بازگشت

حرف (ذ)، (ر)


63 - «رجاء بن يحيي»: رجاء بن يحيي بن سامان، ابوالحسين عبرقائي



[ صفحه 224]



كاتب، از امام هادي - عليه السلام - روايت كرده است. رجاء رساله اي به نام «المقنعه في ابواب الشريعه» روايت كرده كه ابوالمفضل شيباني از او نقل كرده است. [1] .

64 - «ريان بن الصلت»: شيخ او را از اصحاب امام رضا و امام هادي - عليهماالسلام - ياد مي كند و او را ثقه مي شمارد. [2] كشي به سند خود از معمر بن خلاد نقل مي كند كه گفت:

پس از آن كه فضل بن سهل، ريان بن صلت را به امارت يكي از توابع خراسان تعيين كرد نزد من آمد و گفت: دوست دارم برايم از حضرت امام هادي - عليه السلام - اذن دخول بگيري تا بر او وارد شوم و به حضرت سلامي كنم و با ايشان وداع نمايم. همچنين دلم مي خواهد امام يكي از پيراهن هاي خود را به من بپوشاند و از مسكوكاتي كه به نام ايشان ضرب شده است مقداري به عنوان تبرك به من بدهد.

معمر مي گويد: نزد حضرت رفتم و ايشان بي مقدمه فرمود: «اي معمر! ريان كجاست؟ آيا دوست دارد بر ما داخل شود تا از پيراهن هايم او را بپوشانم و از دراهم خود به او مبلغي ببخشم؟».

گفتم: سبحان الله! به خدا سوگند ريان درست همين درخواست را از شما دارد.

حضرت فرمود: اي مغمر! مؤمن موفق است (و به خواسته ي خود مي رسد) به او بگو بيايد.

معمر مي گويد: به او گفتم داخل شود و ريان داخل شد و به حضرت سلام كرد امام دستور داد تا پيراهني از پيراهنهايش را براي او آوردند، همين كه خارج شد گفتم: امام به تو چه داد كه ديدم مبلغ سي درهم در دست او است. [3] .

اين قضيه نشانه حسن اعتقاد و ايمان درست ريان است و بر جلالت او



[ صفحه 225]



گواهي مي دهد.


پاورقي

[1] رجال نجاشي.

[2] رجال طوسي.

[3] رجال كشي.