بازگشت

شهادت امام هادي


امام علي النقي عليه السلام به اتفاق مورخين در سال 254 هجري در زمان حكومت معتز بالله مسموما رحلت فرموده است ولي در ماه وفات آن حضرت ميان مورخين اختلاف است بنا به نقل بعضي در ماه رجب سال مزبور، [1] و بنا به روايت برخي در جمادي الثاني همان سال مسموم گرديده است. [2] .

در حديقه الشيعه است كه سبب شهادت امام هادي عليه السلام آن بود كه معتز عباسي را واهمه خروج آن حضرت در خاطر ثابت گشته و به وسيله يكي از خدمه او را زهر داد و آن حضرت در ميان روز غسل كرده و رخت پوشيده و بر فراش خود تكيه كرده بود و بي آنكه او را مرضي عارض شده باشد رحلت فرمود و مردم ديدند كه ابومحمد عليه السلام با پيراهن چاك زده از خانه بيرون آمد وفات پدر را اعلام نمود. [3] .

ابن شهرآشوب مي نويسد: و في اخر ملك المعتمد استشهد مسموما و قال ابن بابويه و سمه المعتمد. يعني در آخر حكومت معتمد مسموما به شهادت رسيد و ابن بابويه گويد كه معتمد مسمومش نمود. [4] .

ولي بايد دانست كه شهادت امام هادي عليه السلام در سال 254 مورد اتفاق كليه



[ صفحه 94]



مورخين است و مسموم شدن آن حضرت در آخر حكومت معتمد به هيچ وجه صحيح نمي باشد زيرا خلافت معتمد تا سال 279 طول كشيده است در اين صورت چگونه ممكن است شهادت امام در زمان معتمد وقوع يافته باشد مگر اين كه معتمد در زمان خلافت برادرش معتز به دستور او عامل و مباشر مسموميت آن حضرت باشد كه در اين صورت مي توان ميان دو قول را جمع نمود.

مسعودي در اثبات الوصيه از عده اي روايت مي كند كه آنها گفتند در روز وفات امام علي النقي عليه السلام ما در خانه آن حضرت بوديم و گروهي از بني هاشم از اولاد ابيطالب و بني عباس و بسياري از شيعيان در آنجا جمع شده بودند و به غير از خواص و معتمداني كه امام هادي عليه السلام در نزد آنها به امامت و وصايت فرزندش امام حسن عسكري عليه السلام نصوص فرموده بود ديگران از موضوع امامت آن حضرت اطلاعي نداشتند.

راويان گويند ما مشغول عزاداري بوديم كه ديديم خادمي از اندرون بيرون آمد و خادم ديگر را صدا زد و گفت: اي رياش اين رقعه را بگير و به خانه خليفه ببر و به فلان شخص بده و بگو اين رقعه را حسن بن علي عليهماالسلام داده است، حاضرين از شنيدن نام آن حضرت منتظر ديدار او بودند كه ناگاه ديدند از صدر رواق دري باز شد و غلام سياهي خارج گرديد و آنگاه حضرت حسن عسكري عليه السلام در حاليكه حسرت زده و اندوهگين بود با سر برهنه و جامه چاكزده ظاهر شد و صورت مباركش عينا مانند صورت پدر بزرگوارش بود.

پسران متوكل كه بعضي از آنها وليعهد نيز بودند همگي (به احترام حضرت) از جاي خود برخاستند و موفق بن متوكل به سوي آن حضرت شتافت و امام نيز متوجه او شد، موفق دست به گردن او انداخته و معانقه نمود و مرحبا گفت امام حسن عسكري عليه السلام ميان دو درب رواق نشست و



[ صفحه 95]



مردم نيز با كمال آرامش و سكوت در مقابل او نشستند به طوري كه هيچ گونه صدائي جز سرفه و عطسه شنيده نمي شد در صورتي كه پيش از ورود امام آن خانه از كثرت گفتگو مانند بازار بود در اين هنگام كنيزي از اندرون خانه در حالي كه براي امام هادي عليه السلام ندبه و زاري مي كرد بيرون آمد و امام فرمود كسي نيست كه اين جاريه را ساكت نمايد؟ يكي از شيعيان متوجه آن كنيز شد و او را داخل اندرون نمود سپس خادمي آمد و حضور امام ايستاد و آن حضرت بلند شد و جنازه امام هادي عليه السلام را بيرون آوردند و حضرت با جنازه حركت كرد تا آن را به شارعي كه مقابل خانه موسي بن بغاء بود آوردند آنگاه معتمد بر آن حضرت نماز خواند و قبلا امام حسن عسكري عليه السلام پيش از آمدن از اندرون بر جنازه پدرش نماز خوانده بود و سپس بدن مطهر امام هادي عليه السلام را در سامراء در يكي از خانه هاي خود به خاك سپردند. [5] .

امام هادي عليه السلام موقع رحلت در سن چهل و دو سالگي بوده (با توجه به تاريخ ولادتش كه بعضي در سال 214 و بعضي در سال 212 نوشته اند) و مدت امامتش نيز در حدود 34 سال بوده است.

بنا به نقل طبرسي ابوهاشم جعفري اشعار زير را در حال بيماري امام هادي عليه السلام كه منجر به فوت او شده انشاء كرده است:



مادت الارض بي و ادت فؤادي

و اعترتني موارد العرواء



حين قيل الامام نضو عليل

قلت نفسي فدته كل الفداء



مرض الدين لاعتلالك و اعتل

و عارت له نجوم السماء



عجبا ان منيت بالداء و السقم

و انت الامام حسم الداء



انت اسي الادواء في الدين

و الدنيا و محيي الاموات و الاحياء [6] .



[ صفحه 96]



ترجمه ابيات:

- زمين در نظر من مضطرب و لرزان شد و دلم را سنگين نمود و تب و لرز مرا فراگرفت.

- موقعي كه گفته شد امام عليه السلام لاغر و رنجور گشته، گفتم جانم تماما فداي او باد.

- به جهت بيماري و رنجوري تو دين بيمار و مريض شد و ستارگان آسمان براي آن غروب كردند.

- عجب است اگر تو مبتلاء به درد و ناخوشي شوي در حالي كه تو امامي و درد را بريده و از بين مي بري.

- تو طبيب دردهاي دين و دنيا هستي و توئي كه به مردگان و زنده ها حيات مي دهي.



[ صفحه 97]




پاورقي

[1] اعلام الوري - ارشاد مفيد - مناقب ابن شهرآشوب - روضة الواعظين.

[2] مروج الذهب - اصول كافي - نورالابصار شبلنجي - فصول المهمه - تذكره ابن جوزي - مطالب السئول.

[3] حديقة الشيعه ص 695.

[4] مناقب جلد 2 ص 442.

[5] اعيان الشيعه جلد 4 - ق 2 ص 181 - انوار البهيه ص 150.

[6] اعلام الوري - انوار البهيه ص 138.