بازگشت

اقوال مورخين و ديگران


وجود ائمه اطهار عليهم السلام به علت دارا بودن فضائل نفساني و سجاياي اخلاقي و صفات ملكوتي در ميان تمام افراد بشر در هر زماني مشخص و ممتاز بوده و نه تنها دوستان و پيروان حتي مخالفين و دشمنان نيز در برابر شخصيت منحصر به فرد ائمه معصومين سر تعظيم فرود آورده و خوده ناخواه زبان به تمجيد و توصيف آنان گشوده اند چنانكه متوكل عباسي كه خبيث ترين خلفاي بني عباس و دشمن سرسخت علويان بود موقعي كه امام دهم را از مدينه به سامراء دعوت نمود در نامه اي كه به آن حضرت نوشته عليرغم ميل باطني خود براي حفظ ظاهر، امام را ستوده و مي نويسد كه خليفه به قدر و منزلت تو عارف است و خويشاوندي تو را منظور داشته و رعايت حق تو را لازم مي داند و براي اصلاح كار تو و خانواده ات هر چه لازم باشد فراهم مي كند و موجبات عزت و آسودگي خاطر تو و آنها را آماده مي سازد و از اين عمل منظورش به دست آوردن خشنودي پروردگار و اداي حق واجب شما است كه بر او لازم گرديده است.

همچنين درباره امام هادي عليه السلام مورخين و ديگران نيز اقوال و سخناني دارند كه ذيلا به پاره اي از آنها مي شود.

ابن جوزي از يحيي بن هرثمه كه از جانب متوكل مأمور آوردن امام علي



[ صفحه 16]



النقي عليه السلام از مدينه به سامراء بود نقل مي كند كه گفت من به مدينه رفتم و چون داخل شهر شدم اهل مدينه نسبت به علي الهادي عليه السلام بيمناك شده و چنان ناله و فرياد برآوردند كه نظير آن را مردم نشنيده بودند زيرا كه آن حضرت به مردم نيكي مي كرد و هميشه ملازم مسجد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بود و هيچ گونه ميل و رغبتي به دنيا نداشت، من آنها را آرام نمودم و قسم ياد كردم كه من مأموريت سوء و مكروهي درباره او ندارم و او را آسيبي نمي رسد و شما از اين جهت هراسان نباشيد، آنگاه منزل او را بازرسي كردم و در آنجا جز صحايف دعا و كتب علمي چيز ديگري نيافتم پس آن حضرت در نظر من بسيار بزرگ جلوه نمود و من خدمت او را بر خود لازم دانستم و با او خوشرفتاري نمودم - فعظم في عيني و توليت خدمته و احسنت عشرته. [1] .

سيد عبدالرزاق البدري در مقدمه كتاب خود كه در سيرت امام هادي تأليف كرده مي نويسد:

اني لا اريد في هذا الكتاب ان ارسم سيرة الامام علي الهادي عليه السلام، بل ارسم صورة التقوي و الامامة و الجهاد في سبيل الله، و اعلاء شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، و الفضيلة و الاخلاق و سمو الروح... [2] .

يعني من در اين كتاب نمي خواهم سيرت امام هادي عليه السلام را ترسيم كنم بلكه من صورت تقوي و امامت و جهاد در راه خدا و اعلاي شهادتين و فضيلت و اخلاق و بلندي روح الله را مانند تابلوي نقاش ترسيم مي كنم.

- شيخ سليمان بلخي در كتاب ينابيع المودة مي نويسد: و كان ابوالحسن علي الهادي عابدا، فقيها، اماما، حضرت ابوالحسن علي الهادي عابد و فقيه و امام بود. [3] .



[ صفحه 17]



- شبلنجي مي نويسد: و مناقبه رضي الله عنه كثيرة، قال في الصواعق كان ابوالحسن عسكري وارث ابيه علما و منحا. و مناقب آن حضرت زياد است (و ابن حجر) در صواعق گويد ابوالحسن عسكري در علم و بخشش وارث پدرش بود. [4] .

- قطب راوندي گويد: خصال امامت تماما در وجود علي بن محمد الهادي مجتمع و فضل و علم و خصلتهاي نيك او به حد كمال بالغ و اخلاق حميده اش مانند اخلاق آباء گراميش خارق العاده بود و شبها بدون يك ساعت فتور و سستي رو به قبله داشت و جبه اي از پشم بتن و سجاده اش بر حصير بود و اگر محاسن شمائل او را ذكر كنيم كتاب طولاني مي شود. [5] .

- شيخ مفيد مي نويسد: و كان الامام بعد ابي جعفر عليه السلام ابنه اباالحسن علي بن محمد عليهماالسلام لاجتماع خصال الامامة فيه و تكامل فضله، و انه لا وارث لمقام ابيه سواه. [6] .

پس از حضرت جواد عليه السلام پسرش ابوالحسن علي بن محمد عليهماالسلام امام بود زيرا خصال امامت در وجود او مجتمع و در فضيلت به حد كمال بود و جز او كسي شايسته جانشيني پدرش را نداشت.

- يافعي در تاريخ خود مي نويسد: كان متعبدا، فقيها، اماما. [7] آن حضرت متعبد و فقيه و امام بود.

- كمال الدين محمد بن طلحه شافعي گويد: و اما مناقبه فمنها ما حل في الاذان محل حلاها باشنافها... [8] .

و اما مناقب جليله و افعال كريمه آن حضرت كه حدش از حدود و جهات بيرون و وصفش از توصيف صفات افزون است يكي از هزارها چيزي است كه



[ صفحه 18]



گوش هوشمندان روزگار را برترين گوشواره لالي آبدار و شفاف اصداف قلوب دانايان ذكاوت آثار را پر بهاترين گوهر شاهوار و ظهور آن گواهي بزرگ است كه نفس نفيس حضرت ابي الحسن بنفايي اوصاف حميده اش موصوف و عروق همايونش به اعراق شرافت آيات نبويه و درجات عاليه مصطفويه منسوب و معروف است. [9] .

- عبيدالله بن خاقان (وزير معتمد عباسي) به پسرش احمد بن عبيدالله ضمن تعريف و توصيف امام حسن عسكري عليه السلام مي گويد: لو رأيت اباه رأيت رجلا جليلا، نبيلا، فاضلا. يعني اگر پدرش (امام هادي عليه السلام) را ديده بودي مردي مي ديدي جليل القدر، نجيب، نيكوكار، فاضل و دانشمند. [10] .

- ابن شهرآشوب مي نويسد:

و كان اطيب الناس مهجة و اصدقهم لهجة و املحهم من قريب و اكملهم من بعيد، اذا صمت عليه هيبة الوقار و اذا تكلم سيماء البهاء، و هو من بيت الرسالة و الامامة و مقر الوصية و الخلافة، شعبة من دوحة النبوة منتضاه مرتضاه و ثمرة من شجرة الرسالة مجتناه مجتباه. [11] .

- مؤلف ناسخ التواريخ در ترجمه گفتار ابن شهرآشوب چنين مي نويسد: حضرت ابوالحسن الهادي عليه السلام بطيب مهجه و يمن بشره و حسن مكالمت و ملح مقاولت و صدق لهجه و راستي بيان و درستي زبان از تمام آفريدگان يزدان خوشتر و خوبتر و صديق و صادق تر و در ملاقات كسان كه به شرف حضور مباركش نائل شدندي از همه مليح تر و نمكين تر بودي و اگر اوصاف حميده و مخائل مجيده و شمائل سعيده اش از دور بشنيدندي و به سخن و فهم خود ادراك نمودندي از جمله مخلوق خالق كامل تر و فزون تر بودي، چون خاموش بودي



[ صفحه 19]



محضر مباركش از هيبت و وقار و مهابت و سكينه و وقر آكنده بود و چون سخن مي گفت سيماء بهاء داشت، و او از خاندان رسالت و امامت و از قرارگاه وصايت و خلافت بود، شاخه اي است كه از دوحه نبوت بركشيده و برگزيده است و ثمري است كه از شجره رسالت چيده و اختيار و انتخاب گرديده است. [12] .



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] تذكرة الخواص ابن جوزي ص 202.

[2] الامام علي الهادي تأليف دخيل ص 83.

[3] ينابيع المودة ص 386.

[4] نورالابصار شبلنجي ص 181.

[5] انوار البهيه ص 149.

[6] ارشاد مفيد جلد 2 باب 27.

[7] مراة الجنان جلد 2 ص 160.

[8] مطالب السئول ص 88.

[9] ناسخ التواريخ دوران امام هادي جلد 1 ص 185.

[10] اعيان الشيعه جلد 4 - ق 2 ص 174.

[11] مناقب جلد 2 ص 442.

[12] ناسخ التواريخ دوران امام هادي جلد 1 ص 189.