بازگشت

اثرات اجتماعي شيوه ي مردمي امام


شبلنجي شافعي در صفحه 165 كتاب خود مي گويد: بيش از چندين نفر نقل كرده اند كه ابالحسن علي امام هادي روزي از سامرا به قصد دهكده اي براي كار مهمي خارج شد، در اثناء غيبت امام، مرد عربي به در خانه حضرت آمد و جوياي وجود وي شد، اما او را نيافت. به او گفتند كه حضرت به ديدن فلان شخص به دهكده اطراف شهر رفته است، مرد عرب تصميم گرفت به دهكده مذكور رود و حضرت را ملاقات كند، وقتي به آنجا رسيد به نزد امام رفت حضرت فرمود، حاجتت چيست گفت من از مردمان كوفه هستم و از دوستداران و متمسكين به ولاء جد بزرگوارتان علي بن ابيطالب (ع) مي باشم در حال حاضر به شدت مقروض هستم به طوري كه زيادي قرض مرا نگران و پشتم از سنگيني آن احساس فرسودگي و ناتواني مي كند، فكر كردم جز شما كه به بخشندگي و سخاوت شهره آفاق هستيد براي پرداخت آن كسي سزاوار و شايسته نيست امام، شيعيان خود را مي شناسد و مي داند كه پيروان حقيقي او سخني جز به راستي بر زبان نمي آورند به همين جهت فرمود چه مقدار مقروض هستي؟ مرد عرب عرض كرد تقريبا ده هزار درهم!



[ صفحه 77]



امام فرمود: دل خوش دار و آرام باش كه انشاءالله قرضت اداء خواهد شد و به زودي از زير بار سنگيني آن رها مي شوي. سپس او را به رسم ميهماني نگه داشت.

امام به او دست خطي داد كه پس از ورودش به موطن به نزد او آيد و پول را دريافت كند پس از مدتي از هم جدا شدند و امام به موطن خويش بازگشت پس از مدتي مرد عرب به خدمت امام شرفياب شد. دستخط را نشان داد و امام پس از احوالپرسي و تفقد به او فرمود: بيا اين كيسه ها را بگير و قرضت را اداء كن و زندگي را با آسودگي سپري ساز، مرد عرب عرض كرد يابن رسول الله به خدا سوگند كه ده هزار درهم برايم كافي بود و حاجت مرا بر مي آورد.

منتهاي آرزويم كمتر از يك سوم اين پولها است. امام فرمود: به خدا سوگند كه بايد تمام پولها را برداري زيرا اين مبلغ به خواست خدا روزي تو مي باشد، خداوند آن را بوسيله من براي تو قرار داده است. مرد عرب از امام سپاسگزاري كرد و از خدمت وي در حالي كه اين آيه را تلاوت مي كرد: (و الله اعلم حيث يجعل رسالته) [1] بيرون رفت.

قطب راوندي در كتاب نورالابصار صفحه 165 چاپ قاهره روايتي نقل مي كند بدين مضمون: در وجود مقدس حضرت هادي علي النقي ويژگيهاي اخلاقي پسنديده مي درخشيد، امامت، كمال و



[ صفحه 78]



دانش و فضيلت و سرشت و اخلاق نيك از فرازهاي اخلاقي اين امام است. خلاصه اينكه تمام سجاياي اخلاقي اين امام بزرگوار همسان و همپاي اخلاق پدران خود بود، خصوصيت عبادي او نيز سرچشمه سرشاري از خضوع و تواضع او نسبت به آفريدگار يكتاست، شباهنگام، به وقت سحر همواره رخسار به سمت قبله داشت او در راز و نياز خود لحظه اي فرو نمي ماند و تن پوش او لباده اي از پشم و سجاده اش حصيري بيش نبود.

ابن شهر آشوب در كتاب مناقب مي گويد: روزي ابوعمر، عثمان بن سعيد و احمد بن اسحاق اشعري و علي بن جعفر همداني و علي ابن الحسن عسكري، به خدمت امام شرفياب شدند، احمد بن اسحاق از قرضي كه بر ذمه اش بود نزد امام لب به شكايت گشود، حضرت به عمرو كه معاون وي بود فرمود: مبلغ سي هزار دينار به احمد بن اسحاق و سي هزار دينار به علي بن جعفر بدهد و افزود تو نيز سي هزار دينار بردار، ابن شهر آشوب مي گويد: اين پديده از كرامات عجيبي است كه جز پادشاهان قدرت انجام آن را ندارند و ما تاكنون چنين بخشش به جا و سزاواري را نشنيده بوديم.

در مناقب نيز به روايت ديگري برخورد مي كنيم كه چنين آمده است: اسحاق جلاب مي گويد براي امام هادي تعداد زيادي گوسفند را در روز ترويه (روز نهم ذي الحجه) خريداري كردم امام آنها را بين مردم قسمت نمود. اينگونه اعمال شگفت انگيز دور از مقام امامت و تعجب آور نمي باشد زيرا خاندان رسالت (ص) جملگي منشأ خير و سعادت و اميد در همه ابعاد زندگي بوده اند و منتهاي هدفشان نيكي



[ صفحه 79]



به محتاجان و دستياري مردمان بوده است به همين دليل است كه قرآن با ستايش تحسين آميزي، گذشت و بزرگواري آنها را يادآور شده مي فرمايد:

و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزا و لا شكورا يعني: خاندان رسالت، افرادي هستند كه بر اساس محبت و آرزوي بشر دوستي، بيچارگان و يتيمان و اسيران را اطعام مي كنند و فلسفه ي آنها اين است كه مي گويند ما شما را به خاطر رضايت و عنايت خدا اطعام مي كنيم و هرگز چشم داشتي به پاداش و سپاسگزاري شما نداريم.


پاورقي

[1] خداوند بهتر مي داند كه رسالت خود را در چه خانواده اي قرار دهد.