بازگشت

منصب امامت


محدث قمي در كتاب منتهي الامال مي نگارد : موقعي كه مأمون حضرت جواد عليه السلام را بعد از فوت پدر بزرگوارش حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به بغداد طلبيد و دختر خود ام الفضل را براي آن حضرت تزويج نمود و امام جواد پس از چندي كه در بغداد توقف كرد و از سوء معاشرت با مأمون ناراحت شد لذا از وي اجازه خواست و متوجه حج بيت الله گرديد و از مكه معظمه به جانب مدينه ي منوره رهسپار شد . امام عليه السلام همچنان در مدينه بود تا آن موقعي كه مأمون رخت از اين جهان بربست و معتصم عباسي



[ صفحه 15]



مسند خلافت را غصب و اشغال نمود .

همين كه معتصم خود را بر مسند خلافت جاي گزين كرد و از فضائل و كمالات حضرت جواد عليه السلام مستحضر گرديد آتش حسد در كانون سينه اش شعله ور شد . لذا در صدد دفع آن برگزيده ي خدا بر آمد و آن حضرت را به بغداد طلبيد .

موقعي كه حضرت جواد عليه السلام به جانت عراق مصصم شد حضرت امام علي النقي را خليفه و جانشين خود قرار داد و در حضور بزرگان شيعه و اصحابي كه مورد وثوق آن بزرگوار بودند درباره ي امامت حضرت امام علي النقي تنصيص و تصريح كرد ، كتبي را كه حاوي علوم و اسرار الهي بودند با اسلحه و آثار حضرت محمد صلي الله عليه و آله به حضرت امام علي النقي تسليم نمود .

آنگاه پس از اينكه فرزند برومند خود يعني حضرت امام علي النقي را وداع كرد تسليم شهادت گرديد و با دلي پر از خون از قبر جد بزرگوارش حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله مفارقت نموده متوجه بغداد شد . و ...

مسعودي : در كتاب اثبات الوصيه روايت مي كند : شخصي از اهل كرخ بغداد كه او را ابو زكريا مي گفتند در مدينه ي طيبه مستخدم حضرت امام علي النقي عليه السلام بود.

ابوزكريا مي گويد : در آن حيني كه حضرت امام علي النقي عليه السلام مشغول نوشتن بود و براي من قرائت مي كرد ناگاه ديدم آن بزرگوار به شدت گريان شد .

ابوزكريا مي گويد : من از سبب گريه ي آن حضرت پرسش



[ صفحه 16]



نمودم ؟ ولي آن برگزيده ي خدا جوابي نفرمود و در حال گريه داخل خانه گرديد . موقعي كه داخل خانه شد صداي گريه و صيحه از خانه ي آن حضرت بلند شد!!

وقتي كه امام عليه السلام از خانه بيرون آمد و ما از سبب گريه و ضجه اش پرسش نموديم ؛ فرمود : پدر بزرگوارم از دنيا رحلت كرده . گفتيم : شما از كجا مي داني!

فرمود : ضعف و سستي از طرف خدا دچار من شد كه به وسيله ي آن دريافتم پدرم از دنيا رفته .

راوي مي گويد : ما موقع وفات حضرت جواد را يادداشت نموديم ، همين كه خبر شهادت حضرت جواد به ما رسيد و ما با يادداشت خود تطبيق كرديم ديديم با همان ساعتي كه حضرت هادي (ع) خبر داده بود مطابق است .

در سنه ي (220) هجري بود كه پس ازشهادت امام جواد فرزند بزرگوارش حضرت هادي عليه السلام براي دين و امر خداي توانا قيام كرد .

در آن موقع مدت شش سال و چند ماه از عمر شريف حضرت هادي عليه السلام گذشته بود . همان طور كه سن پدر بزرگوارش حضرت جواد هم در موقع شهادت حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام در همين حدود بوده .

در آن وقتي كه منصب پرافتخار امامت به حضرت هادي نصيب شد مدت دوسال از سلطت معتصم عباسي گذشته بود.

نگارنده گويد : در كتاب حضرت جواد عليه السلام كه يازدهمين جلد ستارگان درخشان به شمار مي رود نوشتيم و ثابت كرديم كه پيامبري و امامت كودك از نظر نقل و عقل كوچكترين



[ صفحه 17]



مانعي ندارد و اين موضوع را با خواست خداي توانا در چهاردهمين جلد ستارگان درخشان كه درباره ي حضرت مهدي منتظر عليه السلام نوشته مي شود به نحو اكمل و اتم خواهيم نگاشت .