بازگشت

حرف (ل)، (م)


117 - «محمد بن ابي طيفور متطبب»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [1] .

118 - «محمد بن احمد بن ابراهيم»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [2] .

119 - ««محمد بن احمد محمودي»: كنيه اش ابوعلي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [3] كشي مي گويد: ديدم ابوعبدالله شاذاني در كتاب خود چنين نوشته بود:

«از فضل بن هاشم هروي شنيدم كه مي گفت: كثرت و زيادي حج محمودي را شنيده بودم لذا درصدد برآمدم از تعداد آنها باخبر شوم ليكن حاضر نشد دفعات سفرش را به مكه نام ببرد و گفت: الحمدلله كه خير بيشماري نصيبم شده است.

از او پرسيدم: براي خودت حج مي كني يا به نيابت از ديگري به مكه مشرف مي شوي؟

گفت: اولين حج را كه واجب بود براي خودم انجام دادم و باقي را به نيابت از رسول الله بجا مي آورم پاداش و ثواب آن ها را به اولياءالله و زنان و مردان مؤمن مي دهم.

گفتم: در مراسم حجت چه مي گويي؟

گفت: مي گويم: پروردگارا! دعوت پيامبرت را پاسخ مثبت دادم و به ندايش لبيك گفتم و پاداش خود را از تو و او نثار اوليائت كردم و ثوابم را به



[ صفحه 246]



زنان و مردان مؤمن به كتابت و سنت پيامبرت - صلي الله عليه و آله - و بندگانت بخشيدم - تا آخر دعا» [4] .

اين روايت روح پاك و نيك دلي او را به خوبي نشان مي دهد و گوياي تلاش و فعاليت اين انسان آرماني و نمونه كه دست پروده ي اهل بيت نبوت و رسالت است مي باشد.

120 - «محمد بن احمد بن عبيدالله»: محمد بن احمد بن عبيدالله بن منصور كنيه اش ابوالحسن است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [5] .

121 - «محمد بن احمد بن مطهر»: شيخ او را از اصحاب امام هادي معرفي مي كند [6] وي از امام هادي روايت مي كرد و عبدالله بن جعفر از او روايت كرده است. [7] .

122 - «محمد بن احمد بن مهران»: برقي او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [8] .

123 - «محمد بن اسماعيل صيمري قمي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي معرفي مي كند. [9] .

124 - «محمد بن جزك جمال»: ثقه است و شيخ او را با عنوان ثقه از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [10] ابن شهرآشوب او را از افراد ثقه و مورد اعتماد امام هادي نام مي برد.

125 - «محمد بن الحسن»: نامش محمد بن الحسن بن شمون بصري است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [11] .

نجاشي مي گويد: او واقفي بود سپس غلو كرد و به شدت ضعيف بود،



[ صفحه 247]



مذهبش فاسد و رواياتش سست است و احاديثي در زمينه واقفيه بدو نسبت داده اند. از او كتاب هايي بجا مانده است، از جمله: «السنن و الآداب و مكارم الاخلاق» و كتاب «المعرفه» [12] .

كشي به سند خود از او روايت مي كند كه گفت: به امام هادي - عليه السلام - نامه اي نوشتم و در آن از تهيدستي شكايت كردم سپس به خودم گفتم: مگر امام صادق - عليه السلام - نفرموده است:

«فقر با ما بهتر از دارايي با دشمنان ما و كشته شدن با ما برتر از زندگي با دشمنان ما است».

پس از مدتي نامه حضرت رسيد كه در آن نوشته بود: «خداوند متعال به وسيله فقر گناهان متراكم شده اولياي ما را پاك مي كند و مي زدايد و از بسياري لغزشها درمي گذرد، و همان گونه كه با خودت حديث نفس كرده اي فقر و تهيدستي با ما و در كنار ما بهتر از ثروت در كنار دشمنان ما است. ما پناهگاه پناه جويان، چراغ روشني خواهان و بازدارنده لغزندگان هستيم، هر كه به ما اعتصام جويد از گمراهي نجات خواهد يافت و از تاريكي انحراف ايمن خواهد شد هر كه ما را دوست بدارد به قله ايمان و سربلندي دست خواهد يافت و در بهشت برين خواهد بود و هر كه از ما منحرف گردد و راهي ديگر در پيش گيرد در دوزخ سرنگون خواهد شد».

همو نقل مي كند كه: امام صادق - عليه السلام - فرمود: «بر دشمنانتان گواهي مي دهيد كه دوزخي هستند ليكن شهادت نمي دهيد كه دوستانتان اهل بهشت مي باشند جز ضعف چيزي شما را از اين اعتراف بازنمي دارد» [13] .

محمد در 120 سالگي درگذشت و مي گويند: از هشتاد تن از اصحاب امام صادق - عليه السلام - روايت مي كرد [14] .

126 - «محمد بن الحسن»: ابن ابي خطاب زيات كوفي، ثقه



[ صفحه 248]



مي باشد. شيخ او را از اصحاب امام علي - عليه السلام - شمرده است. نجاشي گفته است او از افراد جليل القدر اصحاب ما است كه عظيم القدر، كثيرالرواية، ثقه، عين و صاحب تصانيف نيكو است و به روايتش اعتماد مي باشد. داراي كتاب هاي ذيل مي باشد:

كتاب توحيد، كتاب معرفت و بداء، كتاب الرد علي اهل القدر، كتاب الامامة، كتاب لؤلؤ، كتاب وصايا الأئمة و كتاب النوادر [15] .

127 - «محمد بن حمزة قمي»: شيخ او را با همين عنوان (قمي) از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [16] .

128 - «محمد بن الحصين الفهري»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد و مي افزايد كه او ملعون است. [17] .

129 - «محمد بن الحصين»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد و او را اهوازي مي داند. [18] .

130 - «محمد بن خالد رازي»: كنيه اش ابوالعباس است و شيخ او را از اصحاب امام هادي ياد مي كند. [19] .

131 - «محمد بن رجاء خياط»: شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي برمي شمارند. [20] .

132 - «محمد بن ريان بن الصلت»: شيخ او را از اصحاب امام هادي و ثقه مي داند [21] و نجاشي مي گويد: او مسائل - پاسخ هاي حضرت - امام را گرد آورده است. [22] .

133 - «محمد بن سعيد»: محمد بن سعيد بن كلثوم مروزي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد و مي افزايد كه او متكلم بود [23] كشي به سند خود از نصر بن الصباح نقل مي كند كه: محمد بن سعيد مروزي از اجله و



[ صفحه 249]



بزرگان متكلمين در نيشابور بود. [24] .

134 - «محمد بن سليمان جلاب»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [25] .

135 - «محمد بن صيفي كوفي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كند. [26] .

136 - «محمد بن عبدالجبار»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد و مي افزايد كه او قمي است و ثقه و مورد اعتماد مي باشد. [27] .

137 - «محمد بن عبدالرحمان»: محمد بن عبدالرحمان همداني نوفلي است و برقي او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كند و مي افزايد كه او را مكاتبه اي با حضرت بوده است. [28] .

138 - «محمد بن عبدالله»: نامش محمد بن عبدالله بن مهران كرخي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد و مي افزايد كه او متهم به غلو و ضعف است. [29] نجاشي درباره ي او مي گويد: «او دروغگو، غلوكننده، فاسد المذهب و رواياتش نادرست مي باشد و بدين صفات مشهور است.

او را كتاب هايي است از جمله: كتاب الممدوحين و المذمومين، كتاب مقتل ابي الخطاب، كتاب مناقب ابي الخطاب، كتاب الملاحم، كتاب التبصره، كتاب القباب و كتاب النوادر. به جز اين كتاب آخر كه به واقع نزديك است باقي كتب او مخلوطي از درست و نادرست مي باشد و سخنان باطل بر حق چيره شده است» [30] .

139 - «محمد بن عبدالله»: نامش محمد بن عبدالله نوفلي همداني است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [31] .



[ صفحه 250]



140 - «محمد بن عبيدالله»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد [32] وي از اهالي طاهي مي باشد.

141 - «محمد بن علي بن عيسي»: او محمد بن علي بن عيسي اشعري قمي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - معرفي مي كند. [33] نجاشي درباره اش مي گويد: «او در شهر قم از بزرگان بشمار مي رفت و از طرف سلطان بر آنجا حكم مي راند. پدرش نيز كه معروف به «طلحي» بود از موقعيت ممتازي برخوردار بود و پرسش و پاسخ هايي به امام علي هادي - عليه السلام - داشت. [34] .

142 - «محمد بن علي بن مهزيار»: شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد و مي افزايد: او ثقه است [35] از ابن طاووس نقل شده است كه محمد از سفيران و واسطه هاي امام - كه اماميه قائل به امام حسن عسكري درباره ي آنان اختلاف ندارند - بشمار مي رفت. [36] .

143 - «محمد بن عيسي»: نامش محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني است و شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد و مي افزايد كه او ضعيف است [37] كشي مجموعه اي از تأليفات او را نام مي برد از جمله:

كتاب الامامه، كتاب الواضح المكشوف في الرد علي اهل الوقوف، كتاب المعرفة، كتاب بعد الاسناد، كتاب قرب الاسناد، كتاب الوصايا، كتاب اللؤلؤ، كتاب المسائل المحرمه، كتاب الضياء، كتاب الظرائف، كتاب التوقيعات، كتاب التجمل و المعرفة، كتاب الفي ء و الخمس، كتاب الرجال، كتاب الزكاة، كتاب ثواب الاعمال و كتاب النوادر [38] .

144 - «محمد بن الفرج رخجي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي



[ صفحه 251]



- عليه السلام - برمي شمارد. [39] وي پيوندي استوار با امام - عليه السلام - داشت و نامه هايي ميان آنان رد و بدل شد كه پاره اي از آنها به شرح زير است:

1 - كشي به سند خود از محمد بن فرج نقل مي كند كه گفت:

«به امام هادي - عليه السلام - نامه اي نوشتم و در آن از ابوعلي بن راشد، عيسي بن جعفر بن عاصم و ابن بند (و اعتقادشان) پرسيدم حضرت برايم نوشت: ابن راشد را ياد كردي، خدايش بيامرزد كه سعادتمند بزيست و شهيد از دنيا رفت. سپس بري ابن بند و عاصمي دعا نمود» [40] .

2 - كليني به اسناد خود از علي بن محمد نوفلي نقل مي كند كه گفت:

«محمد بن الفرج به من گفت: امام هادي - عليه السلام - به من نوشت: اي محمد! حواست جمع باشد و هوشيار باش. محمد مي گويد: من همچنان در انديشه معني جملات فوق بودم و مقصود از آنها را نمي دانستم ليكن خود را جمع و جور كرده بودم كه پيكي از طرف حكومت به سراغم آمد و مرا دست بسته از شهر خارج كرد و تمام اموالم را توقيف نمود و مرا به زندان انداخت كه هشت سال در آنجا بسر بردم. پس از اين مدت مجددا نامه حضرت به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود: اي محمد! در جانب ناحيه ي باختري، منزل مكن. نامه را خواندم و گفتم: اين دستور را به من مي دهي، در صورتي كه من با اين حالت در زندان بسر مي برم جدا كه مسأله ي شگفت آوري است! اندك مدتي نگذشته بود كه مرا رها كردند - الحمدلله -. محمد نامه اي به حضرت نوشت و در آن از املاك خود و سرنوشت آنها جويا شد و حضرت پاسخ داد: به زودي املاكت به تو داده خواهد شد. همين كه محمد به سوي عسكر رفت دستور داد كه املاك او را بازگردانند ليكن محمد قبل از آن مرده بود» [41] .

اين نامه اعتماد حضرت به محمد و پيوند استوار آنها را به خوبي نشان مي دهد هنگامي كه محمد بيمار گشت امام هادي - عليه السلام - يكي از



[ صفحه 252]



پيراهن هاي خود را برايش فرستاد و او آن را زير سر خود گذاشت و پس از فوت از پيراهن حضرت به عنوان كفن محمد استفاده كردند.

145 - «محمد بن الفضل»: شيخ و برقي او را از اصحاب امام هادي برمي شمارند.

146 - «محمد بن الفضل بغدادي»: از امام هادي هدايت مي كرد و عبدالله بن جعفر حميري از او روايت كرده است [42] .

147 - «محمد بن القاسم»: نامش محمد بن القاسم بن حمزة بن موسي، ابوعبدالله علوي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [43] .

148 - «محمد بن مروان جلاب»: برقي او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - دانسته و مي افزايد كه او ثقه است. [44] .

149 - «محمد بن مروان الخطاب»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [45] .

150 - «محمد بن موسي بن فرات»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [46] .

151 - «محمد بن موسي الربعي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - ياد مي كند. [47] .

152 - «محمد بن يحيي بن درياب»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - نام مي برد. [48] .

153 - «مصقلة بن اسحاق»: مصقلة بن اسحاق قمي اشعري است و شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد. [49] .



[ صفحه 253]



154 - «معاوية بن حكيم»: او معاوية بن حكيم بن معاوية بن عمار كوفي است و شيخ او را از اصحاب امام هادي برمي شمارد. [50] .

نجاشي درباره اش مي گويد: او ثقه و بزرگواري است از اصحاب امام رضا - عليه السلام - ابوعبدالله الحسين مي گويد: مشايخ و بزرگانمان را شنيدم مي گفتند: معاوية بن حكيم 24 اصل روايت كرده است.

او را كتاب هايي است از جمله: كتاب الطلاق، كتاب الحيض، كتاب الفرائض، كتاب النكاح، كتاب الحدود و كتاب الديات، حديث نوادري نيز دارد. [51] .

155 - «منصور بن عباس رازي»: خانه اش كنار دروازه كوفه به بغداد بود. شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد. [52] و نجاشي درباره او مي گويد: متزلزل و سست عقيده بود و او را كتاب نوادر بزرگي است. [53] .

156 - «موسي بن داوود يعقوبي»: شيخ او را از اصحاب امام هادي - عليه السلام - برمي شمارد و او امامي مجهول الحالي است.

157 - «موسي بن عمر»: موسي بن عمر بن بزيع، مولاي منصور، مردي است ثقه و شيخ او را از اصحاب امام هادي ياد مي كند [54] و مي گويد: او را «كتاب النوادر» است [55] .

158 - «موسي بن عمر الحضين»: شيخ او را از اصحاب امام هادي نام مي برد. [56] .

159 - «موسي بن مرشد وراق نيشابوري»: شيخ او را از اصحاب امام هادي يادي مي كند [57] او امامي مجهول الحالي است.



[ صفحه 254]




پاورقي

[1] رجال طوسي.

[2] رجال طوسي.

[3] رجال طوسي.

[4] رجال كشي.

[5] رجال طوسي.

[6] رجال طوسي.

[7] معجم رجال الحديث، ج 15، ص 26.

[8] رجال برقي.

[9] رجال برقي.

[10] رجال طوسي.

[11] رجال طوسي.

[12] رجال نجاشي.

[13] رجال كشي.

[14] رجال نجاشي.

[15] همان مدرك.

[16] رجال طوسي.

[17] رجال طوسي.

[18] رجال طوسي.

[19] رجال طوسي.

[20] رجال طوسي.

[21] رجال طوسي.

[22] رجال نجاشي.

[23] رجال طوسي.

[24] رجال كشي.

[25] رجال طوسي.

[26] رجال طوسي.

[27] رجال طوسي.

[28] رجال برقي.

[29] رجال طوسي.

[30] رجال نجاشي.

[31] رجال نجاشي.

[32] رجال طوسي.

[33] رجال طوسي.

[34] رجال نجاشي.

[35] رجال طوسي.

[36] معجم رجال الحديث، ج 17، ص 34.

[37] رجال طوسي.

[38] رجال طوسي.

[39] رجال طوسي و كشي.

[40] رجال طوسي و كشي.

[41] اصول كافي.

[42] معجم رجال الحديث.

[43] رجال طوسي.

[44] رجال طوسي.

[45] رجال طوسي.

[46] رجال طوسي.

[47] رجال طوسي.

[48] رجال طوسي.

[49] رجال طوسي.

[50] رجال طوسي.

[51] رجال نجاشي.

[52] رجال طوسي.

[53] رجال نجاشي.

[54] رجال طوسي.

[55] الفهرست شيخ طوسي.

[56] رجال طوسي.

[57] رجال طوسي.