بازگشت

هراس اهل مدينه


متوكل، نامه را به دست يحيي بن هرثمه داد و به او گفت به مدينه برود و امام را همراه خود به سامرا بياورد و درباره ي صحت و سقم ادعاهاي عبدالله بن محمد مبني بر قصد خروج امام عليه حكومت تحقيق كند. يحيي نيز با سرعت و بي درنگ به مدينه رفت همين كه اهل مدينه از مأموريت يحيي آگاه شدند هراسان گرديدند كه مبادا متوكل قصد سوئي به پناهگاه و امامشان داشته باشد. زيرا او را به شدت دوست داشتند و عالمان از علم و فقيران از صله اش بهره مند مي شدند و او را اسلام مجسم مي ديدند كه كمترين گرايشي به دنيا ندارد. [1] .

يحيي برايشان سوگند خورد كه قصد كمترين بدي نسبت به حضرت را ندارد و با كوشش بسيار آنان را آرام ساخت تا آن كه به گفته اش اعتماد ورزيدند.


پاورقي

[1] مرآة الزمان، ج 9، ص 553.