسي را كه سخنان او را مي پذيرد لعنت كند. اي محمد! اگر بتواني سرش را به سنگ بكوبي دريغ مكن كه او مرا آزار داده است. خداوند او را در دنيا و آخرت بيازارد» [21] .

ابن بابا از راه حق منحرف گشت و از دين خارج شد و به امام جسارت كرد و با بدعت هاي خود حضرت را آزرده ساخت.

46 - «حسن بن محمد»: حسن بن محمد بن حي ظاهرا امام مجهول الحالي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد [22] .

47 - «حسن بن محمد مدائني»: از اصحاب امام هادي - عليه السلام - بشمار مي رود. [23] .

48 - «حسين بن اسد نهدي»: شيخ طوسي و برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برند. [24] .

49 - «حسين بن اسد بصري»: شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [25] و برقي او را از اصحاب امام جواد برمي شمارد و مي افزايد: او ثقه و صحيح الروايه است [26] .

50 - «حسين بن اشكيب»: نجاشي مي گويد: حسين بن اشكيب شيخ ما، خراساني، ثقه و محترم است. ابوعمرو در كتاب رجال خويش او را از اصحاب حضرت ابوالحسن صاحب العسكر - عليه السلام - مي داند. عياشي از او روايات زيادي نقل مي كند و او را ثقه و مورد اعتماد معرفي مي كند. [27] و كشي او را عالمي متكلم و مصنف كتاب برمي شمارد [28] .

51 - «حسين بن عبيدالله قمي»: شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد و اضافه مي كند كه او متهم به غلو است [29] و كشي مي گويد: او هنگامي كه متهمين به غلو را از شهر قم مي راندند و اخراج



[ صفحه 222]



مي كردند از آن شهر خارج شد [30] .

52 - «حسين بن مالك قمي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - و ثقه معرفي مي كند. [31] .

53 - «حسين بن محمد مدائني»: شيخ طوسي و برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برند. [32] .

54 - «حفص مروزي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [33] .

55 - «حمدان بن سليمان»: حمدان بن سليمان بن عيمره ي نيسابوري معروف به تاجر است و شيخ او را با همين عنوان از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كند [34] و نجاشي مي گويد: «حمدان بن سليمان، ابوسعيد نيشابوري باشين ثقه است و از بزرگان بشمار مي رود» [35] .

56 - «حمزه مولي علي»: حمزة بن سليمان بن رشيد بغدادي، شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [36] .


پاورقي

[1] رجال شيخ طوسي.

[2] رجال طوسي.

[3] رجال طوسي.

[4] رجال طوسي.

[5] رجال طوسي.

[6] رجال نجاشي.

[7] رجال طوسي.

[8] الرسالة العددية.

[9] رجال كشي.

[10] رجال كشي.

[11] رجال كشي.

[12] رجال طوسي.

[13] رجال نجاشي.

[14] رجال طوسي.

[15] معجم رجال الحديث، ج 5، ص 31 - 30.

[16] رجال طوسي.

[17] رجال نجاشي.

[18] رجال طوسي.

[19] رجال كشي.

[20] رجال طوسي.

[21] رجال كشي.

[22] رجال طوسي.

[23] رجال طوسي.

[24] رجال طوسي.

[25] رجال طوسي.

[26] رجال برقي.

[27] رجال نجاشي.

[28] رجال كشي.

[29] رجال طوسي.

[30] رجال كشي.

[31] رجال طوسي.

[32] رجال طوسي.

[33] رجال طوسي.

[34] رجال طوسي.

[35] رجال نجاشي.

[36] رجال طوسي.