بازگشت

سعايت از امام


عبدالله بن محمد امام جماعت و سرپرست امور جنگي مدينه از طرف متوكل بود. او يكي از پليدترين، تنگ نظرترين و پست ترين افرادي بشمار مي رفت كه مدينه به خود ديده بود و كمترين تعهد ديني براي خود قائل نمي شد. عبدالله از موقعيت ممتاز امام و علاقه ي مردم به ايشان تنگدل بود و تحمل مشاهده فضائل امام را نداشت و نمي توانست ناظر درخشش نور امامت در خطه ي حجاز و در ميان محافل اسلامي باشد، لذا نيرنگي پليد انديشيد و نامه اي به متوكل نگاشت كه در آن بر چند محور تأكيد كرده بود:



[ صفحه 260]



1 - گرد آمدن توده ي مردم در اطراف امام و همبستگي با ايشان براي حكومت خطري جدي است.

2 - اموال و هداياي سنگيني از نقاط مختلف جهان اسلام به امام مي رسد و مي تواند زمينه ي خوبي براي خريد سلاح و قيام عليه حكومت بني عباس بشمار رود.

3 - بعيد نيست كه امام دست به شورشي بنيان كن براي واژگون ساختن حكومت بزند.

متوكل پس از خواندن نامه به شدت هراسناك شد و اطرافيان خود را از آنچه كه در آستانه ي وقوع بود باخبر ساخت و درصدد برآمد قبل از آن كه قدرت و توان امام افرايش يابد و او نتواند شورش را كنترل كند، ايشان را دستگير نمايد.