بازگشت

حرف (ط)، (ظ)، (ع)


75 - «عبدوس عطار كوفي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد. [1] .

76 - «عبدالرحمن بن محمد»: عبدالرحمن بن محمد بن طيفور متطبب، شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - معرفي مي كند. [2] .

77 - «عبدالرحمن بن محمد قمي»: عبدالرحمن بن محمد بن معروف قمي است و شيخ او را از امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [3] .

78 - «عبدالصمد قمي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [4] .

79 - «عبدالعظيم حسني»: او سيد بزرگوار و حسب و نسب دار از مفاخر علمي خاندان نبوت و از نمونه هاي والاي تقوا و پرهيزگاري و تقيد به اصول و مباني ديانت بشمار مي رود و ما در اين جا به گوشه هايي از شخصيت اين بزرگ مرد اشاره مي كنيم:

الف - دودمان درخشان: نسب شريف ايشان به ريحانه ي رسول خدا و سرور جوانان بهشت امام مجتبي حسن بن علي بن ابي طالب مي رسد. عبدالعظيم حسني فرزند عبدالله بن علي بن الحسن بن زيد بن الحسن بن علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين - عليه السلام - [5] مي باشد و در دنياي حسب و نسب، دودمان و نژادي از اين والاتر و جليل تر كه خداوند بدانان عرب و مسلمين را سرافراز ساخت وجود ندارد.

ب - دانش و اعتبار ايشان: عبدالعظيم حسني مردي ثقه، عادل، متعهد، عالم، فقيه و فاضل بود. ابوتراب روياني مي گويد: شنيدم كه ابوحماد رازي مي گفت: خدمت امام هادي - عليه السلام - در سامرا رسيدم و سؤالاتي از احكام شرعي كردم و پاسخ گرفتم هنگامي كه خواستم با حضرت وداع كنم



[ صفحه 228]



ايشان گفتند:

اي حماد! اگر در شهر و ناحيه ي خودت دچار مشكلي درباره ي احكام دين شدي درباره ي آن از عبدالعظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان. [6] اين روايت فقاهت و دانش ايشان را بيان مي كند.

ج - عرضه ي عقيده ي خرد بر امام هادي: سيد بزرگوار و جليل القدر عبدالعظيم حسني خدمت امام هادي - عليه السلام - مشرف شد و اعتقادات خود را بر ايشان عرضه كرد. در اين جا اين گفتگو را نقل مي كنيم:

- يابن رسول الله - صلي الله عليه و آله - مي خواهم عقيده ام را بر تو عرضه كنم تا آنچه را درست مي داني تأييد و تقويت كني تا آن را همچنان حفظ كنم.

امام با تبسم فرمود: «اي ابوالقاسم بگو...» (عرضه كن).

و عبدالعظيم به بيان يكايك معتقدات خود پرداخته چنين گفت: «من مي گويم: خداوند متعال هيچ مانندي و شبيهي ندارد و فراتر از حد تعطيل (سكوت و توقف درباره ي صفات خدا بطور كامل) و تشبيه (تشبيه خداوند به ماديات و دادن صفات موجودات محدود به خداوند) است، نه جسم است و نه صورت مي باشد، نه عرض است و نه جوهر بلكه او آفريننده و جسم دهنده اجسام و صورتگر صورتها است و خالق عرض ها و جواهر مي باشد. او پروردگار، ايجادكننده و پديدآورنده همه چيز است.

و مي گويم: محمد بنده و فرستاده ي خدا و خاتم پيامبران است و تا روز قيامت پس از او پيامبري نخواهد آمد و شريعت او را خاتم شرايع و اديان سابقه مي دانم و پس از اسلام تا روز قيامت شريعت جديدي نخواهد آمد.

و معتقدم: امام، جانشين و ولي امر پس از پيامبر، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب است و پس از او به ترتيب: حسن، حسين، علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي امام



[ صفحه 229]



هستند و پس از آنها امام ما تو هستي اي مولاي من.

حضرت متوجه او شده و فرمود: «و پس از من فرزندم حسن امام است پس چه جانشيني مردم پس از او خواهند داشت!».

و عبدالعظيم از امام پس از امام حسن عسكري پرسش كرد و گفت: مولاي من مگر اين امام چگونه خواهد بود؟.

امام پاسخ داد: «امام دوازدهم در خفا بسر مي برد و ديده نمي شود نامش را نيز نمي توان به تصريح به زبان آورد تا آن كه خروج كند و زمين را پس از آن كه از ستم و حق كشي و ظلم پر شده باشد، از داد و عدالت پر كند...».

فورا عبدالعظيم حسني ايمان و اعتقاد خود را به گفته هاي حضرت چنين بيان كرد،: «اقرار مي كنم و مي گويم: دوستدار آنان دوستدار خدا است و دشمن آنان دشمن خدا، اطاعت از آنان اطاعت از خدا و معصيت كردن آنان معصيت خدا بشمار مي رود... و معتقدم: معراج حق است، سؤال در قبر حق است، بهشت حق است، دوزخ حق است، صراط حق است و ميزان حق است و ساعت (جزا) بدون ترديد فراخواهد رسيد و خداوند همه ي مردگان را از گورها برخواهد انگيخت. و معتقدم: پس از ولايت - اهل بيت عليهم السلام - واجبات عبارتند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهي از منكر و...».

امام هادي - عليه السلام - اعتقادات او را تأكيد كرده و بر او آفرين گفت و فرمود: «اي اباالقاسم! به خدا سوگند اين همان دين خدا است كه آن را براي بندگانش پسنديده و خواسته است پس همين عقيده را حفظ كن خداوند در دنيا و آخرت تو را با قول و عقيده ي ثابت استوار بدارد...» [7] .

گريز عبدالعظيم به ري: هنگامي كه حكومت جنايتكار عباسي عرصه را بر علويان تنگ كرد وبه تعقيب آنان پرداخت سيد شريف عبدالعظيم حسني براي



[ صفحه 230]



رهايي از چنگال خونين بني عباس به ري رفت و در خانه مردي شريف از شيعيان اهل بيت اقامت گزيد.

مورخان درباره ي ايشان مي گويند: وي مانند پدران شب زنده دار خود، تن را با عبادات شبانه و با روزه گرفتن روزانه رنجه مي ساخت و تيرگي شب را نيايش هاي عارفانه روشن مي نمود.

در اثناي اقامت در ري به قصد زيارت يكي از فرزندان امام موسي بن جعفر - عليه السلام - [8] - تا آنجا كه مي دانيم او سيد بزرگوار سيد احمد بن موسي كاظم معروف به شاهچراغ است - مخفيانه به راه افتاد شيعيان، ايشان را شناختند و پس از آن با احتياط و ترس از حكومت در خفا به زيارت و ملاقات عبدالعظيم حسني مي رفتند. [9] .

وفات ايشان: ايشان مدتي را ترسان و هراسان در ري زيست و شاهد دردمند مصائب و شكنجه هايي بود كه پسران عموهايش سادات علوي، از دست حكومت ستمگر عباسي مي كشيدند آنان كه تمام كينه هاي فروكوفته خود را با قتل و حبس ابناء صديقه زهرا آرام مي كردند و انواع فشارها را درباره ي سلاله ي پيامبران اعمال مي نمودند.

حضرت عبدالعظيم در غربت و دور از خانواده بيمار گشت و درد و رنج جسمي بر اندوه غربت افزوده شد و ايشان به سختي بستري گشتند ليكن در همه حال به ياد خدا بودند و ذكر حق بر لب داشتند تا آن كه دست اجل در غربت ايشان را فراگرفت و حضرت به رفيق اعلي پيوست.

با مرگ ايشان يكي از صفحات درخشان پيكار و جهاد اسلامي ورق خورد و چراغ تابناكي كه در تيرگي ها راه عزت و سربلندي را به مردم نشان مي داد خاموش گشت. خبر مرگ حضرت، شهر را در ماتم فروبرد و همه ي مردم از طبقات مختلف براي تشييع اين علوي غريب گرد آمدند و او را در آرامگاهش به



[ صفحه 231]



خاك سپردند و در حقيقت پاره ي جگر پيامبر و ميوه اي از درخت رسالت را در آنجا به امانت گذاشتند و مقبره اي مجلل در آنجا ساختند كه روزانه هزاران تن بدان جا رفته و از آن مرقد مقدس تبرك مي جويند.

80 - «عثمان بن سعيد» عثمان بن سعيد عمري سمان، كنيه اش ابوعمرو و ثقه و بزرگوار است. از سن يازده سالگي به خدمت امام هادي - عليه السلام - قيام كرد [10] و نزد حضرت موقعيت ممتازي كسب نمود.

احمد بن اسحاق قمي مي گويد: يكي از روزها خدمت امام هادي - عليه السلام - مشرف شدم و گفتم: آقاي من! گاهي هستم و گاهي شرف حضور ندارم و امكان دسترسي به شما هميشه برايم ميسر نيست سخن شما را از زبان كه بشنوم و دستور چه كسي را اطاعت كنم؟

حضرت فرمود: اين ابوعمرو مردي است ثقه و امين هر چه به شما بگويد سخن من است و از طرف من ابلاغ مي كند. پس از آن كه امام هادي - عليه السلام - وفات نمود سؤالي را كه از ايشان كرده بودم از امام حسن عسكري نيز پرسيدم.

حضرت پاسخ داد: اين ابوعمرو است ثقه و امين مي باشد مورد اعتماد گذشتگان بوده و مورد اعتمادم در زمان حيات و پس از مرگ نيز خواهد بود هر چه به شما بگويد سخن من است و پيام مرا ابلاغ كرده است [11] .

اين روايت منزلت والاي ابوعمرو و موقعيت برجسته او را نزد ائمه اطهار - عليهم السلام - نشان مي دهد و دليل علم، فضل و امانت در فتواي او مي باشد و اين كه او مرجع فتوا و بيان احكام بوده است.

81 - «عروة بن يحيي الدهقان»: برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد [12] و شيخ نيز او را از اصحاب حضرت نام مي برد و مي افزايد: او ملعون و فريبكار است [13] .



[ صفحه 232]



كشي به سند خود از محمد بن موسي همداني روايت مي كند كه گفت: عروة بن يحيي بغدادي معروف به دهقان - لعنةالله - بر امام علي هادي و امام حسن عسكري - عليهماالسلام - دروغ مي بست و اموال ايشان را - كه در اختيار داشت - براي خود برمي داشت تا آن كه امام حسن عسكري او را لعنت كرد و به شيعيان دستور داد او را لعن و نفرين كنند. [14] .

علي بن سليمان رشيد بغدادي مي گويد: امام حسن عسكري - عليه السلام - عروه را لعن مي كرد. حضرت خزانه اي داشت كه در دست ابوعلي بن راشد بود پس از آن كه اين خزانه را به عروه سپردند مقداري از آن را برداشت و باقي را آتش زد تا آن كه امام را خشمگين سازد حضرت نيز او را لعنت كرد و از او بيزاري جست و بر او نفرين نمود.

عروه شب را بسر نياورده بود كه دعاي امام به هدف اجابت رسيد و او به درك واصل شد. پس از آن حضرت فرمود: شب را با خدايم خلوت كردم و از او مرگ عروه - لعنةالله - را خواستم هنوز سپيده ندميده بود و آتش خاموش نشده بود كه خداوند عروه را هلاك نمود. [15] .

82 - «علي بن ابراهيم همداني»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد [16] او از عبدالله بن حماد انصاري روايت مي كرد و فرزندش محمد نيز از پدرش - علي - نقل كرده است [17] .

83 - «علي بن ابراهيم قمي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [18] و استاد ما آيةالله خوئي استظهار نموده است كه او همان علي بن ابراهيم بن هاشم قمي صاحب تأليفات بسيار و يكي از شخصيت هاي علمي و بارز زمان خود مي باشد. [19] .

84 - «علي بن ابي قره»: كنيه اش ابوالحسن است و شيخ او را از اصحاب



[ صفحه 233]



امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [20] .

85 - «علي بن بلال بغدادي»: او از بغداد به واسط منتقل شد و در آنجا بزيست. علي از امام هادي - عليه السلام - روايت مي كرد و كتابي دارد. [21] .

كشي مي گويد: ديدم به خط جبرئيل بن احمد نوشته شده است: محمد بن عيسي يقطيني برايم گفت كه: امام هادي - عليه السلام - در سال 232 به علي بن بلال چنين نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم ستايش خدا را بخاطر داشتن تو و شكر مي كنم خدا را به خاطر تفضل و نعمت هايش و بر پيامبر و خاندانش درود مي فرستم، درود و رحمت خداوند بر آنان باد.

اما بعد: آگاه باش كه ابوعلي را به جاي حسين بن عبدربه منصوب نمودم و با معرفت و شناحتي كه از او دارم بدو اعتماد ورزيده و كسي را بر او مقدم نمي دارم و مي دانم كه تو بزرگ و رئيس ناحيه ي خود هستي، افرادت را دوست داري و آنان را با مكاتبات خود گرامي داشته اي لذا بر تو باد اطاعت از ابوعلي و پرداخت هر چه از حقوق شرعيه نزد تو موجود است به او.

همچنين افراد خود و اطرافيانت را به پرداخت و تسليم حقوق خود به او تشويق كن و او را به آنان چنان معرفي كن كه به كمك او بشتابند و او را كفايت كنند كه اين كار محبوب ما است و خداوند به تو جزاي خير عطا مي كند. خداوند به هر كه بخواهد عطا مي كند زيرا اوست صاحب عطا و جزا، تو در پناه خدا هستي اين نامه را به دست و خط خود نوشتم و حمد بسيار خدا را» [22] .

امام او را از آن جهت مخاطب خود ساخت و به نامه نگاشتن مخصوص داشت كه او را فردي ثقه و عادل و از متمسكين به اهل بيت مي دانست.

علي بن بلال از محمد بن اسماعيل بن بزيع روايت مي كرد و محمد بن احمد بن يحيي فضيلت و كيفيت زيارت مؤمنين را از علي بن بلال روايت



[ صفحه 234]



كرده است. [23] .

86 - «علي بن جعفر هماني» [24] : شيخ او را از اصحاب ثقه و مورد اعتماد امام و وكيل آن حضرت برمي شمارد و او را از سفيران ستوده شده دانسته و مي گويد: او وكيلي دانشمند و مورد رضايت از وكلاي امام هادي و امام حسن عسكري - عليهماالسلام - بشمار مي رفت. [25] .

نجاشي مي گويد: او مسائلي از امام هادي - عليه السلام - روايت كرده است. [26] احمد بن علي رازي از علي بن مخلد ايادي نقل مي كند كه گفت: او ابوجعفر عمري برايم نقل كرد كه ابوطاهر بن بلال به سفر حج رفت و در آنجا علي بن جعفر را ديد كه انفاق هاي كلان مي كند، در بازگشت ماجرا را طي نامه اي به امام گزارش داد و حضرت در پاسخ به ابوطاهر فرمود كه: مبلغ دويست هزار دينار به علي بپردازد ليكن وي براي حفظ اموال و حقوق مردم نزد خود و اين كه اين دستور تقريبا بي سابقه به نظر مي رسيد از انجام آن طفره رفت پس از آن كه علي خدمت امام شرفياب شد حضرت دستور دادند مبلغ سي هزار دينار به او پرداخت كنند. [27] .

علي بن جعفر از موقعيت ممتازي نزد امام برخوردار بود زماني ميان او و «فارس» كشاكشي رخ داده بود ابراهيم بن محمد نامه اي به امام نوشت و در آن خواستار حكمت و داوري گشته و پرسيد: وظيفه ما اطاعت از كدام يك است؟

حضرت در پاسخ فرمود: «علي بن جعفر - كه خداوند ما را همچنان از او بهره مند سازد - نه درباره اش شكي روا است و نه پرسشي سزا و بالاتر از آن است كه با «فارس» سنجيده شود. علي را نزد ما منزلتي است والا پس خواسته هاي خود را از او طلب كنيد و از «فارس» بترسيد و مانع از دخالت وي در



[ صفحه 235]



كارهايتان شويد. اين دستور را تو و همه ي پيروان و مطيعان اهل ناحيه و شهرت بكار بنديد. اخبار فريبكاري و شبهه انگيزي فارس به دستم رسيده است به او كمترين اهميتي ندهيد ان شاءالله» [28] .

گفتگو و نزاعي نيز ميان علي و ابن القزويني روي داد؛ ابراهيم بن محمد همداني در نامه اي امام را از واقعه مطلع ساخت و پرسيد در اين ميان از چه كسي بايد اطاعت كرد.

امام - عليه السلام - پاسخ داد: «مسأله واضح و بديهي است و جاي شك نيست خداوند متعال احترام عليل - علي بن جعفر - را بالاتر از آن قرار داده است كه با ابن القزويني برابر گردد و با او مقايسه شود لذا تو و تمامي همشهريانت به علي رجوع كنيد و حاجات خود را از او بخواهيد و از ابن القزويني پرهيز كرده و اجازه ي دخالت در كارها را به او مدهيد. گزارش هاي مربوط به عوام فريبي و شبهه انگيزي ابن القزويني به دستم رسيده است پس به او توجه و التفاتي نكنيد - ان شاءالله» [29] .

اين همان علي بن جعفر است كه در زندان متوكل بسر مي برد و از امام تقاضاي نجات خود كرد و حضرت دعا كرده و او را آزاد ساخت و ما در مباحث سابق به آن اشاره كرديم.

87 - «علي بن الحسن»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كند. [30] .

88 - «علي بن الحسن بن فضال»: شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد [31] و نجاشي درباره اش مي گويد: او فقيه اصحاب ما در كوفه بود و ثقه، محترم، موجه و حديث شناس بشمار مي رفت و سخنانش درباره ي حديث، مقبول همگان واقع مي شد. علي احاديث بسياري شنيد و لغزشي يا خطايي كه بتوان به او نسبت داد وجود ندارد. خيلي كم از افراد ضعيف حديث نقل كرده



[ صفحه 236]



است. او در آغاز فطحي مذهب بود و از پدرش كه فطحي است روايت نكرده است خود مي گويد:

«در سن هيجده سالگي به مقابله كتب پدرم مشغول بودم و در آن زمان معناي روايات را درك نمي كردم و اينك روا نمي دارم از پدرم روايت كنم».

علي مستقيما از پدرش نقل نمي كند بلكه از دو برادرش روايت مي كند كه آنان از پدرشان نقل كرده اند. علي كتب زيادي تصنيف كرد كه از آن ها كتب زير به دست ما رسيده است:

كتاب الوضوء، كتاب الحيض و النفاس، كتاب الصلاة، كتاب الزكاة و الخمس، كتاب الصيام، كتاب مناسك الحج، كتاب الطلاق، كتاب النكاح و چند كتاب ديگر. [32] .

كشي مي گويد: «ابوعمرو نقل مي كند كه از ابونصر محمد بن مسعود درباره ي تمام روات سؤال كردم او پاسخ داد: اما درباره ي علي بن الحسن بن علي بن فضال بايد بگويم در عراق و ناحيه خراسان فقيه تر و فاضل تر از او - كه در كوفه مي زيست - كسي را نديدم و كتابي از ائمه اطهار در زمينه اي نوشته نشده بود مگر آن كه علي آن را نزد خود نگهداري مي كرد و از همه مردم حديث بيشتري در حافظه داشت جز آن كه وي فطحي بود و به امامت عبدالله بن جعفر صادق و پس از آن به امامت موسي بن جعفر قائل بود. علي از ثقات بشمار مي رود» [33] .

89 - «علي بن الحسين»: علي بن الحسين بن عبدربه، شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي برمي شمارند. [34] .

90 - «علي بن الحسين همداني»: ثقه است و شيخ و برقي او را با همين عنوان «ثقه» از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كنند. [35] .

91 - «علي بن رميس بغدادي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد و مي افزايد كه او ضعيف است. [36] .



[ صفحه 237]



92 - «علي بن ريان»: علي بن ريان بن الصلت اشعري قمي ثقه است و نسخه اي از امام هادي - عليه السلام - در اختيار داشت. او كتاب منثورالاحاديث را نوشت. [37] شيخ طوسي و برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كنند. [38] .

93 - «علي بن زياد صيمري»: شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد [39] و محمد بن يعقوب از علي بن محمد از ابوعقيل عيسي بن منصور نقل مي كند كه گفت: علي بن زياد صيمري نامه اي به حضرت نوشت و كفني درخواست نمود. [40] .

حضرت هادي - عليه السلام - در پاسخ به او نوشت: «تو در سال هشتاد (از زندگي خود) به كفن نياز داري» و چند روز قبل از مرگش امام كفن را براي او فرستاد. [41] .

94 - «علي بن شيره»: شيخ او را از اصحاب امام هادي و ثقه و مورد اعتماد مي داند. [42] .

95 - «علي بن عبدالغفار»: شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي نام مي برند. [43] .

96 - «علي بن عبدالله»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [44] .

97 - «علي بن عبدالله»: علي بن عبدالله بن جعفر حميري است و شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [45] .

98 - «علي بن عبدالله زبيري»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [46] .

99 - «علي بن عبيدالله»: شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي نام مي برند. [47] .



[ صفحه 238]



100 - «علي بن عمرو»: علي بن عمرو قزويني العطار، شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كنند و او كسي است كه نص بر امامت امام حسن عسكري را روايت كرده است. [48] .

101 - «علي بن محمد»: علي بن محمد بن زياد صيمري، شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - معرفي مي كند [49] و استاد ما آيةالله خوئي بر آن است كه علي بن زياد صيمري كه نامش گذشت و علي بن محمد صيمري هر دو يك تن هستند نه دو تن. [50] .

102 - «علي بن محمد»: علي بن محمد بن شجاع نيشابوري است و از امام هادي روايت مي كرد. [51] .

103 - «علي بن محمد قاشاني»: علي بن محمد بن شيره كاشاني است و شيخ مي گويد: او ضعيف است و اصفهاني. علي از فرزندان زياد مولاي عبدالله بن عباس از خاندان خالد بن الازهر بشمار مي رود. [52] برقي نيز او را از اصحاب امام برمي شمارد [53] و نجاشي درباره اش مي گويد: علي فقيهي فاضل و پرحديث بشمار مي رفت و احمد بن محمد بن عيسي از او بدگوئي كرد و گفت از او آراء و نظرات منحرف و مطرود شنيده است ولي در كتب او چنين مطالبي يافت نمي شود. از او كتاب التأديب كه همان كتاب صلاة است بجا مانده است و اين كتاب موافق كتاب ابن خابنه مي باشد به اضافه ي مسائلي در باب حج. همچنين او كتاب بزرگ ديگري به نام «الجامع في الفقه» تأليف كرده است. [54] .

104 - «علي بن محمد المنقري»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [55] و نجاشي درباره ي او مي گويد: ثقه است و اهل كوفه



[ صفحه 239]



مي باشد و كتاب نوادر از او است [56] .

105 - «علي بن محمد نوفلي»: شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارند [57] علي از امام هادي - عليه السلام - روايت مي كرد و احمد بن محمد از او نقل روايت كرده است. [58] .

106 - «علي بن مهزيار»: علي بن مهزيار اهوازي دورقي از مفاخر علما و مشهورترين شاگردان امام هادي بشمار مي رفت و ما در اين جا به اختصار به جنبه هاي مختلف شخصيت اين بزرگوار اشاره اي مي كنيم:

الف - عبادت:

علي از بزرگان پرهيزگار و پاكدامن بود و راويان درباره ي او گفته اند: «هنگام طلوع خورشيد در پيشگاه عظمت الهي سر به زمين مي ساييد و سجده مي كرد و تنها پس از دعا براي هزار تن از برادران ديني به همان گونه كه براي خود دعا كرده بود سر از خاك برمي داشت و بر پيشاني او همچون زانوي شتران پينه بسته بود و اين نبود مگر به خاطر عبادت بسيار و سجده در پيشگاه حق» [59] .

ب - ستايش امام جواد (ع):

امام جواد - عليه السلام - علي را با پيام ها و نامه هاي عطرآگيني ستود از جمله حضرت در نامه ي ذيل او را چنين تحسين مي كند:

» اي علي! در پيروي كردن، انجام دستورات، خيرخواهي و پندگويي تو را آزمودم (و تو سرافراز از بوته آزمايش بيرون آمدي) پس اگر بگويم كسي را مانند تو نديده ام چه بسا راست گفته باشم، خداوند به تو بهشت برين و آن مقامات والايي كه نمي داني پاداش دهد، من مقام تو و خدمات شبانه روزي تو را در سرما و گرما از نظر دور نداشته ام از خداوند مي خواهم در روز قيامت كه همه را گرد مي آورد آنچنان مخلوقات خود را شيفته و دوستدار تو كند كه مايه رشك



[ صفحه 240]



باشد، بدرستي كه خداوند شنونده دعاها است...» [60] .

اين نامه تجليل، تقدير و بزرگداشت امام را نسبت به علي به خوبي نشان مي دهد و مي بينيم كه حضرت مي فرمايد در ميان اصحاب خود كسي را مانند ابن مهزيار در دانش، پرهيزگاري و ورع نديده است.

ج - تأليفات:

علي بن مهزيار مجموعه اي مشتمل بر بيش از سي عنوان كتاب كه عمدتا در فقه مي باشند تأليف كرد از جمله كتب زير را مي توان از او ياد كرد: كتاب الوضوء، كتاب الصلاة، كتاب الزكاة، كتاب الصوم، كتاب الحج، كتاب الطلاق، كتاب الحدود، كتاب الديات، كتاب التفسير، كتاب الفضائل، كتاب العتق و التدبير، كتاب التجارات و الاجارات، كتاب المكاسب، كتاب المثالب، كتاب الدعاء، كتاب التجمل و المروة و كتاب المزار. [61] .

د - طبقه او در حديث:

علي بن مهزيار در اسناد حدود 437 روايت واقع شده است و از امام رضا، امام جواد و امام هادي - عليهم السلام - و ديگران حديث نقل كرده است. [62] علي يكي از اركان تفكر شيعي و انديشمندان بزرگ زمان خود و شخصيت هاي بارز علمي بشمار مي رفت.

107 - «علي بن يحيي دهقان»: شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد و مي افزايد كه او متهم به غلو بوده است. [63] .

108 - «عيسي بن احمد»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [64] او مجموعه اي از اخبار از جمله اين حديث شريف را روايت كرده است:

«حضرت امام علي هادي از پدرش از پدرانش از اميرالمؤمنين - عليهم السلام - برايم گفت كه پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: (اي علي!) هر



[ صفحه 241]



كس مي خواهد خداوند را پاك و باايمني ديدار كند و بيمي از هراس روز بزرگ و دهشت عظيم نداشته باشد، بايد تو و فرزندانت: حسن، حسين، علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد، علي، حسن و مهدي را كه خاتم آنان است دوست بدارد و به ولايت شما معتصم گردد» [65] .


پاورقي

[1] رجال طوسي.

[2] رجال طوسي.

[3] رجال طوسي.

[4] رجال طوسي.

[5] رجال نجاشي.

[6] معجم رجال الحديث، ج 10، ص 52.

[7] امالي صدوق و خلاصه آن در وسائل الشيعه، ج 1، ص 13.

[8] رجال نجاشي.

[9] رجال نجاشي.

[10] رجال طوسي.

[11] الغيبه.

[12] رجال برقي.

[13] رجال طوسي.

[14] رجال كشي.

[15] رجال كشي.

[16] رجال طوسي.

[17] معجم رجال الحديث، ج 11، ص 222.

[18] رجال طوسي.

[19] معجم رجال الحديث، ج 11، ص 203.

[20] رجال طوسي.

[21] رجال نجاشي.

[22] رجال كشي.

[23] معجم الرجال الحديث، ج 11، ص 301.

[24] منسوب به همانيه يا همينيا روستايي از توابع بغداد است (تنقيح المقال).

[25] رجال و الغيبه شيخ طوسي.

[26] رجال نجاشي.

[27] رجال كشي.

[28] رجال كشي.

[29] رجال كشي.

[30] رجال طوسي.

[31] رجال طوسي.

[32] رجال نجاشي.

[33] رجال كشي.

[34] رجال طوسي و برقي.

[35] رجال طوسي.

[36] رجال طوسي.

[37] رجال طوسي.

[38] رجال طوسي و برقي.

[39] رجال طوسي و برقي.

[40] اصول كافي.

[41] رجال طوسي.

[42] رجال طوسي.

[43] رجال طوسي و برقي.

[44] رجال طوسي.

[45] رجال طوسي.

[46] رجال طوسي.

[47] رجال طوسي و برقي.

[48] معجم رجال الحديث، ج 11، ص 114.

[49] رجال طوسي.

[50] معجم رجال الحديث، ج 12، ص 154.

[51] معجم رجال الحديث، ج 12، ص 60.

[52] رجال طوسي.

[53] رجال طوسي.

[54] رجال برقي.

[55] رجال نجاشي.

[56] رجال طوسي و برقي.

[57] رجال طوسي و برقي.

[58] معجم رجال الحديث، ج 12، ص 193.

[59] الكني و القاب، ج 1، ص 432 به نقل از كشي.

[60] رجال كشي.

[61] رجال نجاشي.

[62] معجم رجال الحديث، ج 12، ص 149.

[63] رجال طوسي.

[64] رجال طوسي.

[65] الغيبه.