بازگشت

گردآوري خراج


جمع آوري خراج پيوندي استوار با زندگي اقتصادي دارد و حكومت عباسيان تحصيل آن را به گروهي فاسد و سنگ دل واگذار كرده بود آنان نيز با وضع مالياتهاي خلاف شرع به شديدترين وجه و با شكنجه و عذاب، اموال مردم را به اسم خراج و ماليات از آنان مي گرفتند. ابن معتز در قصيده ي بلند خود تصوير دقيقي از مأموران نشان مي دهد:



فكم و كم من رجل نبيل

ذي هيبة و مركب جليل...



«چه بسيار مردمان شريف، دولتمند و باوقاري ديدم كه عوانان و مأموران او را گرفته به زندان ها و ديوان مي بردند سپس دستانش را با طناب هايي از ليف - كه اعضا را پاره مي كرد - بسته و او را مانند كوزه ي آبي به ديوار آويخته و با كينه و خشم او را فرومي كوفتند و مانند طبل او را مي زدند. پس از آن زندانبان بر او روغن گداخته مي ريخت و تنش را سرخ مي كرد...».

اين ابيات به خوبي شكنجه هايي را كه زنداني بدبخت متحمل مي شد نشان مي دهد. ابن المعتز همچنان حالت او را وصف كرده مي گويد:



حتي اذا مل الحياة و ضجر

و قال: ليت المال جمعا في سقر



اعطاهم ما طلبوا فأطلقا

يستعمل المشي و يمشي العنقا



«تا آن كه بجان آمده و خسته مي گفت: اي كاش! همه ي داراييم در دوزخ بود و آنچه را آنان مي خواستند داده تا آن كه آزادش مي كردند و او شتابان از آن جا دور مي گرديد».

شاعر به كتك هايي كه زنداني از آن بهره مند مي شد پرداخته مي گويد:



[ صفحه 367]





و اسرفوا في لكمه و دفعه

و انطلقت اكفهم في صفعه



و لم يزل في اضيق الحبوس

حتي رمي اليهم بالكيس [1] .



«او را به شدت زده و دستان خود را در زدنش مي گشودند و آن قدر در زندان هاي تنگ مي ماند تا آن كه كيسه هاي زر را به آنان دهد».


پاورقي

[1] ديوان ابن المعتز، ص 494.