بازگشت

شاعرترين مردم كيست؟


روزي متوكل از علي بن الجهم درباره ي شاعرترين شاعران و بهترين آنان پرسش كرد، او نيز در پاسخ چند تن از شعراي دوره ي جاهليت و اسلام را نام برد ليكن متوكل هيچ يك را نپذيرفت و امام هادي - عليه السلام - را مخاطب ساخته مجددا سؤال خود را تكرار كرد.



[ صفحه 268]



حضرت فرمود: حماني [1] از همه شاعرتر است آنچه كه مي گويد:



لقد فاخرتنا في قريش عصابة

بخط خدود و امتداد اصابع..



«گروهي از قريش به داشتن نسب شريف و ريشه داري خود بر ما به تفاخر برخاستند و خويش را برتر شمردند».

«در همين كشاكش بوديم كه «نداء صوامع» عليه آنان و به نفع ما داوري كرد».

«ما را ساكت و خاموش مي بيني با وصف حال بانگ شاهد فضل و برتري ما در همه ي مساجد به گوش مي رسد و آنان را خبر مي كند».

«احمد رسول خدا، جد ما است و ما همچون ستارگان درخشان فرزندان او هستيم».

متوكل متوجه امام گشته پرسيد: اي اباالحسن! «نداء صوامع» چيست؟.

حضرت پاسخ داد: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله - صلي الله عليه و آله -. (اي متوكل!) محمد جد من است يا جد تو؟».

متوكل كه از خشم برافروخته شده و رگ هاي گردنش متورم شده بود با لحني خشمگين و فريادمانند گفت: او جد تو است او را از تو نمي گيريم [2] .

امام نيز با آرامش از نزد او خارج شد و او را در حالي رها كرد كه آتش خشم، درونش را مي سوزاند زيرا متوكل نتوانسته بود راهي براي پاسخ گفتن به امام بيابد و اندوه در دلش همچنان سايه افكنده بود.



[ صفحه 269]




پاورقي

[1] الحماني: يحيي بن عبدالحميد بن عبدالرحمن ابوزكريا حماني كوفي است كه به بغداد آمد و از جماعت بزرگي از جمله سفيان بن عيينه، ابوبكر بن عياش و وكيع نقل كرد. خطيب در تاريخ بغداد او را ياد مي كند و رواياتي از يحيي بن معين مي آورد كه او گفت: يحيي بن عبدالحميد حماني راستگو، صدوق و ثقه است و از او روايت شده كه مي گفت: «معاويه در حالي كه از ملت اسلام خارج بود جان سپرد».

حماني در ماه رمضان سال 228 ه در سامرا درگذشت و اولين شاعر محدث و نوآوري بود كه در آن شهر فوت كرد. اين مطلب در كتاب الكني و الالقاب، ج 2، ص 191 و 192 آمده است.

[2] المناقب.