بازگشت

نفرين امام


امام هادي - عليه السلام - به درگاه احديت متوسل شده و با انقطاع كامل بدان آستان از خداوند هلاكت متوكل را خواستار شد و او را نفرين كرد. اين دعاي شريف به نام «دعاي مظلوم بر ظالم» شهرت يافته و از گنجينه هاي ارزنده اهل بيت بشمار مي رود:

«اللهم اني و فلانا - يعني المتوكل - عبدان من عبيدك، نواصينا بيدك، تعلم مستقرنا و مستودعنا، و تعلم منقلبنا و مثوانا، سرنا و علانيتنا، و تطلع علي نياتنا، و تحيط بضمائرنا،علمك بما نبديه كعلمك بما نخفيه، و معرفتك بما نبطنه كمعرفتك بما نظهره و لا ينطوي عنك شي ء من امورنا،..».

«پروردگارا! من و او - متوكل - دو بنده از بندگانت هستيم زمام ما در دست تو مي باشد از جايگاه، رفت و آمد، ظاهر و باطن، نهان و آشكار، راز درون و پديدار و نيت ما باخبري، بر مشاعر و ضمايرمان احاطه داري، آنچه را پرده پوشي مي كنيم و آنچه را آشكار به يكسان مي داني، آگاهيت بر باطن ما همانند آگاهيت به ظاهرمان است هيچ يك از كارهايمان از تو پنهان نمي ماند



[ صفحه 301]



و حالتي از ما بر تو پوشيده نمي شود جز تو ما را پناهگاهي و پناهي نيست كسي از ما را توان گريز از تو نمي باشد و ستمگري را نرسد كه با قدرتش خود را از تو نگهدارد و يا سپاهيانش را به كمك فراخواند، هيچ زورمندي را ياراي غلبه بر تو نيست، نيرومندان و عزت منشان را توان جولان با تو نباشد، تو آنان را هر جا بروند درمي يابي و هر جا پناهنده شوند بازمي گيري و قدرت و سلطنتت همه را فرامي گيرد، پس ستمديده به درگاهت پناهنده شده و مقهور و شكست خورده بر تو توكل كرده است و به تو رجوع مي كند، و هنگامي كه ياوران از ياريش بازايستند تو را مي خواند و از تو ياري مي طلبد، در تنگناها و بن بست ها تو را مي شناسد و به تو رو مي آورد و پس از بسته شدن همه ي درها در رحمت تو را مي كوبد، آنگاه كه به پادشاهان غافل دست نيابد به آساني تو را مي يابد و پيش از آن كه شكايت آغاز كند رنج و درد او را مي داني و درمان آن را نيز قبل از آن كه بگويد مي شناسي و در اختيارش مي گذاري، پس حمد و سپاس بيكران تو را سزا است كه دانا، شنوا، بينا، توانا و مهربان هستي...».

در اين فراز امام از علم خدا سخن مي گويد علمي فراگير و حجاب ناشناس، علمي كه ظاهر و باطن را يكسان فرامي گيرد و بر آسمان ها و زمين همانند جلوه مي كند، خداوند غيب عالميان را مي داند و از اسرار و نهاني ها باخبر است. علم خداوند قرين قدرت اوست هم ظلم ظالم را مي بيند و هم او را در چنبره ي قدرت خود دارد. همگان تحت سلطان و عزت الهي قرار دارند و هيچ ستمگري را راه فرار يا دفاع نيست. ستمديده را نيز پناهي جز ذات احديت نيست، اين خداوند است كه داد او را از ستمگران مي گيرد پس به او بايد پناهنده شد و از او ياري خواست و از او دادخواهي كرد.

امام همچنان دعاي خود را پي مي گيرند:

«اللهم انه قد كان في سابق علمك و محكم قضائك، و جاري قدرك و ماضي حكمك و نافذ مشيئتك في خلقك اجمعين سعيدهم و شقيهم و برهم و فاجرهم ان جعلت لفلان - يعني المتوكل - علي قدرة فظلمني بها و...».



[ صفحه 302]



«پروردگارا! در علم سابق، قضاي محتوم، قدر جاري، حكمت نافذ، مشيت و اراده ات جاري در همه ي خلقت - سعيد و شقي، نيك و بد - چنين مقدر و تعيين شده بود كه او - متوكل - را بر من قدرتي دهي، پس او از اين قدرت و توان به ضد من سود جست و به من ستم كرد و از حد گذراند و با تواني كه به او داده بودي بر من بزرگي فروخت و تكبر ورزيد. فرصت دادنت او را فريفت، بردباريت او را به طغيان وادار كرد و مرا رنج و اندوهي رساند كه نتوانستم بر آن صبر كنم.

شر و دشمني خود را متوجه من ساخت كه نتوانستم آن را تحمل كنم و نتوانستم به دليل ضعفم از او انتقام بگيرم و حقم را بازستانم. پس او را به تو واگذار كردم و در مورد او به تو توكل نمودم و به او وعيد كيفر تو دادم و از انتقامت او را برحذر داشتم و از مكافاتت او را ترساندم ليكن او حلم تو را بر ناتواني حمل كرد و مهلت دادنت را از عجر پنداشت و از بدكاري دست بر نداشت و كجروي را همچنان پيشه ساخت و در گرداب ظلم و ستمگري، انكار، عداوت و كينه توزي فرورفت، و با ستيزگي و جسارت خودش را در معرض انتقامت قرار داد؛ انتقامي كه از ظالمين بازنمي داري.

آقايم! او خيرگي مي كند و از كيفرت - كه طغيانگران از آن نخواهند رست - هراسي ندارد و من در دست او مستضعف و تحت سيطره اش ستمديده هستم.

آقايم! او بر من چيره و مسلط است و من ترسان، مغلوب، بيمناك، مقهور، ستمديده و اسير دست او هستم. صبرم اندك شد، چاره اي ندارم، تمام درها - جز در رحمت تو - بسته شد و تمام راهها و جهات - جز راه و جهت تو - بن بست است، نمي توانم گزند او را از خود دور كنم يا شيوه اي براي دور كردن ستم او بيابم، از بندگانت كه ياري خواستم مرا رها كردند و از خلقت به هر كه روي آوردم مرا به خود واگذاشت...

آقاي من! با خود انديشه نمودم تو را نشانم داد و از خردم راهنمايي خواستم تنها تو را به من نماياند، من نيز فروتن، سرافكنده، افتاده و ناتوان به سويت روي آوردم و مي دانم تنها تو گره گشاي مشكل من هستي و رهايي من به دست



[ صفحه 303]



توست، وعده ات را درباره ي ياري ام محقق و دعايم را اجابت كن كه تو خود گفته اي - و گفته ات حق و ترديدناپذير و تغييرناپذير است -:

«و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغي عليه لينصرنه الله». [1] .

«پس هر كه بدو ستمي رسد و در پي انتقام برآيد و از حق نگذرد آنگاه بر او ستم كنند، هر آينه خداوند او را ياري خواهد كرد».

و تو - كه مقدس باد نامت - گفته اي: «ادعوني استجب لكم [2] ؛ مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را». و من آنچه را فرمان داده اي بجا مي آورم و در اين كار بر تو منت نمي گذارم - چگونه بر تو منت گذارم كه تو خود آن را به من نشان داده اي - پس بر محمد و آل محمد درود فرست و همان گونه كه به من وعده داده اي دعايم را اجابت كن اي آن كه هرگز خلف وعده نمي كند.

آقايم! من مي دانم كه تو را روزي است كه در آن از ظالم به سود مظلوم انتقاد خواهي گرفت و يقين دارم كه تو در وقت معين حق مغصوب را از غاصب خواهي گرفت؛ زيرا هيچ معاندي بر تو پيشي نمي گيرد و هيچ مخالفي از قبضه ي قدرت تو فراتر نتواند كرد و بيمي از فوت شدن و گذشتن چيزي نداري - همه اين ها را مي دانم - ليكن بي قراري و شتاب من اجازه نمي دهند تا به انتظار روز موعود بنشينم و صبر كنم و بردباريت را پاس دارم.

آقايم! قدرت تو بر من بالاتر از هر قدرتي است و سلطه ات برتر و نيرومندتر از هر سلطه اي و بازگشت هر كس به سوي توست اگر چه به او فرصت داده اي و هر ستمگري ناچار به نزدت خواهد آمد اگر چه به او مهلت داده اي.

پروردگارا! بردباريت نسبت به او - متوكل - و فرصت و مهلت دادنت به او به من زيان رسانده است اگر به وعده ات يقين نداشتم و به آستانت اعتماد، چه بسا ممكن بود نوميدي بر من چيره شود. پس اگر در قضا و قدرت نافذ تو چنين مقدر شده باشد كه او از ستم به من توبه كند و بازگردد يا آن كه گزندش را از



[ صفحه 304]



من بازدارد و دست از اين همه بدي كه در حق من كرده بردارد...

پروردگارا» پس بر محمد و آل محمد درود فرست و در همين ساعت به دلش الهام كن كه از تعديات خود دست بردارد و قبل از آن كه نيكي هايت را ناخوش كند و مار بيازارد او را از ادامه ستمگري بازدار.

و اگر در علم تو چيز ديگر معين شده و او همچنان به ستم كردن به من ادامه خواهي داد، پس از تو مي خواهم - اي ياور ستمديده - تا دعايم را اجابت كني - پس درود فرست بر محمد و آل محمد - و او را از پناهنگاهش با اقتدار و عزت كامل برگير و با قدرت سلطاني انتقام گير و او را ناگهان از پا درآور. نعمت و سلطه اش را از او بازگير، جمعيت و يارانش را پراكنده ساز، حكومتش را پاره پاره كن، يارانش را از هم دور نما، او را از نعمتي كه به خاطرش سپاس تو را بجا نياورده از تنش به در آور، اي در هم شكننده جباران او را در هم شكن، اي هلاك كننده طغيانگران قرون گذشته او را نابود كن. اي تباه كننده ي ملتهاي ستمگر او را تباه كن، اي فروگيرنده ي گروههاي متجاوز او را فروگرفته هلاك نما، عمرش را تباه ساز، حكومتش را بگير، اثرش را پاك، خبرش را قطع و آتش او را خاموش و روزش را تاريك كن. خورشيدش را بي رنگ ساز و جانش را بگير. استواري او را در هم شكن و سربلنديش را با خاك ذلت برابر ساز و دماغش را به خاك خفت بمال. و مرگ او را زود برسان.

پروردگارا! پناهگاه و پشتوانه اش را نابود كن. اجتماع كلمه او را پراكنده ساز، استواري او را سست و پيوندش را بگسل، از مقام بلندش فروگير، ياران، لشكريان، دوستان و خويشانش را پس از پيوستگي از هم دور كن و جمعيت آنان را پريشان ساز و پس از حكمروايي بر امت، زيردست قرار ده و با مرگ او دلهاي ترسان، انديشه هاي پريشان و امت حيران و تباه شده را آرامش بخش و اندوه آنان را برطرف ساز.

پروردگارا! او حدود دين را معطل، احكام شريعت را مهمل و سنت هاي پيامبر را پوشيده داشت و راههاي ايمان را سنگلاخ كرد، آيات قرآن را تحريف



[ صفحه 305]



نمود، مدارس را مهجور ساخت، محرابها را مورد جفا قرار داد و مساجد را ويران كرد، پس با هلاكت او اين ضايعات را جبران نما و پاهاي خسته را نيرو، شكم هاي گرسنه را سيري، جگرهاي تشنه را سيرابي و بدن هاي رنجور را آرامش ده.

پروردگارا! او را در شبي بي سحر نابود كن و در ساعتي بهبودناپذير هلاك نما و با نكبتي پايدار تباه ساز و به بيماري هميشگي مبتلا ساز، حريم او را مباح و عيش او را ناگوار كن و انتقام بزرگ قدرت يگانه و كيفر بي مانندت را به او نشان ده. سلطه ي فراگير و نيرومندت را كه از سلطه او برتر است بر او آشكار كن و او را با قدرت قوي خودت مغلوب من كن و با انتقام شديدت او را فروكوب و با قدرتي كه در برابر آن همه ذليل هستند او را از من بازدار.

پروردگارا! او را دچار فقري جبران ناپذير و رنجي آشكار كن و او را در آنچه مي خواهد به خودش واگذار كن كه تو هر چه اراده كني بر آن توانا هستي. او را از حول و قوت خودت دور و نيازمند قدرت و نيروي خودش كن، مكر او را در برابر مكر خودت خوار نما و اراده اش را با اراده ي خودت باطل كن، بدنش را بيمار، فرزندش را يتيم، اجل او را كوتاه و آرزويش را تباه كن، دولتش را بر باد ده و ناله و فريادش را هميشگي ساز. در تن او بيماري ايجاد كن كه همواره به خود مشغول باشد و از اندوه، جدايش مكن، كيدش را نابود و فرمانش را تباه كن. نعمت را از او بگير، تلاش هايش را خنثي ساز، حكومتش را مضمحل و او را به بدترين سرنوشت و فرجام دچار كن، اگر او را مي ميراني با خشم خودش بميران و اگر زنده مي گذاري با اندوه و رنج خودش همراه ساز و مرا از كين، دشمني، شر، خطورات و خطرات او حفظ بفرما و با گوشه ي چشمي هستي او را به باد ده كه تو سخت ترين انتقام را مي گيري و پايدارترين كيفر را مي دهي. الحمد لله رب العالمين» [3] .



[ صفحه 306]



اين دعاي شريف از گنجينه هاي آل محمد - صلي الله عليه و آله - بشمار مي رود، به وسيله اين دعا از ستمگران كه زندگي آنان را تلخ كرده اند به خداوند متوسل مي شوند و پروردگار نيز با همين دعا خواسته ي آنان را برآورده مي كند و از دشمنان اهل بيت انتقام مي گيرد.

با تأمل در اين دعا شدت رنج و مصائب حضرت را درمي يابيم و متوجه مي شويم كه چگونه عباسيان و در رأس آنان متوكل تمام امكانات خويش را بسيج كرده بودند تا بر علويان به ويژه امام سخت بگيرند و آنان را در تنگنا قرار دهند كه از اين مطلب در مباحث مختلف كتاب سخن گفته و خواهيم گفت.


پاورقي

[1] سوره حج، آيه 60.

[2] سوره غافر، آيه 60.

[3] مصباح كفعمي و ديگران.